پیشنهادهای دکتر احمد. ع. معینی (٢,٩٧٣)
شب سیاه شب تیره شب تاریک چو روز سپید از شب زاغ رنگ برآمد چو کافور از اقصای زنگ ✏ �نظامی�
دژ قلعه فرستاد شه تا به دز تاختند از آن رهزنان دز بپرداختند خرابیش را یکسر آباد کرد دز ظلم را خانهٔ داد کرد اگر آشکارا بدی گر نهان بر آن دز شدی ت ...
قبر آرامگاه آرمستان گور همان گور خانه ز غاری گزید کز آتش در آن غار نتوان خزید ✏ �نظامی�
تاج گاه پادشاهی محل حکمرانی چو کیخسرو از ملک پرداخت رخت نهاد اندران تاج گه جام و تخت ✏ �نظامی�
داستان شب داستانهایی که شبها برای رفع خستگی بگویند تنی چند را از رقیبان راه ز بهر شب افسانه بنشاند شاه از ایشان خبر های آن کوه و دشت بپرسید و آگه ...
خستگی راه ماندگی راه فرسودگی از راه شه و لشگر از رنج ره سودگی رسیدند لختی به آسودگی ✏ �نظامی�
محکم کاران کار بلدان مستحکم کاران ز خارا تراشان احکام کار که بر کوه دانند بستن حصار ✏ �نظامی�
اهل خزران مگر ز آفت آن بیابانیان به راحت رسد کار خزرانیان بفرمود شه تا گذرگاه کوه ببندند خزرانیان هم گروه ✏ نظامی به خزرانیان راست آراسته ز چپ با ...
پاسگاه دژ قلعه درین پاس گه رخنه هایی که هست عمارت کند تا شود سنگ بست ✏ �نظامی�
قحطی نایابی فقر و فاقه ازین روی ما را زیان ها رسد ز نان تنگی آفت به جان ها رسد ✏ �نظامی�
بریدگی خرابی آفت نقصان چو هر گه کزین سو شتاب آورند برینش درین کشت و آب آورند ✏ �نظامی�
ساکنین ساکنان حاشیه نشینان حومه نشینان نواحی نشینان آن کوهسار تظلم نمودند هنگام بار ✏ �نظامی�
که از بیم قفچاق وحشی سرشت درین مرز تخمی نیاریم کشت ✏ �نظامی�
معماری. ساختمان سازی بنا سازی عمران و آبادی در آن سنگ بسته دز اوج سای عمارت گری کرد بسیار جای ✏ �نظامی�
به هر دونفر ما به هر دوی ما خدای آهنی را به دو نیم کرد به ما هر دوان آن دو تسلیم کرد ✏ �نظامی�
به معنی افرادی که رفت و آمد میکنند هم ذکر شده است بود سال ها کز سر آیندگان ندیدم کسی جز تو ز آیندگان ✏ �نظامی�
سنجیدم اندازه گرفتم محاسبه کردم چو برسختم اندیشهٔ کار خویش همین گوشه دیدم سزاوار خویش ✏ �نظامی�
از کجا دانستی از کجا میدانی چطور فهمیدی چه دانستی ای زاهد هوشیار ؟ که اسکندرم من درین تنگ غار ؟ ✏ �نظامی�
نیکو قامت نیکو خصال فرخ همال خوش قامت بدو گفت شخصی بهی پیکری گمانم چنانست که اسکندری ✏ �نظامی�
نیکوخصال خوش قامت فرخنده صورت بدو گفت شخصی بهی پیکری گمانم چنانست که اسکندری ✏ �نظامی�
دیوان قوی دیوان تنومند دیوان سرکش عروسک زنانی چو دیوان شموس خجل گشته زان قلعه چون عروس ✏ �نظامی�
منجنیق انداز متصدیان منجنیق مباشر منجنیق عروسک زنانی چو دیوان شموس خجل گشته زان قلعه چون عروس ✏ �نظامی�
منجیق اندازان متصدیان منجنیق کاربران منجنیق عروسک زنانی چو دیوان شموس خجل گشته زان قلعه چون عروس ✏ �نظامی�
خشمگین خشمناک عصبانی غضب به خر سنگ غضبان خرابش کنند به سیلاب خون غرق آبش کنند ✏ �نظامی�
1_مفصل 2_دربند بندرگاه همان چاره دید آن خردمند شاه که بردارد آن بند از بندگاه ✏ �نظامی�
پادشاه فاتح سلطان ظفرمند حاکم پیروز اگر خواندشان داور دور گیر به رفتن نگشتند فرمان پذیر ✏ �نظامی�
کوره راهها تنگ راهها گذرگاهها به دهلیزهٔ رهگذر های سخت ز شروان چو شیران همی برد رخت ✏ �نظامی�
زاهد گوشه نشین عابدی تنها کجا زاهدی خلوتی یافتی به خلوت گه ش زود بشتافتی ✏ �نظامی�
پادشاهان حاکمان فرمانروایان سلاطین ز کشور خدایان و شه زادگان نظر بیش کردی به افتادگان ✏ �نظامی�
عبا قبا به دراعهٔ در گریزد تنش که آن درع باشد نه پیراهن ش ✏ نظامی نخست از جواهر درآمد به کار ز دراعه و درع گوهر نگار ✏ �نظامی�
درو کردن محصول را چیدن محصول را برداشت کردن مغی ارغوان کشته بر جای جو بنفشه دروده به وقت درو ✏ �نظامی�
بجای جایگزین معوض مغی ارغوان کشته بر جای جو بنفشه دروده به وقت درو ✏ �نظامی�
چراغ و شمع روشنی پیشاپیش فرد حرکت دادن ره از شب چو روز بد اندیش بود وشاقی و شمعی روان پیش بود ✏ �نظامی�
غلامی خدمتکاری ره از شب چو روز بد اندیش بود وشاقی و شمعی روان پیش بود ✏ �نظامی�
گوشه نشینان کنایه از: افراد زاهد افراد سالک غارنشین که از گوشه داران در این گوشه کیست ؟ که بر ماتم ِ آرزو ها گریست ✏ �نظامی�
فاتحان بازکنندگان دروازه شهر ولایت گشایان گردن فراز نشستند و بردند شه را نماز ✏ �نظامی�
نوبتگاه محل اتراق محل اردو بارگاه درگاه به نوبت گه شاه نشتافتند سر از خدمت بارگه تافتند ✏ �نظامی�
کنایه از می گلگون شراب به من ده که این هر دو گم کرده ام قناعت به خوناب خم کرده ام ✏ �نظامی�
دستمزد حق زحمت حق القدم پیشکش بیایند و آن گنجدان بشکنند وزان گنج پا رنج خود برکنند مگر داد دولت مرا پای رنج که پایم فرو رفت ازینسان به گنج ✏ نظا ...
نیایش گاه طاعت گاه محل عبادت عبادت گاه نمازخانه یکی دیگ سنگین برافراختند به جمهور طاعت گهش ساختند ✏ نظامی به طاعتگه آمد نیایش نمود زبان را به شکر ...
راه دیگر طریق دیگر مسبر دیگر ز هنجار دیگر درآمد به روم فرو ماند گنج اندر آن مرز و بوم ✏ �نظامی�
گرسنه تهیدست بی چیز دگر آنکه ناسیری آید به جنگ دو دستی زند تیغ بر بوی رنگ ✏ �نظامی�
کره گلی کره زمین چو در خاطر آمد جهانجوی را که در چنبر آرد گلین گوی را ✏ �نظامی�
دریای خزر دریاچه خزر دریای کاسپین دریای قزوین تماشای دریای خزران کنم ز جرعه بر او گوهر افشان کنم ✏ �نظامی�
گراینده به جواهر گوهر خیز ازان کان چو گوهر گرای آمدند چو گنجی روان باز جای آمدند ✏ �نظامی�
خلعت شاهی لباس هدیه شاه بپوشید نوشابه تشریف شاه چو تشریف خورشید رخشنده ماه ✏ �نظامی�
زنگوله طلایی جرس از جنس زر عماری و اشتر به هرای زر عماری کشان جمله زرین کمر ✏ �نظامی�
حمل کننده های کجاوه حاملان هودج حمالان تخت روان عماری و اشتر به هرای زر عماری کشان جمله زرین کمر ✏ �نظامی�
نوعی شیرینی شکر بوزه با نوک دندان دراز شکر خواره را کرده دندان دراز ✏ �نظامی�
نوعی شیرینی شکر بوزه با نوک دندان دراز شکر خواره را کرده دندان دراز ✏ �نظامی�