پیشنهاد‌های احمد. ع. معینی (١,١٧٠)

بازدید
٣٩٧
تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اطاله کلام پرحرفی کردن بحث را بسیار ادامه دادن دور ماند از جر جرار کلام باز باید گشت و کرد آن را تمام ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خربزه هندوانه خیار کدو محصولات بوته ای لذت دست شکربخشت بداشت اندرین بطیخ تلخی کی گذاشت ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوتا شدن دولا شدن خمیده شدن سر بزیر افکندن گفت من از دست نعمت بخش تو خورده ام چندان که از شرمم دوتو ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قاچ برش غاچ از خوشی که خورد داد او را دوم تا رسید آن گرچها تا هفدهم ماند گرچی گفت این را من خورم تا چه شیرین خربزه ست این بنگرم ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بالا _برتر_عالم والا برش_قاچ_غاچ چون برید و داد او را یک برین همچو شکر خوردش و چون انگبین ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اعتنا کننده اهتمام کننده مشغول به کاری بوده سرگرم کاری بوده اشتغال داشتن هرچه تحصیلی کنی ای معتنی می در آید دزد از آن سو کایمنی ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زخمی آزرده تن خسته می دهند افیون به مرد زخم مند تا که پیکان از تنش بیرون کنند ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژگونه برعکس وارونه جابجا در جهان بازگونه زین بسیست در نظرشان گوهری کم از خسیست ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بهوش آمدن بهبودی یافتن هشیار شدن گاو کشتن هست از شرط طریق تا شود از زخم دمش جان مُفیق ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دشمنان دشمنان خونی وا نماید خونیان دیو را وا نماید دام خدعه و ریو را ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دشمنی تضاد گفت روشن کین جماعت کشته اند کین زمان در خصمیم آشفته اند ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1_باج خراج باژ 2_خالص بدون ناخالصی زنده شد کشته ز زخم دم گاو همچو مس از کیمیا شد زر ساو ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیام رساندن پیک بودن در سگ اصحاب خویی زان وفود رفت تا جویای الله گشته بود ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هشیار شدن از گیجی درآمدن بهوش آمدن جملهٔ ذرات در وی محو شد عالم از وی مست گشت و صحو شد ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افتان و خیزان رفتن روی چهار دست و پا خزیدن مانند اطفال روی سینه و شکم رفتن گر تو باشی راست ور باشی تو کژ پیشتر می غژ بدو واپس مغژ ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پرتاب شونده پرتاب شده از بند کمان رسته تیر را مشکن که این تیر شهیست نیست پرتاوی ز شصت آگهیست ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نهان ناآشکار پنهان مخفی نور حس با این غلیظی مختفیست چون خفی نبود ضیائی کان صفیست ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پائیز خزان برگ ریزان ای خنک زشتی که خوبش شد حریف وای گل رویی که جفتش شد خریف ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شکارچی صیاد آینه خالص نگشت او مُخلِص است مرغ را نگرفته است او مُقنِص است ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نفت فروش کسی که نفت عرضه می کند کسی که چراغ را پر از نفت می کند کسی که گلوله های آتشین نفتی بر سر دشمن می ریزد می درد می دوزد این خیاط کو می دمد می ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی وقت گذشتن وقت و اوقات هین و هین ای راه رو بیگاه شد آفتاب عمر سوی چاه شد ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی وقت دیر شدن گذشتن اوقات سال بیگه گشت وقت کشت نی جز سیه رویی و فعل زشت نی ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پونه بعد از آن چیزی که کاری بر دهد لاله و نسرین و سیسنبر دهد ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

پیمان شکن وعده شکن بد قول خلف وعده کردن به تعهد عمل نکردن گفت روزی حاکمش ای وعده کژ پیش آ در کار ما واپس مغژ ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1_ادرار آور 2_گل خشک شده ملات خشک شده بر سر دیوار هر کو تشنه تر زودتر بر می کند خشت و مدر ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فریب کار حیله گر کسی که افراد ساده لوح را گول میزند اینت مالیخولیای ناپذیر اینت لاف خام و دام گول گیر ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حلوای درست شده از مغز گردو شیرینی گردویی جنس شاهست او و یا جنس وزیر هیچ باشد لایق گوزینه سیر ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شیره خرما شیره رطب سیلان سیلون او خورد از حرص طین را همچو دبس دنبه مسپارید ای یاران به خرس ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لانه پرنده آشیانه پرنده خانه های ما بگیرد او به مکر برکند ما را به سالوسی ز وکر ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آزرده نارحت غمگین بر امید عز ده روزهٔ خدوک گردن خود کرده اند از غم چو دوک ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جمع قالب قالبها این صدفهای قوالب در جهان گرچه جمله زنده اند از بحر جان ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گلخن حمام در حدیث آمد که تسبیح از ریا همچو سبزهٔ گولخن دان ای کیا ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غم و اندوه ملال بیتابی اضطراب تنش تاسهٔ تو شد نشان آن کشش بر تو بی کاری بود چون جان کنش ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریسمان بند کلاف قید پس کلابهٔ تن کجا ساکن شود چون سر رشتهٔ ضمیرش می کشد ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بت ساز بت تراش سازنده بت پرستنده بت ستایشگر بت کی درین عالم بت و بتگر بدی چون کسی را زهره تسخر بدی ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سوق دهنده راهنمایی کننده محرک بودن ترغیب کردن تحریک کردن نقل هر چیزی بود هم لایقش لایق گله بود هم سایقش ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شیرخوار چون سلیمان بد وصالش را رضیع دیو گشتش بنده فرمان و مطیع ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شدید قوی سخت خشن جان ابراهیم از آن انوار زفت بی حذر در شعله های نار رفت ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آذرخش برق روشن آن سنابرقی که بر ارواح تافت تا که آدم معرفت زان نور یافت ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خوض کردن غوض کردن غوطه خوردن فرورفتن بخل نادیدن بود اعواض را شاد دارد دید در خواض را ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جوانمردی کمترین عیبش جوامردی و داد آن جوامردی که جان را هم بداد ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کژدم گژدم عقرب کاندر آن خانه گهر یا گندمست گنج زر یا جمله مار و کزدمست ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کفش ساق پوش یا جوراب واسطه دیگی بود یا تابه ای همچو پا را در روش پاتابه ای ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اشکال ایراد گر شکال آرد کسی بر گفت ما از برای انبیا و اولیا ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حیله کردن فریب دادن نیرنگ کردن گر بدیدی کارگاه لایزال دست و پایش خشک گشتی ز احتیال ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

گناهکار بزه کار خطاکار هیچ وازر وزر غیری بر نداشت هیچ کس ندرود تا چیزی نکاشت ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1_مرهم 2_رم نکن جای دخل ست این عدم از وی مرم جای خرج ست این وجود بیش و کم ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کرشمه غمزه اشاره چشم و ابرو بناز آنچ او خواهد رساند آن به چشم از جمال و از کمال و از کرشم ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پرخورست شکمو است کندرین زندان بماند او مستمر یاوه تاز و طبل خوارست و مضر ✏ �مولانا�

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یاوه گو چرت و پرت گو وراج پرحرف بیهوده گو کندرین زندان بماند او مستمر یاوه تاز و طبل خوارست و مضر ✏ �مولانا�