پیشنهاد‌های دکتر احمد. ع. معینی (١,٢٥٧)

بازدید
٨٧٤
تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جمع ناسخ نسخه کننده نویسنده وحی کاتب وحی پیش از عثمان یکی نساخ بود کو به نسخ وحی جدی می نمود ✏ �مولوی�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوخته دوخته شده چونک جامه چست و دوزیده بود مظهر فرهنگ درزی چون شود ✏ �مولوی�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گمراه کردن به راه خطا بردن راه گم کردن ور بننهد دیگران از حال او عبرتی گیرند از اضلال او ✏ �مولوی�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آسیاب آسیا کارگاهی برای خرد و آرد کردن گندم چون شما را حاجت طاحون نماند آب را در جوی اصلی باز راند ✏ �مولوی�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رختشو کسی که کارش شستن لباس برای دیگران است آن دو همبازان گازر را ببین هست در ظاهر خلافی زان و زین ✏ �مولوی�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کارهای خطیر کارهای سترگ کارهای بزرگ کاف و نون همچون کمند آمد جذوب تا کشاند مر عدم را در خطوب ✏ �مولوی�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جاذب جذب کننده بطرف خود کشاننده کاف و نون همچون کمند آمد جذوب تا کشاند مر عدم را در خطوب ✏ �مولوی�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سوخت رفت آن مسکین و سالی در سفر در فراق دوست سوزید از شرر ✏ �مولوی�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حربی جنگی جنگیدن جنگجو هر که باشد در پی شیر حراب کم نیاید روز و شب او را کباب ✏ �مولوی�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تجلی کرده متجلی شده برآمده طالع شده روشن شده گفت حق در آفتاب منتجم ذکر تزاور کذی عن کهفهم ✏ �مولوی�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خرد شده متلاشی شده ریزریز شده خرد و خاکشیر شده پراکنده گشته منتشر شده چون گزیدی پیر نازک دل مباش سست و ریزیده چو آب و گل مباش ✏ �مولوی�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ادبار بدبختی نحوست بد یمنی گرچه مصباح و زجاجه گشته ای لیک سرخیل دلی سررشته ای پیر را بگزین که بی پیر این سفر هست بس پر آفت و خوف و خطر صد هزاران س ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شیشه بلور آبگینه گرچه مصباح و زجاجه گشته ای لیک سرخیل دلی سررشته ای ✏ �مولوی�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

احازه دادن گذاشتن ور بیابد مؤمنی زرین وثن کی هلد آن را برای هر شمن ✏ �مولوی�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سزاوار لایق محق برحق شایسته درخور آن کفش را صافی و محقوق دان همچو دشنام لب معشوق دان ✏ �مولوی�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خمیده شد سجده کرد به سجده افتاد کرنش نمود تعظیم کرد چون به کشتی در نشست و دجله دید سجده می کرد از حیا و می خمید ✏ �مولوی�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گودال ها شه چو حوضی دان حشم چون لوله ها آب از لوله روان در گوله ها ✏ �مولوی�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیگاه شدن دیر شدن گذشتن اوقات تلف شدن اوقات این سخن پایان ندارد ای غلام روز بیگه شد حکایت کن تمام ✏ �مولوی�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نانوا نان پز خباز بهر نان شخصی سوی نانبا دوید داد جان چون حسن نانبا را بدید ✏ �مولوی�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

پیروز غالب چیره مسلط قوی بر سماع راست هر کس چیر نیست لقمهٔ هر مرغکی انجیر نیست ✏ �مولوی�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ضعیفان مساکین فقرا نیازمندان محتاجان جود می جوید گدایان و ضعاف همچو خوبان کآینه جویند صاف ✏ �مولوی�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جمع ذوق استعداد قریحه کین چنین اندر همه آفاق نیست جز رحیق و مایهٔ اذواق نیست ✏ �مولوی�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در بیابان در مهلکه در صحرا گو که ما را غیر این اسباب نیست در مفازه هیچ به زین آب نیست ✏ �مولوی�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

کوشش جهد تلاش سعی گفت زن صدق آن بود کز بود خویش پاک برخیزی تو از مجهود خویش ✏ �مولوی�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دفن شده مدفون شده در زمین بودیم و غافل از زمین غافل از گنجی که در وی بد دفین ✏ �مولوی�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کر ناشنوا فاقد قوه شنوایی در وجود تو شوم من منعدم چون محبم حب یعمی و یصم ✏ �مولوی�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کور نابینا فاقد قوه بینایی در وجود تو شوم من منعدم چون محبم حب یعمی و یصم ✏ �مولوی�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معدوم شده به عدم رسیده نیست شده نابود شده در وجود تو شوم من منعدم چون محبم حب یعمی و یصم ✏ �مولوی�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پنهان مستتر نهان پوشیده مخفی ای بسا شیرین که چون شکر بود لیک زهر اندر شکر مضمر بود ✏ �مولوی�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرکش نافرمان چموش چون شوم غمگین که غم شد سرنگون غم شما بودیت ای قوم حرون ✏ �مولوی�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جنگ فتنه شورش نابسامانی شر و شور شد سیه روز سیم روی همه حکم صالح راست شد بی ملحمه ✏ �مولوی�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کدر تیره سیاه روح صالح قابل آزار نیست نور یزدان سغبهٔ کفار نیست چون شنیدند این وعید منکدر چشم بنهادند و آن را منتظر ✏ �مولوی�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

علن علنی عیان آشکار واضح اثبات روح صالح قابل آزار نیست نور یزدان سغبهٔ کفار نیست گفت دیدیت آن قضا معلن شدست صورت اومید را گردن زدست ✏ �مولوی�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بدکاران ناپاکان ناصالحان تبهکاران مجرمین ناقهٔ صالح چو جسم صالحان شد کمینی در هلاک طالحان ✏ �مولوی�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کاسه یا طاس مسین یا روئین نوبتم گر رب و سلطان می زنند مه گرفت و خلق پنگان می زنند می زنند آن طاس و غوغا می کنند ماه را زان زخمه رسوا می کنند من ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اسپناخ اسفناج گونه ای سبزی خوردن من سپاناخ تو با هرچم پزی یا ترش با یا که شیرین می سزی ✏ �مولوی�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناشنوا کر فاقد حس شنیدن کی بود آواز چنگ و زیر و بم از برای گوش بی حس اصم ✏ �مولوی�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کر بو کسی که حس شامه ندارد فردی که بوها را حس نمی کند بوی خوش و بد را فرق نمی گذارد مشک را بیهوده حق خوش دم نکرد بهر حس کرد و پی اخشم نکرد ✏ �مولو ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جلایافته صیقل شده صاف شده گفت من آیینه ام مصقول دست ترک و هندو در من آن بیند که هست ✏ �مولوی�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زاری کردن ناله کردن زار زدن گریستن آه و فغان کردن با سگان زین استخوان در چالشی چون نی اشکم تهی در نالشی ✏ �مولوی�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

رنج بلا ناخوشی درد مرض گر بخواهم از کسی یک مشت نسک مر مرا گوید خمش کن مرگ و جسک ✏ �مولوی�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عدس گر بخواهم از کسی یک مشت نسک مر مرا گوید خمش کن مرگ و جسک ✏ �مولوی�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خسته شدن مستاصل شدن درمانده شدن منده شدن گفت این نبود دگر باره دوید مانده گشت و غیر آن پیر او ندید ✏ �مولوی�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی که سکه اصلی از سکه قلب یا تقلبی را جدا می کند صراف ها همچو قلابان بر آن نقد تباه نقره می مالند و نام پادشاه ✏ �مولوی�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1_چنگک و گیره فلزی 2_صراف کسی که سکه اصلی از سکه قلب یا تقلبی را می شناسد و جدا میکند همچو قلابان بر آن نقد تباه نقره می مالند و نام پادشاه ✏ �م ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مکر نیرنگ فریب سالوس دغل کاری مردم فریبی تا به ناموس مسلمانی زیند در تسلس تا ندانی که کیند ✏ �مولوی�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1_سلام. ستایش. ثنا. 2_درو کردن بریدن غله آماده و رسیده و جمع آوری از مزارع مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو نه ز ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سهم قسمت بهره نصیب مثنوی در حجم گر بودی چو چرخ در نگنجیدی درو زین نیم برخ ✏ �مولوی�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

قرص نان گرده نان چانه خمیر چونک مطرب پیرتر گشت و ضعیف شد ز بی کسبی رهین یک رغیف ✏ �مولوی�

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مفت محانی کم قیمت بی ارزش کم بها گشت آواز لطیف جان فزاش زشت و نزد کس نیرزیدی بلاش ✏ �مولوی�