پیشنهادهای دکتر احمد. ع. معینی (٢,٩٤٣)
دستگیری از ناتوانان ضعیف نوازی زمانه چو عاجز نوازی کند به تند اژدها مور بازی کند ✏ �نظامی�
ضعیف نوازی دستگیری ناتوانان زمانه چو عاجز نوازی کند به تند اژدها مور بازی کند ✏ �نظامی�
ترسید وحشت کرد شاکی شد شکوه کرد شکوهید دارا ز نزلی چنان حسد را برو تیزتر شد عنان ✏ �نظامی�
بخشش بهره نصیب قسمت چو نوبت به سربخش دارا رسید شتر بار زر تا بخارا رسید ✏ �نظامی�
سوغاتی رهاورد تحفه هدیه بخشش بسی ارمغانی ز تاراج زنگ به هر سو فرستاد بی وزن و سنگ ✏ �نظامی�
مبارکی میمنت خجستگی فیروزی پیروزی مخالف شکن شاه پیروز بخت به فیروز فالی برآمد به تخت ✏ �نظامی�
ریگ زار شن زار رمل خیز بیابان به گنج و به فرمان در آن ریگ بوم عمارت بسی کرد بر رسم روم ✏ نظامی دگر هاتفی گفت کای اهل روم فروزنده ریگیست این ریگ ب ...
در نوردید پیمود طی کرد چو لختی زمین ز آن طرف در نَوشت ز پهلوی وادی درآمد به دشت ✏ نظامی چو گردون گردنده لختی بگشت فلک منزلی چند راه در نوشت ✏ �ن ...
مبارکی پیروزی بهروزی میمنت سعادت که چون فرخی شاه را گشت جفت چو گلنار خندید و چون گل شکفت ✏ نظامی چو بر دشمنان شاه شد کامگار شد از فرخی کار او چو ...
خواب آلود خمار به عنبر خری نرگس خوابناک چو کافورتر سر برون زد ز خاک ✏ �نظامی� فرو بسته چشم آن تن خوابناک بدو گفت برخیز ازین خون و خاک ✏ �نظامی�
صدای پرتاب شدن تیر از چله کمان صدای برخورد شمشیرها با همدیگر ترنگا ترنگ درفشنده تیغ به مه درقها را برآورده میغ ✏ �نظامی�
مانند طاوس شبیه طاوس طاوس خرام همان زنده پیلان گنجینه کش همان تازی اسبان طاووس وش ✏ �نظامی�
ریسنده که ریبنده کو بار مردم کشد گهی شم کشد گه بریشم کشد ✏ �نظامی�
درخشنده براق تابان روشن ترنگا ترنگ درفشنده تیغ به مه درقها را برآورده میغ ✏ نظامی شبی روشن از روز و رخشنده تر مهی ز آفتابی درفشنده تر ✏ �نظامی�
هجومی که حریف را بگریزاند طریدی بناورد زنگی نمود که بر نقطه پرگار تنگی نمود ✏ �نظامی�
خواهی نخواهی اگر خواست ورنه جنیبت جهاند سوی حربگه کام و ناکام راند ✏ �نظامی�
شبیه کوه مانند کوه نشست از بر بارهٔ کوه فش به دیدن همایون به رفتار خوش ✏ �نظامی�
جامه ای که درون آنرا پر از ابریشم کنند و در جنگ پوشند تا از زخم محافظت کند کژ اکندی از گور چشمه حریر بپوشید و فارغ شد از تیغ و تیر ✏ �نظامی�
بیهوده نادان بی سرانجام سکندر بدو گفت چندین ملاف مران بیهده پیش مردان گزاف ✏ �نظامی�
بی تجربه کار نیازموده خام ز جوشیدن زنگی خامکار بجوشید خون در دل شهریار ✏ �نظامی�
نقش ستاره زده نقش هایی مانند ستاره زده به پوشید خفتانی از کرگدن مکوکب به زر زاستین تا بدن ✏ �نظامی�
انباشته شود پر شود سر ریز شود برآراسته قلب شاه از نبرد چو کوهی که انباشد از لاجورد ✏ �نظامی�
زخمی شدگان ریز ریز شدگان قطع عضو شده ها زمین خسته از خون انجیدگان هوا بسته از آه رنجیدگان ✏ �نظامی�
قرمز سرخ به رنگ گل انار چو گلنارگون کسوت آفتاب کبودی گرفت از خم نیل آب ✏ �نظامی�
سیه چرده سیاه صورت سیاهپوست سیه کولهٔ گرد بازو منم گران کوه را هم ترازو منم ✏ �نظامی�
چرا لاف میزنی چقدر ادعا داری چه لافی که من دیو مردم خور م ؟ مرا خور که از دیو مردم برم ✏ �نظامی�
حربگاه رزم گاه میدان گاه سیه روی از آنی که از تیغ تیز درین حربگه کرد خواهی گریز ✏ �نظامی�
لحاف فرش گستردنی روانداز لحیفی برافکنده بر پشت بور درآمد به زین آن تن پیل زور ✏ نظامی پذیره شده شورش جنگ را لحیفی برافکنده شبرنگ را ✏ �نظامی�
زورمندان گردن فرازان قدرتمندان قوی تنان چو گردن برآرم به گردن کشی نه زابی هراسم نه از آتشی درم پهلوی پهلوانان به تیغ خورم گرده گردنان بی دریغ سر گ ...
طاس کوچکی کاسه کوچکی گر آنجا بود طاسکی سرنگون دو دیده برو همچو دو طاس خون ✏ �نظامی�
نوعی سنگ سیاه و سخت خمی از خماهن برانگیخته به خم ها سکاهن برو ریخته ✏ �نظامی�
افراد پیاده لشکر پیاده پیاده روان گرد پیل بلند به هر گوشه ای کرده صد پیل بند ✏ �نظامی�
پولاد هندی پولاد سخت پلارک چنان تاف از روی تیغ که در شب ستاره ز تاریک میغ ✏ �نظامی�
زشت خوی شیطان صفت پلید فکرت که این اژدها خوی ِ مردم خیال نهنگی است کاورده بر ما زوال ✏ �نظامی�
لب و لوچه گوشت سر و کله بیاورد خوان زیرک هوشمند بر او لفچه های سر گوسپند ✏ �نظامی�
افسر بارگاه نگهبان گارد شاه دربان محل اقامت شاه محل بارگاه جای اتراق طرف داران ز سقسین تا سمرقند به نوبتگاه درگاهش کمربند ✏ �نظامی� به نوبتگه ش ...
افسر بارگاه فرمانده گارد شاه محل بارگاه جای اتراق طرف داران ز سقسین تا سمرقند به نوبتگاه درگاهش کمربند ✏ �نظامی� به نوبتگه شاه بردندشان به سرهنگ ...
محل بارگاه جای اتراق طرف داران ز سقسین تا سمرقند به نوبتگاه درگاهش کمربند ✏ �نظامی� به نوبتگه شاه بردندشان به سرهنگ نوبت سپردندشان درآوردشان نو ...
سگ صفتان مانند سگان گر آزرم خواهیم از این سگدلان نخوانندمان عاقلان عاقلان ✏ �نظامی�
آوردن چه دستان توان آوریدن به دست کزان زنگیان را درآید شکست ✏ �نظامی�
ترسیدگان ترسیده ها وحشت زده ها بیم زدگان کند هر یک آیین ترس آشکار نیابد ز ترسندگان هیچ کار ✏ �نظامی�
جولان دادن دلاوری نمودن تهور نشان دادن بی باکی کردن چو زنگی نمود آنچنان بازی یی ز رومی نیامد عنان تازی یی ✏ �نظامی�
رزم گاه میدانگاه محل نبرد نبردگاه بسی یک به دیگر درآویختند بسی خون به ناورد گه ریختند ✏ �نظامی�
آوای مهیب صدای هولناک نعره بلند ز هرینِ حمله ز هرایِ تیغ شده آب خون در دل تند میغ ✏ �نظامی�
1_برگ بید 2_نوعی تیر پیکان دار شبیه برگ بید ز قاروره و یاسج و بید برگ قواره قواره شده دِرع و ترگ ✏ �نظامی�
خنبک تنبک دهل طبل در آمد به شورش دَم گاو دُم به خمبک زدن خام رویینه خم ✏ �نظامی�
لواشه وسیله ای برای مقید کردن اسب که شامل یک قطعه چوب که یکسر آن سوراخ شده و ریسمانی به اندازه یک وجب از آن سوراخ رد شده و حلقه شده که آنرا بدور لب ...
حیله کرد نیرنگ نمود کلک زد فریب کاری کرد شباهنگ چون برزد از کوه دود بر آهنگ ِ شب مرغ دَستان نمود ✏ �نظامی�
مرغ شب بوم جغد شباهنگ چون برزد از کوه دود بر آهنگ ِ شب مرغ دَستان نمود ✏ �نظامی�
در این بیت کنایه از : خندان لبخند به لب نمایان شدن دندانهای سفید بعلت خندیدن سیاهان ازان کار ، دندان سفید ز خنده لب رومیان ناامید ✏ �نظامی�