پیشنهادهای دکتر احمد. ع. معینی (٢,٩٤٣)
صدای خروس بانگ مرغ صبحگاهی در مغاک افکنند و خون ریزند چون شود بانگ مرغ ، بگریزند ✏ �نظامی�
خوش خرام خوب رو گفت کای ره نورد خوب خرام گوش کن سرگذشت بنده تمام ✏ �نظامی�
زندانبان آن دو زندان گه بی کلید شدند هردو از دیده ناپدید شدند ✏ �نظامی�
نام یک دیو مردم نشان در هفت پیکر نظامی دیو بود آنکه مردمش خوانی نام او هایل بیابانی ✏ �نظامی�
سیاه کاری نیرنگ بازی دغل بازی مکر سازی حیله گری با من آن یارِ فارغ از یاری یا غلط کرد یا غلط کاری ✏ �نظامی�
تصوری اشتباه محاسبه ای غلط باز گفتا مگر که من مستم ! بر نظر صورتی غلط بستم ✏ �نظامی�
فکر و خیال وهم اوهام تصورات راه چون از حساب خانه گذشت تیر اندیشه از نشانه گذشت ✏ �نظامی�
طی کننده راه قاصد راهرو رهرو مسیر پیما راه پیما پیش می شد شریک راه نورد او به دنبال می دوید چو گرد ✏ �نظامی�
باد رفتار به تندی باد به شتاب باد به سرعت باد هردو در پویه گشته باد خرام تا ز شب رفت یک دو پاس تمام ✏ �نظامی�
بدون دوستی نارفیق با من آن یارِ فارغ از یاری یا غلط کرد یا غلط کاری ✏ �نظامی�
دوست توام رفیق توام همنشین توام مردی آمد که من همال توام از شریکان ملک و مال توام ✏ �نظامی�
نیکمرد جوانمرد مرد نیک خیرخواه گفت لله و فی الله ای سره مرد آن کن از مردمی که شاید کرد ✏ �نظامی�
نام شخصی در هفت پیکر نظامی که در دام دیوان می افتد گفت مردی غریب و کارم خام هست ماهان گوشیار م نام ✏ �نظامی�
هم صحبتی همراهی همنشینی رفاقت دوستی بانگ بر زد برو که هان چه کسی ؟ با که داری چو باد هم نفسی ؟ ✏ �نظامی�
از سنگینی از بار زیاد هردو بر دوش پشته ها بسته می شدند از گرانی آهسته ✏ �نظامی�
میرفتند هردو بر دوش پشته ها بسته می شدند از گرانی آهسته ✏ �نظامی�
خانه دیو سرای دیو دیو سرای محل ترسناک محل خوفناک محل دهشتناک او در آن دیو خانه رفته ز هوش کآمد آواز آدمی ش به گوش ✏ �نظامی�
راه می پیمود راه میرفت مسیر را می پیمود پویه می کرد و زور پایش نه راه می رفت و رهنما یش نه ✏ �نظامی�
گنبد پیروزه ای گنبد مینایی آسمان آسمان نیلگون شد به پیروزه گنبد از سر ناز روز کوتاه بود و قصه دراز ✏ �نظامی�
نقاب سیاه نقاب تیره پوشش تاریک زلف شب چون نقاب مشکین بست شه ز نقابی نقیبان رست ✏ �نظامی�
چاره شناس جوینده راه کسی که راهکار ارائه دهد علاج گر با فکر چون شد آن چاره جوی چاره شناس باز پس گشت با هزار سپاس ✏ �نظامی�
مانند دوزخ شبیه دوزخ دوزخ نما او برآن اژدهای دوزخ وش کرده بر گردنش دو پای به کش ✏ �نظامی�
مکار حیله گر دسیسه باز گفت کای ره نشین زرق نمای چه کسی و چه جای تست اینجای ؟ ✏ �نظامی�
خروشان غرش کنان این بر و بوم جای دیوان ست شیر از آشوب شان غریو ان ست ✏ �نظامی�
مرغ صبحگاهی کنایه از خروس چون پر افشاند مرغ صبح گهی شد دماغ شب از خیال تهی ✏ �نظامی�
بندرگاه نیل کرانه نیل محل تخیله بار در رودخانه نیل گفت ماهان ز ما به فرضه نیل دوری راه نیست جز یک میل ✏ �نظامی�
راهنما بلد راه او که در رهبری مرا یار ست راهدان ست و نیز هشیار ست ✏ �نظامی�
همتایش شریکش هم اندازه اش برابرش چون که بشناختش همال ش بود در تجارت شریک مالش بود ✏ �نظامی�
بندگی خدمت گذاری خدمت کردن وظیفه بجای آوردن من و بهتر ز من هزار کنیز از زمین بوسی تو گشته عزیز ✏ �نظامی�
داستان گو افسانه گو روایت کننده راوی خواست تا بانوی فسانه سرای آرد آیین بانوانه به جای ✏ �نظامی�
تقبل نمودن دردسر پذیر قبول زحمت چون ز فرمان شاه نیست گزیر گویم ار شه بود صداع پذیر ✏ �نظامی�
زیبایی بخش خالق زیبایی گفت کای چرخ بنده فرمانت و اختر فرخ آفرین خوانت ✏ �نظامی�
زنانه همسرانه خواست تا بانوی فسانه سرای آرد آیین بانوانه به جای ✏ �نظامی�
روساء وزراء سرپرستان بزرگان مسئولین زلف شب چون نقاب مشکین بست شه ز نقابی نقیبان رست ✏ �نظامی�
به رنگ پیروزه نیلگون چارشنبه که از شکوفه مهر گشت پیروزه گون سواد سپهر ✏ �نظامی�
سفید بختی خوشبختی کاولین روز بر سپیدی حال سرخی جامه را گرفت به فال ✏ �نظامی�
1_شکر ریختن 2_شادی ساختن جشن و سرور در شکر ریز سور او بنشست زُهره را با سهیل کابین بست ✏ �نظامی�
فرشته مانند فرشته خصال پری روی پریوش پدر از لطف آن حکایت خوش با پری گفت کای فریشته وش ✏ �نظامی�
مهره ای کبود مهره ای نیلگون مهره ای ازرق از غلامان خواست کان دویم را سوم نیامد راست ✏ �نظامی�
گوهر های یک رشته گوهرهایی که در یک عقد رشته شده باشند چون که به خُرد نظر بران انداخت آن دو هم عقد را ز هم نشناخت ✏ �نظامی�
به یک اندازه هم اندازه یکسان شبیه هم وزن تا دری یافت هم طویله آن شبچراغی هم از قبیله آن ✏ �نظامی�
یک مشت پر یک قبضه مشت به اندازه یک مشت قبضه واری شکر بران افزود آن در و آن شکر به یکجا سود ✏ �نظامی�
سبک و سنگین کردن سنجیدن ارزش سنجی کردن محک زدن مرد لؤلؤی خرد بر سنجید عیره کردش چنانکه در گنجید ✏ �نظامی�
زمین خورده سرنگون شده مرده افتاده شده زان سواران کزو پیاده شدند چاه کندند و درفتاده شدند ✏ �نظامی�
مردم شهروندان ساکنان شهر شهریان بر سرش نثار افشان همه بام و درش نگار افشان ✏ �نظامی�
دعایی افسونی وردی چون به نزدیک آن طلسم رسید رخنه ای کرد و رقیه ای بدمید ✏ �نظامی�
زره پولادی جوشن فولادی همتِ خلق و رایِ روشن او دِرع پولاد گشت بر تن او ✏ �نظامی�
مسیر دشوار راه پرخطر مغاک راه خوفناک زالت راه آن گریوه تنگ هرچه بایستش آورید به چنگ ✏ �نظامی�
اسباب کار اسباب مورد نیاز تدارک دیدن کار زالت راه آن گریوه تنگ هرچه بایستش آورید به چنگ ✏ �نظامی�
چاره کار دانستن راهکار بلد بودن علاج کردن چون شد آن چاره جوی چاره شناس باز پس گشت با هزار سپاس ✏ �نظامی�