پیشنهادهای دکتر احمد. ع. معینی (٢,٧١٩)
خوشبو عطرآگین عطسه ای ده ز کلک نافه گشا ی تا شود باد صبح غالیه سای ✏ �نظامی�
قطرات اشک قطرات آب پلپلی چند را بر آتش ریز غلغلی در فکن به آتش تیز ✏ �نظامی�
احاطه کردن محیط بودن اشراف داشتن همگی را جهت کجا سنجد ؟ در احاطت جهت کجا گنجد ؟ ✏ �نظامی�
عازم راهی سفر کرده عزیمت نموده گشت از آن تخت نیز رخت گرای رفرف و سدره هردو ماند به جای ✏ �نظامی�
مردم شیطان صفت مردم دیو سرشت پلید دو امین بر امانتی گنجور این ز دیو آن ز دیو مردم دور ✏ �نظامی�
سرافرازی سربلندی سروری سر برآور به سرفراختنی دو جهان خاص کن به تاختنی ✏ �نظامی�
سرافرازی سربلندی سروری سر برآور به سرفراختنی دو جهان خاص کن به تاختنی ✏ �نظامی�
تاجدار پادشاه سلطان تاج بِستان که تاج ور تو شدی بر سر آی از همه که سر تو شدی ✏ �نظامی�
گنجینه محل نگهداری گنج خزانه چار یارش گزین به اصل و به فرع چار دیوار گنج خانهٔ شرع سخنی کاو چو روح بی عیب است خازن گنج خانهٔ�غیب است ✏ �نظامی�
چشم او را که مهر ما زاغ است روضه گاهی برون ازین باغ است ✏ �نظامی�
1_شیپورچی نقاره زن سرنا نواز 2_وعده پنج نوبت زن ِ شریعت پاک چار بالش نِهِ ولایت خاک ✏ �نظامی� چو نوبت زن شاه زد کوس جنگ جرس دار زنگی بجنباند زنگ ...
پناه خواه یاری خواه این نظامی پناه پرور تو به در کس مرانش از در تو ✏ �نظامی�
دارای راز دارای اسرار اسرار نهان داشتن راز پوشیده گرچه هست بسی بر تو پوشیده نیست راز کسی ✏ �نظامی�
مرا بپذیر مرا قبول کن در که نالم ؟ که دستگیر تویی در پذیرم که درپذیر تویی ✏ �نظامی�
برای من هستی چه سخن کاین سخن خطاست همه تو مرایی جهان مراست همه ✏ �نظامی�
رازهای نجوم رازهای ستارگان دقایق آسمانها هر چه هست از دقیقه های نجوم با یکایک نهفته های علوم ✏ �نظامی�
غوغا آشوب گیتی و آسمانِ گیتی گَرد بر درِ تو زنند بردابرد ✏ �نظامی�
آسمان گرد گردش آسمان گردش افلاک گیتی و آسمانِ گیتی گَرد بر درِ تو زنند بردابرد ✏ �نظامی�
سرخ به رنگ آتش به رنگ اخگر آتشین رنگ تو دهی و تو آری از دل سنگ آتش لعل و لعلِ آتش رنگ ✏ �نظامی�
گرداننده حال و احوال یا محول حول و الاحوال تغییر دهنده اوضاع و احوال حال گردان تویی به هر سانی نیست کس جز تو حال گردانی ✏ �نظامی�
گرداننده حال و احوال تغییر دهنده اوضاع حال گردان تویی به هر سانی نیست کس جز تو حال گردانی ✏ �نظامی�
شب تاریک شب ظلمانی ای ز روز سپید تا شب داج به مدد های فیض تو محتاج ✏ �نظامی�
خود رای خود پسند تو که جوهر نیی نداری جای چون رسد در تو وهم شیفته رای؟ ✏ �نظامی�
حلقه بگوشان غلامان بندگان روز و شب سالکانِ راه تواند سفته گوشانِ بارگاه تواند ✏ �نظامی�
هستی بخش آفریننده خالق هست بود ِ همه درست به تو بازگشت همه به توست ، به تو ✏ �نظامی�
1_خنیانگر آهنگ ساز. آهنگ نواز 2_رحیم بخشاینده ناز و نواز ای جهان را ز هیچ سازنده هم نوا بخش و هم نوازنده ✏ �نظامی�
روزی دهنده روزی رسان نان و نوا رزاق رازق ای جهان را ز هیچ سازنده هم نوا بخش و هم نوازنده ✏ �نظامی�
نی حصیر فرشی بافته شده از برگ درخت نخل ندهد هوشمند روشن رای به فرومایه کارهای خطیر بوریاباف اگر چه بافنده ست نبرندش به کارگاه حریر گلستان سعدی
تغذیه شده خورده شده غذا داده شده زنده از تو شاد از تو عایلی مغتذی بی واسطه و بی حایلی
به معنی بارگاه و حرم و مقبره هم بکار رفته کردند چنانکه داشت راهی بر تربت هر دو روضه گاهی ✏ �نظامی�
پهلو کنار جنب بغل نزدیک پهلوگه دخمه را گشادند در پهلوی لیلی اش نهادند ✏ �نظامی�
دردمندان مبتلایان درد دیدگان خویشان و گزیدگان و پاکان جمع آمده جمله دردناکان ✏ �نظامی�
دلیران افراد نترس افراد بی باک گستاخ روان آن گذرگاه کردند درون آن حرم راه ✏ �نظامی�
بیکاران عیاران افراد تن پرور و ولگرد ولگرد افراد بیخانمان وان یاوگیان رایگان گرد پیرامن او گرفته ناورد ✏ نظامی
خوابیده مرده بر مهد عروس خوابنیده خوابش بربود و بست دیده ✏ �نظامی�
مسیل محل عبور سیلاب در خانهٔ سیل ریز منشین سیل آمد، سیل، خیز! منشین! ✏ �نظامی�
آسیاب گردان آسیابی که با نیروی خر و گاو و شتر می چرخد دوری کن از این خراس گردان کو دور شد از خلاص مردان ✏ �نظامی�
جایگاه محل محل فرو رفتن محل غور کردن محل ابتلا ریشی نه که غورگاه غم نیست خاریدهٔ ناخن ستم نیست ✏ �نظامی�
نیستی گر دور شدی ز چشم رنجور یک چشم زد از دلم نه ای دور ✏ �نظامی�
ماهش شبیه ماه ماه وش مهوش شد بدر مهیش چون هلالی وان سرو سهیش چون خیالی ✏ �نظامی�
حدیث کنان سخن گویان سیب از زنخی بدان نگونی بر نار زنخ زنان که چونی؟ ✏ �نظامی�
کوزه خمره هر شام کز این خم گل آلود بر خنبرهٔ فلک شود دود ✏ �نظامی�
نیایی نمی آیی تا جان نرود ز خانه بیرون نایی تو از این بهانه بیرون ✏ �نظامی�
لباس سالم تن پوش سالم ( استفاده نشده ) دستی سلب خلل ندیده برد از پی آن سلب دریده آنگه سلبی که داشت در بند پوشید در او به عهد و سوگند ✏ �نظامی� س ...
لباس جامه پوشش دستی سلب خلل ندیده برد از پی آن سلب دریده آنگه سلبی که داشت در بند پوشید در او به عهد و سوگند ✏ �نظامی� سلیح و سلب داد خواهنده را ...
بی مهری ناراحتی اندوهگینی عبوسی لیلی ز سر گرفته چهری دیدی سوی او به سرد مهری ✏ �نظامی�
غرور نداشته باش مغرور مشو متکبر نباش خودپسندی نکن بر خاک نشین و باد مفروش ننگی چو ترا به خاک می پوش ✏ �نظامی�
زود گذر رونده گذران زین عمر چو برق پای در راه می کرد چو ابر دست کوتاه ✏ �نظامی�
حیوانات وحشی متضاد دام ( دام و دد ) مشتی ددگان فتاده از پس نه یار کس و نه یار او کس یافت از دامگاه آن ددگان کوچه راهی به کوی غمزدگان ✏ �نظامی�