پیشنهادهای دکتر احمد. ع. معینی (١,٢٥٧)
فرصتش بده به او مهلت بده زمان بده گفت آن خاتون ازین ننگ مهین خود دهانم کی بجنبد اندرین گفت خواجه نی مترس و دم دهش تا رود علت ازو زین لطف خوش ✏ �مو ...
ننگ بزرگ ننگی عظیم بی آبرویی سرشکستگی گفت آن خاتون ازین ننگ مهین خود دهانم کی بجنبد اندرین ✏ �مولوی�
مادر بدکردار مادر به خطا مادر قحبه کو که باشد هندوی مادرغری که طمع دارد به خواجه دختری ✏ �مولوی�
شیطان ابلیس پر هنر را نیز اگر باشد نفیس کم پرست و عبرتی گیر از بلیس ✏ �مولوی�
بزرگ زاده آقا زاده نجیب زاده ای بسا مهتربچه کز شور و شر شد ز فعل زشت خود ننگ پدر ✏ �مولوی�
حجله آراستن تدارک عروسی کردن اتاق عروس آراستن می رسیدش از سوی هر مهتری بهر دختر دم به دم خوزه گری ✏ �مولوی�
بالغ شد به سن بلوغ رسید به سن تکلف رسید بود هم این خواجه را خوش دختری سیم اندامی گشی خوش گوهری چون مراهق گشت دختر طالبان بذل می کردند کابین گران ...
کسی که خوی آزادگان دارد نیک مرام کردار مردم آزاده نیک رفتار آزادگان به عشق خیانت نمی کنند او را خصال مردم آزاده خو نبود شهریار
جمع خصلت عادات رفتار خوی آزادگان به عشق خیانت نمی کنند او را خصال مردم آزاده خو نبود شهریار
بی فکری بی عقلی بی دانشی دیوانگی من چرا پیغام خامی از گزاف بردم از بی دانشی و از نشاف ✏ �مولوی�
جمعیت گروه دسته نشست و دورهمی تیم
خجل شرمگین کم رو خجالتی ماخوذ به حیا شرمسار . . . . چون بیش از اندازه مودب و شرمناک بود. . . . . سفرنامه شاردن
عذرها پوزش دستاویزها بهانه ها . . . . . این معاذیر مورد قبول دولت فرانسه نیفتاد. . . . . سفرنامه شاردن
خود بین خود پسند خود ستا مغرور متکبر پر ادعا متفرعن گران سر . . . . . در نظر فرانسویان وی خویشتن بین؛ خشن؛ تند خو و آتشناک بود. . . . سفرنامه شاردن
خصمانه توام با دشمنی عناد ورزانه توام با عداوت . . . . . مسیو دولاهه رفتار دشمنانگی صدراعظم را نادیده و سخنان پر نیش و دل آزارش را ناشنیده می گرفت. ...
رفتار پسندیده رفتار خوب اخلاق نیکو . . . . . بر اثر گزارش این بزرگ مرد ستوده منش کریم گوهر دولت فرانسه مسیو دولاهه را احضار کرد. . . . . . سفرنامه ...
رضایت خاطر راضی کردن خشنود نمودن طلب رضا کردن . . . . . . یکی از بزرگان را برای ترضیه خاطر صدراعظم عثمانی به مشرق زمین. . . . . . سفرنامه شاردن
فقیر مستمند بیچاره ندار . . . . . نمی دانم چه اتفاق نامسعودی این سیه ستاره رنجمند تنک زندگی را به. . . . . سفرنامه شاردن
رنجور بیمار مریض دردمند . . . . نمی دانم چه اتفاق نامسعودی این سیه ستاره رنجمند تنک زندگی را به. . . . سفرنامه شاردن
بد اقبال فلک زده بد طالع نگون بخت . . . . . نمی دانم چه اتفاق نامسعودی این سیه ستاره رنجمند تنک زندگی را به. . . . . سفرنامه شاردن
تیزخشمی تندخویی خشمناکی عصبی مزاجی . . . . . متصدی کشف رمز سفارت که از تندخویی و آتش نهادی صدراعظم عثمانی کاملا آگاه بود. . . . سفرنامه شاردن
اهتمام ویژه تلاش جدی کوشش بسیار مساعی فراوان . . . . . در تحکیم وضع بازرگانی و گرمی بازار دادوستد آنان جهد بلیغ می کرد. . . . سفرنامه شاردن
بد پنداری بد گمانی توهم بی فکری بد آهنگی . . . . . ناپختگی و عدم شایستگی و ناخوش خیالی مسیو دولاهه. . . . . سفرنامه شاردن
دشمنی کردن متخاصم بودن عناد ورزیدن مخالفت کردن کینه ورزیدن . . . . . و این رسم بزرگ را به جا نیاورده بود به سردمهری و دشمن رویی وی را پذیرفت. . . س ...
بد قدم نحس بدشگون نامبارک . . . . . بی شک این نورسیدگان شوم قدم و سخت روی و افزون جو. . . . . سفرنامه شاردن
عیاش هوسران بوالهوس شهوت پرست . . . . . این پیر خنده ناک زودمهر هوس جو داستان ازدواج خود را. . . . . . سفرنامه شاردن
بسیار مهربان با عاطفه پر محبت با محبت با عطوفت . . . . . این پیر خنده ناک زودمهر هوس جو داستان ازدواج خود را. . . . . سفرنامه شاردن
شاد خندان خنده رو متبسم . . . . . این پیر خنده ناک زودمهر هوس جو داستان ازدواج خود را. . . . . سفرنامه شاردن
جنگ ستیز دشمنی زد و خورد هر دو صورت گر به هم ماند رواست آب تلخ و آب شیرین را صفاست ساحران موسی از استیزه را برگرفته چون عصای او عصا مولوی
روکش نقره نقره اندود آب نقره داده شده . . . . سکه های پنج سویی مسینی ضرب شد که روی آن را مفضض کرده بودند. . . . سفرنامه شاردن
مانند باد سریع صفتی برای اسبان تیز رو . . . . و اسبهای ازمیر که مهم ترین شهرهای منطقه آناتولی است به زیبایی و تیزگامی و باد رفتاری در سراسر گیتی شهر ...
انصاف داشتن منصف بودن به عدالت رفتار کردن دادگستری پیشه کردن . . . . . و همواره عدالتʼ نصفتʼ مهربانی و همه فضایل انسانی را به دیده تکریم. . . . . ...
علمای جلیل القدر علمای بزرگ بزرگان جلیل القدر . . . وی از جمله اجله علمای ایران است و به بسیاری از علوم و امور و اسرار کشور کاملا آگاه می باشد. سف ...
زاری کردن خوار شدن تضرع نمودن . . . . اما سرانجام چندان جبین ضراعت بر آستان حاجب سایید و ناله و زاری کرد. . . . سفرنامه شاردن
عجله کردن تسریع نمودن تعجیل کردن تند عمل کردن . . . علی رغم لغو فرمان به پای شتاب راه اصفهان را پیش گرفت. سفرنامه شاردن
نیزه کوچک سناره دنباله دار . . . . منجمان ستاره دنباله دار را نیزک که معنی نیزه کوچک است می نامند. . . . . سفرنامه شاردن
ستارگان . . . . . حرکت روشنان فلکی و اقتران و افتراق آنها و گردش ماه و خورشید. . . . . سفرنامه شاردن
جان گزا ناراحت کننده غم افزا موجب غم وغصه . . . . . اگر حادثه الم انگیز زلزله روی ننموده بود . . . . سفرنامه شاردن
جمع عقوبت سزای بدی باد افره جزای کار بد . . . و عقوبات آن را خود باید تحمل و چاره گری کند. سفرنامه شاردن
هم اندازه برابر به میزان هم قدر . . . خبر ناگوار دیگر ی به شاه رسید که همچند مرگ فرمانده کل مایه غم و اندوه. . . سفرنامه شاردن
افسرده نالان مرثیه سرا سوگوار . . . . . اما شاه از درگذشتش دریغاگوی و سوگوار شد. . . سفرنامه شاردن
آتشین سوزناک سوزنده سوزان بدخوی تندخوی بد اخلاق عصبانی تند مزاج . . . از یک سو خودخواه و تیزخشم و آتشناک و از دگر سو تودار. . . سفرنامه شاردن
جقه کلاه مرصع تاج افسر شاهی . . . . سه جیقه که بهای مجموع آنها افزون بر پنجاه هزار اکو بود به او مرحمت کرد. . . . . سفرنامه شاردن
خدمتکار نوکر کارگزار خدمه . . . . . . پانزده شانزده تن خدمتگر نیز همراهش کرد. . . سفرنامه شاردن
رفع شبهه عدم اشتباه . . . . صفی اول جد پادشاه کنونی که برای عدم التباس با صفی دوم. . . . سفرنامه شاردن
غارت گری تاراج کردن چپاول نمودن دزدی کردن . . . بر اثر کشتار و تاراج گری و آتش افروزی آن قوم وحشی. . . سفرنامه شاردن
تغافل خود را به غفلت زدن تحامق تباله . . . . . وحکایاتی که تباله و تحامق و تغابی ( خود را به غفلت زدن ) در آن دیده میشود. . . کتاب جوحی
خود را ابله جلوه دادن خود را به حماقت زدن . . . . . و حکایاتی که تباله ( خود را ابله نمودن بی آنکه ابله باشد ) . . . . . کتاب جوحی دکتر احمد مجاهد
موعظه کردن اندرز دادن پند گرفتن نصیحت کردن . . . و احداث متعلمان بظن علم و موعظت نگردند. . . کلیله و دمنه
مطالعه کردن خواندن تحقیق نمودن غور کردن . . . . . بهم پیوست تا حکما برای استفادت آن را مطالعت کنند. . . . کلیله و دمنه