پیشنهادهای دکتر احمد. ع. معینی (٢,٩٤٣)
نقاش رسام صورت گر نقشبند که چون کرده اند این دو صورت نگار دو ارتنگ را بر یکی سان گزار ✏ نظامی
نظاره کننده تماشگر بیننده ناظر عجب ماند ازان کار نظارگی به عبرت فرو ماند یکبارگی ✏ نظامی
تفاخر افتخار فخر فروشی ز رومی و چینی دران داوری خلافی برآمد به فخر آوری ✏ نظامی
حریف بازی حریف قمار یکی گفت نشنیدی ای نقش بین !؟ که افسانه شد در جهان نقش چین ✏ نظامی
زبان آور سخنگو خطیب یکی گفت بر پایهٔ دسترس زبان وَرتر از تازیان نیست کس ✏ نظامی
نوعی سلاح مرا زیت و زنبوره در کیش هست چو زنبور هم نوش و هم نیش هست ✏ نظامی
لباسی محکم که در زیر زره بر تن کنند سکندر چو آواز چینی شنید قبای کژآگن به چین درکشید ✏ نظامی
دستمزد حق القدم اجرت بدو گفت شش ساله دخل دیار به پامزد تو دادم ای هوشیار ✏ نظامی
دشمنی ستیز خصومت گری برگرفتم ز راه بدین اعتماد آمدم نزد شاه ✏ نظامی
عهد شکنی پیمان شکنی بدعهدی بدین بارگه زان گرفتم پناه که بی زینهاری ندیدم ز شاه ✏ �نظامی�
1_خارج خواندن خارج از ریتم موسیقی خواندن خارج از قاعده و قانون بودن 2_ناسازگار بدسرشت بدطینت نوای جهان خارج آهنگی است خلل در بریشم نه در چنگی است ...
جای زخم محل زخم اثر زخم درستی بود زخم ها را ز خون ولی زخم گه موی نارد برون ✏ نظامی
گزند رساندن به دولت آسیب زننده به حکومت پذیره شو ارنی سپهر بلند به دولت گزایان درآرد گزند ✏ نظامی
پذیره شو ارنی سپهر بلند به دولت گزایان درآرد گزند ✏ �نظامی�
درخشان روشنی بخش کنایه از ستارگان علم برکش روشنان سپهر قلم در کش دیو تاریک چهر ✏ نظامی
سحر و جادو جادوی کلام زبان بندهایی چو پیکان تیز دری در تواضع دری در ستیز ✏ �نظامی�
نویسنده ماهر نویسنده چیره دست ز ناف قلم دست چابک دبیر پراکند مشک سیه بر حریر ✏ �نظامی�
خجسته پی مبارک قدم خوش یمن با برکت خطا گفتم ای پی خجسته رقیب که شد دشمنی با غریبان غریب ✏ نظامی
معذرت خواه پوزش طلب عذر تقصیر خواستن وگر پیش اقبال باز آمدی کجا عذر اگر عذر ساز آمدی ✏ نظامی
عهدشکن سست پیمان پیمان گسل بدعهد چو دادم کسی را به خود زینهار نگشتم بر آن گفته زنهار خوار ✏ �نظامی�
مرد دانا مرد کاشف فرد محقق بررسی کننده خبر دادش آن مرد پنهان پژوه که شاهی ست با شوکت و با شکوه ✏ نظامی از آن راز جویانِ پنهان پژوه یکی را به خود خ ...
جاسوس نفوذی جاسوس پنهانی جاسوس مخفی نهان رفته جاسوس را باز جست که تا حال او بازگوید درست ✏ �نظامی�
آسایش یافت استراحت کرد تفریح نمود یکی هفته از خرمی یافت بهر بر آسود با پهلوانان دهر ✏ �نظامی�
خاک به رنگ زعفران خاک هم رنگ زعفران چو بر اوج تبت رسید افسر ش به خنده درآمد همه لشگر ش بپرسید که این خنده از بهر چیست به جایی که بر خود بباید گریس ...
مانند زعفران به رنگ زعفران چو بر اوج تبت رسید افسر ش به خنده درآمد همه لشگر ش بپرسید که این خنده از بهر چیست به جایی که بر خود بباید گریست نمودند ...
خوش نبرد خوش پیکار همیشه پیروز نبرده جهاندار فرخ نبرد خبر ده که با فور فوران چه کرد ✏ �نظامی�
پناه گیرد پناهنده شود نیارد ز کس جز به نیکی به یاد نگردد به اندوه کس نیز شاد پناهد به ایزد به بی گاه و گاه نیفتد به بد مرد ایزد پناه ✏ �نظامی�
زرهی از جنس سنگ خارا کنایه از زرهی غیرقابل نفوذ نشستند بر تازی تیز جوش همه خاره خفتان و پولاد پوش ✏ �نظامی�
اسب عربی تندرو تازی تکاور اسبان تیزتک نشستند بر تازی تیز جوش همه خاره خفتان و پولاد پوش ✏ �نظامی�
مکان خوب جای باصفا نقطه خوش آب و هوا سکندر چو دید آن سواد بهی ز سودای هندوستان شد تهی ✏ �نظامی�
مرد بد مرد نابکار آدم پست فرومایه پناهد به ایزد به بی گاه و گاه نیفتد به بد مرد ایزد پناه ✏ �نظامی�
صبور بردبار صبرکننده فراوان شکیب است و اندک سخن گه راستی راست چون سرو بن ✏ �نظامی�
جاسوس خبرچین نیروهای مخفی خبر دادش آن مرد پنهان پژوه که شاهی ست با شوکت و با شکوه ✏ نظامی از آن راز جویانِ پنهان پژوه یکی را به خود خواند هاتف ز ک ...
پنهانی نهانی جاسوس خبرچین نهان رفته جاسوس را باز جست که تا حال او بازگوید درست ✏ نظامی
شاهان چین چو فارغ شد از غارت فوریان کمر بست بر کین فغفور یان ✏ �نظامی�
آخور علوفه طویله زدند آخر انگیختند به سبز آخران بر علف ریختند ✏ نظامی
عالم گیر فاتح جهان شه عالم آهنج گیتی نورد در آن خاک یک ماه کرد آبخورد ✏ نظامی
کنایه از خورشید چو خاتون یغما به خلخال زر ز خرگاه خلخ برآورد سر ✏ نظامی
پیکان دوشعبه تیر دوشعبه به مقراضهٔ تیر پهلو شکاف بسی آهو افکنده با نافهٔ ناف ✏ نظامی چو سوزن سنان سینه را دوخته ز مقراضه مقراضی آموخته ✏ �نظامی�
اسبان راهوار اسبان تکاور جهاندار چون دید کان آب و خاک ز پوینده اسبان برآرد هلاک ✏ نظامی
رزمنده جنگنده جنگاور اهل نبرد پیکارجو رزمجو نبرده جهاندار فرخ نبرد خبر ده که با فور فوران چه کرد ✏ نظامی
تدارک کننده بسیچ کننده آماده کننده چو شد هفته و کار شد ساخته به سیچنده ازکار پرداخته ✏ نظامی
طعن زننده ای عیبجوئی ایرادگیری خربطی ناگاه از خرخانه ای سر برون آورد چون طعانه ای ✏ مولانا
شرح داد توصیف کرد وصف نمود صفت کرد از آن چار پیکر به شاه که کس را نبود آنچنان دستگاه ✏ نظامی
بیماران ناخوشان مریضان دردمندان چهارم پزشگی خردمند و چست که نالندگان را کند تندرست ✏ نظامی
غیب گو رازگشا ستاره شناس همه چیز دان سوم فیلسوفی نهانی گشای که باشد به راز فلک رهنمای ✏ نظامی
ستارگانند ستارگان هستند دهم چار چیزش که بی پنجمند به نوباوگی برتر از انجمند ✏ نظامی
واژگونه برعکس سرنگون وگر باژگونه بود داوری که شه میل دارد به کین آور ی ✏ نظامی
هنگام کینه هنگام نبرد گه کینه با شاه دارا چه کرد ز حد حبش تا بخارا چه کرد ✏ نظامی
سوزنده تر تندتر فرو گفت با او سخن های تیز گدازان تر از آتش رستخیز ✏ نظامی