پیشنهاد‌های دکتر احمد. ع. معینی (١,٢٥٧)

بازدید
٨٥٧
تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غره مغرور غفلت زده غافل مغفول تو چه دانی ای غرارهٔ پر حسد منت او را خدا هم می کشد ✏ �مولانا�

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بلند استوار محکم قوی که برآیم بر سر کوه مشید منت نوحم چرا باید کشید ✏ �مولانا�

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شناگری بلد بودن فن شنا زیرکی سباحی آمد در بحار کم رهد غرقست او پایان کار ✏ �مولانا�

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مکروهی چیزی مورد اکراه آن چنان خوش کس رود در مکرهی کس چنان رقصان دود در گم رهی ✏ �مولانا�

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رنگرز هستم رنگ ساز هستم روشنی بخش رنگ رنگ تست صباغم توی اصل جرم و آفت و داغم توی ✏ �مولانا�

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بر افراخت برپا کرد نه بهانه کرد و نه تزویر ساخت نه لوای مکر و حیلت بر فراخت ✏ �مولانا�

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نابودی ویرانی خرابی پس که هدم مسجد ما بی گمان نبود الا بعد مرگ ما بدان ✏ �مولانا�

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همی توانی می توانی زان همی تانی بدادن تن به کار که بپوشید از تو عیبش کردگار ✏ �مولانا�

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

متمرکز بر چیزی دقیق شدن در کاری یا بر چیزی عقل مازاغ است نور خاصگان عقل زاغ استاد گور مردگان ✏ �مولانا�

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عالم دانشمند علم آموز دفن کردش پس بپوشیدش به خاک زاغ از الهام حق بد علم ناک ✏ �مولانا�

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موی شکاف دقیق ریزبین گرچه اندر مکر موی اشکاف بد هیچ پیشه رام بی استا نشد ✏ �مولانا�

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مر این که منه آن سر مرین سر زیر را هین مکن سجده مرین ادبار را ✏ �مولانا�

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سم ما ببوش و عارض و طاق و طرنب سر کجا که خود همی ننهیم سنب ✏ �مولانا�

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خود نمایی طاق و طرنب ما ببوش و عارض و طاق و طرنب سر کجا که خود همی ننهیم سنب ✏ �مولانا�

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گدایی کردن چیزی خواستن از کسی هیچ دیوانهٔ فلیوی این کند بر بخیلی عاجزی کدیه تند ✏ �مولانا�

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حاکم قاضی زورمند چیره قوی صد هزاران عاقل اندر وقت درد جمله نالان پیش آن دیان فرد ✏ �مولانا�

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تنگ دستی نیازمندی فقر و فاقه بعد سالی چند بهر رزق و کشت شاعر از فقر و عَوَز محتاج گشت ✏ �مولانا�

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

پوز دهان گرادگرد دهان از چنو شاعر نس از تو بحردست ده هزاری که بگفتم اندکست ✏ �مولانا�

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غره کردن گول زدن مکر نمودن کودکان را حرص می آرد غرار تا شوند از ذوق دل دامن سوار ✏ �مولانا�

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نارس خام و نپخته بی عقل غوله ای را که بر آرایید غول پخته پندارد کسی که هست گول ✏ �مولانا�

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پنهان آتش زیر خاکستر آن سیاهی فحم در آتش نهان چونک آتش شد سیاهی شد عیان ✏ �مولانا�

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جویدن لقمه خوائیدن لقمه چون روان باشی روان و پای نی می خوری صد لوت و لقمه خای نی ✏ �مولانا�

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بودیعه سپرده شده به امانت داده شده سپردن چیزی به کسی تو بکردی او بکردی مودعه زانک ارض الله آمد واسعه ✏ �مولانا�

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زهرآگین مسموم زهردار سمی لیک زین شیرین گیای زهرمند ترک کن تا چند روزی می چرند ✏ �مولانا�

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هیمنه جاه و جلال شکوه طنین موج طوفان هم عصا بد کو ز درد طنطنهٔ جادوپرستان را بخورد ✏ �مولانا�

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترس و سرگشتگی حیرانی در نظاره صید و صیادی شه کرده ترک صید و مرده در وله ✏ �مولانا�

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رضیع م شیر دادن به طفل دایه طفل مادر رضاعی گفت احمد را رضیعم معتمد پس بیاوردم که بسپارم به جد ✏ �مولانا�

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موضعی در مسجدالحرام مابین در کعبه و مقام ابراهیم چون همی آورد امانت را ز بیم شد به کعبه و آمد او اندر حطیم ✏ �مولانا�

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسیکه حلقه در را بصدا در می آورد کسیکه دق الباب می کند گدایی که در میزند برای گدایی کردن پس مثال تو چو آن حلقه زنیست کز درونش خواجه گوید خواجه نیست ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی که دق الباب می کند کسی که حلقه در را بصدا در می آورد گدا سائل درخواست کننده چیزی از صاحبخانه حلقه زن زین نیست دریابد که هست پس ز حلقه بر ندارد ه ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زنده کردن زنده گردانیدن حجت انکار شد انشار تو از دوا بدتر شد این بیمار تو ✏ �مولانا�

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زشت پلید بدجنس بدهیکل تنفر کز کجا آوردمت ای بدنیت که از آن آید همی خفریقیت ✏ �مولانا�

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جمع وصل وصل کردن متصل نمودن پیوند دادن خرده کاری بود و تفریقش خطر هم چو اوصال بدن با همدگر ✏ �مولانا�

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شرط ها جمع شرط نشانه ها علائم کبک جنگی را بیاموزان تو صلح مر خروسان را نما اشراط صبح ✏ �مولانا�

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نابردباری بی تحملی ناشکیبایی ناحمولی انبیا از امر دان ورنه حمالست بد را حلمشان ✏ �مولانا�

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جنگ و جدل کردن نزاع نمودن پیکار نمودن لیک در شیخ آن گله ز آمر خداست نه پی خشم و ممارات و هواست ✏ �مولانا�

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جان شناس لیک گفتم ناس من نسناس نی ناس غیر جان جان اشناس نی ✏ �مولانا�

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1_کیف کردن لذت بردن حظ کردن 2_ناقص کردن معیوب کردن خراب کردن اتصالی بی تکیف بی قیاس هست رب الناس را با جان ناس ✏ �مولانا�

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درخت جوز درخت گردو می فتاد از جوزبن جوز اندر آب بانگ می آمد همی دید او حباب ✏ �مولانا�

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پاسبانان نگهبانان گزمه ها مراقبان عدل باشد پاسبان گامها نه به شب چوبک زنان بر بامها ✏ �مولانا�

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاخه ها هیزمها چوبها در زمان هیزم شد آن اغصان زر مست شد در کار او عقل و نظر ✏ �مولانا�

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1_شیشه گر سفال گر کسی که نقش و نگار بر شیشه میزند 2_کیمیا گر کسی که دانش کیمیاگری داند لطف تو خواهم که میناگر شود این زمان این تنگ هیزم زر شود ✏ � ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غرغر کردن زیر لب سخن گفتن آهسته نجوا کردن پس همی منگید با خود زیر لب در جواب فکرتم آن بوالعجب ✏ �مولانا�

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مانند یوسف همچون یوسف یوسف وار تا ببینی کین جهان چاهیست تنگ یوسفانه آن رسن آری به چنگ ✏ �مولانا�

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هلاکتان نابودی تان ازبین رفتن تان تباه شدن تان من سلیمان می نخواهم مِلکتان بلک من بِرْهانم از هر هِلکتان ✏ �مولانا�

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قند سفید شکر سفید پیش عطاری یکی گِل خوار رفت تا خَرَد اَبلوج قند خاص زفت ✏ �مولانا�

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آثار نیکی تاثیر خوبی کیمیایی که ازو یک ماثری بر دخان افتاد گشت آن اختری ✏ �مولانا�

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برآمده از شرق تابان پرنور تابنده روز آن باشد که او شارق شود شب نماند شب چو او بارق شود ✏ �مولانا�

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حوادث رویدادها اتفاقات حادثات اغلب به شب واقع شود وان زمان معبود تو غایب بود ✏ �مولانا�

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

براق تو اسب تیز رو تو اسب تیز تک تو در صف معراجیان گر بیستی چون براقت بر کشاند نیستی ✏ �مولانا�