پیشنهادهای دکتر احمد. ع. معینی (٢,٩٤٣)
شیرین کاری آمدند از ره شکر باری کرده زیر قصب کله داری ✏ �نظامی�
غمزه اش عشوه اش نازش دلربائیش افسونش غمزش از غمزه تیز پیکان تر خندش از خنده شکر افشان تر ✏ �نظامی�
چهره شبیه رومیان کنایه از سفید چهره و زیبا رخ رومی در میان بود لعبتی چنگی پیشِ رومی رخش همه زنگی ✏ �نظامی�
آبی به رنگ آسمان نیلی آسمان گون پرند پوشیدند بر مه آسمان خروشیدند ✏ �نظامی� به تن بر یکی آسمان گون زره چو مرغول زنگی گره به گره ✏ �نظامی�
پیرایش کردی سرو پیراستی سمن کِشتی مشک سودی و عنبر آغشتی ✏ �نظامی�
نواختن زیردستان حرمت گذاشتن زیردستان پس از آن که آفرینی آن دلبند خواند بر تاج و بر سریر بلند ✏ �نظامی�
متولد سپیده دم زاده شده در نزدیکی صبح کنایه از خوش یمن و خوشبخت شاه ازآن جان نواز دل داده شب نشین سپیده دم زاده ✏ �نظامی�
سپینود چو خرم بهاری سپینود نام همه شرم و ناز و همه رای و کام بدو داد شنگل سپینود را چو سرو سهی شمع بی دود را سپینود با شاه بهرام گور چو می بود روشن ...
آب و جارو زده تر و تازه کرده باغبان باغ را مُطرّا کرد شاهی آمد درو تماشا کرد ✏ �نظامی�
شیوه ات شیوه تو روش تو گفت پردت چه پرده؟ گفتا ساز گفت شیوت چه شیوه؟ گفتا ناز ✏ �نظامی�
چنگ نواز نوازنده نوازنده چنگ وان بت چنگزن که تاخته بود کار او را چو چنگ ساخته بود ✏ �نظامی�
حیله مکر تزویر ترفند آن پری زاده را به تنبل و رنگ آوریدند با نوازش چنگ ✏ �نظامی�
1_نقاش صورتگر 2_بازیگر کارپرداز خواجه نقشی که در پسند آورد در میانِ دو نقشبند آورد ✏ نظامی میان دو ابروی طاق بلند حجابی فرود آورد نقشبند ✏ نظام ...
مخفیانه یواشکی پنهانی خواجه را در حجابگه دیدند حاجبانه ز کار پرسیدند ✏ �نظامی�
مخفی گاه جای پوشیده مکان سری محل مخفی خواجه را در حجابگه دیدند حاجبانه ز کار پرسیدند ✏ �نظامی�
دیده بان کسی که شکار را به شکارچی می نماید راهنمای شکارچی و آهو انگیز آن ختن بودند آهوان را به یوز بنمودند ✏ �نظامی�
آواز خواندن ترانه خواندن نغمه سرایی کردن چون به دستان زدن گشادی دست عشق هشیار و عقل گشتی مست ✏ �نظامی�
یارایی توانایی ایستادگی پایداری صبر استقامت خواجه کان دید، جای صبر نبود یاری و یارگی نداشت چه سود ؟! ✏ نظامی که را یارگی کز سر گفتگوی ز من جای آب ...
هوای ماهی کردن میل به ماهی گیری دل به ماه سپردن کنایه از به هوس افتادن ماه ایشان در آن درم ریزی خواجه را کرد ماهی انگیزی ✏ �نظامی�
بالا پوش پوشش سینه سینه بند صدره کندند و بی نقاب شدند وز لطافت چو دُر در آب شدند ✏ �نظامی�
حوض استخر حوضه ای ساخته ز سنگ رخام حوض کوثر بدو نوشته غلام ✏ �نظامی�
سیمین تن. سپیدگون تن و بدن سفید با سمن سینگانِ سیم اندام پای برداشت بر امید تمام ✏ �نظامی�
بیقرار شدن صبر نداشتن نا شکیبا شدن مردی اش مردمی اش را بِفْریفت مرد بود از دَم ِ زنان نَشْکیفت ✏ �نظامی�
شکیبائیش زایل شد بی صبر شد نا شکیبا گردید بیقرار شد مردی اش مردمی اش را بِفْریفت مرد بود از دَم ِ زنان نَشْکیفت ✏ �نظامی�
ترا زخمی کردیم ترا آزردیم بر تو زخم زدیم ما که لختی به چوب خستیمت شاید ار دست و پای بستیمت ✏ �نظامی�
زخمیش کردند زخمش زدند آزردند زخم برداشتند و خستندش دزد پنداشتند و بستندش ✏ �نظامی�
زخم زدند زخمی کردند زخم برداشتند و خستندش دزد پنداشتند و بستندش ✏ �نظامی�
سیمین تن سپیدگون آمد افسانه تا به سیمبری شهد در شیر و شیر در شکری ✏ �نظامی�
خنده کنان خنده زنان قهقهه زنان خندان درهم آمیختیم خنداخند من و چون من فسانه گویی چند ✏ �نظامی�
کنایه از سیاهی شب که سبب روشن شدن ستاره ها میشود چون شب از سرمهٔ�فلک پرورد چشم ماه و ستاره روشن کرد ✏ �نظامی�
گردان گذران تندرو زودگذر آن نگر کاسمان چابک سیر نام من شر نهاد و نام تو خیر ✏ �نظامی�
سودن تارک قطع کردن سر سر بریدن چون به هنگام تیغ تارک سای شرط خویش آورید شاه به جای ✏ �نظامی�
بنگاه جا مقام منزل محل اقامت تا بدانجا که بود بنگه او مرد بی دیده بود همره او ✏ �نظامی�
راهنمایش پیشروش امامش کرد جهدی تمام تا برخاست قایدش گشت و برد بر ره راست ✏ �نظامی�
مردمک چشم مردم چشم کاسه چشم گر خراشیده شد سپیدی توز مقله در پیه مانده بود هنوز ✏ �نظامی�
چشمه آب قنات آب مخزن آب خانیی آب بود دور از راه بود ازان خانی آب آن بنگاه کوزه پر کرد از آبِ آن خانی تا برد سوی خانه پنهانی ✏ �نظامی�
کسی که به ناز راه می رود با ناز خرامیدن به نرمی خرامیدن آن خرامنده ماه خرگاهی شد طلبکار آب چون ماهی ✏ نظامی جهاندار در موکب خاص خویش خرامنده بر ک ...
شگفت عجیب دل گرمش به آب سرد فریفت تشنه ای کاو کز آب سرد شکیفت ✏ �نظامی�
محل خشک محل گرم و بی آب گرمسیری ز خشک ساری بوم کرده باد شمال را به سموم ✏ �نظامی�
گوشه جوال داخل خورجین در گوشه کیسه در گوشه انبان هر یکی در جوال گوشه خویش کرده ترتیب راه توشه خویش ✏ �نظامی�
سرکه آهن رنگی تیره ترکیب شده از سرکه و آهن و آنگهی پیش راح ریحانی کرد باید سِکاهن افشانی ✏ �نظامی� خمی از خماهن برانگیخته به خم ها سکاهن برو ریخت ...
چینی بزرگ شده در چین پرورش یافته به چین شاه ازان تنگ چشم ِ چین پرورد خواست کز خاطرش فشاند گرد ✏ �نظامی�
کبود سرمه ای نیلگون آبی صدف این محیط کحلی رنگ چو برآمود دُر به کام نهنگ ✏ �نظامی�
مهره مار بس مبصّر که مار مُهره خرید مهره پنداشت مار در سَله دید ✏ �نظامی�
رهگذر راهی مسافر عابر پای آن نی که رهگذار شود روی آن نی که پایدار شود ✏ �نظامی�
دباغی کردن دباغی شده و آن تتق های گوهر آموده چرم های دباغت آلوده ✏ �نظامی� دباغت چنان دادم این چرم را که برتابد آسیب و آزرم را ✏ �نظامی�
که آوری که بیاوری تن چو سیماب کآوری در مشت از لطافت برون رود ز انگشت ✏ �نظامی�
هم سفره بودن هم غذا شدن با هم بر خوان نشستن کرد با او به خورد هم خوانی کاین چنین است شرط مهمانی ✏ �نظامی�
زان جوانی که در سر افتادش نامد از پند پیر خود یادش ✏ �نظامی�
با آرایش روم زیبا دلفریب چون بر آن تخت رومی آرایش یافت از فرش چینی آسایش ✏ �نظامی�