پیشنهاد‌های احمد. ع. معینی (١,١٧٠)

بازدید
٣٨٨
تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تنبل بیعار چاق و فربه بی تحرک هست حیوانی که نامش اشغرست او به زخم چوب زفت و لمترست ✏ �مولانا�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خارپشت سیخ چوله جوجه تیغی هست حیوانی که نامش اشغرست او به زخم چوب زفت و لمترست ✏ �مولانا�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مرا بازمی آوردند من را برمی گرداندند کردمی از زخم آن جانب پناه باز آوردندمی گرگان به راه ✏ �مولانا�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

رحم کن ببخش دست برمی داشت یا رب رحم ران بر بدان و مفسدان و طاغیان ✏ �مولانا�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

راهزان قطاع الطریق دزدان آن یکی واعظ چو بر تخت آمدی قاطعان راه را داعی شدی ✏ �مولانا�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مسخره کنندگان استهزاء کنندگان بر همه تسخرکنان اهل خیر برهمه کافردلان و اهل دیر ✏ �مولانا�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مخلوقات خشکی زی جانوران خشکی زی خلق آبی را بود دریا چو باغ خلق خاکی را بود آن مرگ و داغ ✏ �مولانا�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مخلوقات آبزی مخلوقات دریایی جانوران دریایی خلق آبی را بود دریا چو باغ خلق خاکی را بود آن مرگ و داغ ✏ �مولانا�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ستگری جباری ظالمی سعد دارش این جهان و آن جهان از عوانی و سگی اش وا رهان ✏ �مولانا�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دیدار ملاقات جز یکی لقیه که اول از قضا بر وی افتاد و شد او را دلربا ✏ �مولانا�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ارتجا امید داشته شده همت عالی تو ای مرتجا می کشد این را خدا داند کجا ✏ �مولانا�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پنهان نهفته اندرون صد لایه بشنوی از قال های و هوی را کی ببینی حالت صدتوی را ✏ �مولانا�

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تغییر دادن متن بد خواندن متن ور بسوی زن نبشتی کاتبش نامه را تصحیف خواندی نایبش ✏ �مولانا�

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خم تنگ ابریق کوزه گوید او محبوس خنبست این تنم چون می اندر بزم خنبک می زنم ✏ �مولانا�

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

که اینک که اکنون چون بکوشم تا سرش پنهان کنم سر بر آرد چون علم کاینک منم ✏ �مولانا�

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آسمان کهکشان چرخ بر خوانده قیامت نامه را تا مجره بر دریده جامه را ✏ �مولانا�

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اسرافیل یکی از چهار ملک مقرب که مسئول دمیدن صور است ای سرافیل قیامتگاه عشق ای تو عشق عشق و ای دلخواه عشق ✏ �مولانا�

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تکبر غرور نخوت عجب کیست آن کالم که از باد و بروت ظلم کردست و خراشیدست روت ✏ �مولانا�

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شکسته بالی پر و بال شکسته بی دست و پایی دست و پا شکسته شهره ما در ضعف و اشکسته پری شهره تو در لطف و مسکین پروری ✏ �مولانا�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زرد شده زعفرانی شده رنگ پریده شاه چون دید آن مزعفر روی او پس فرود آمد ز مرکب سوی او

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک رای و آن دگر خود عاشق دایه بود بی غرض در عشق یک رایه بود ✏ �مولانا�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محبت دوستی برادری مودت این محب حق ز بهر علتی و آن دگر را بی غرض خود خلتی ✏ �مولانا�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با بیگاری از سر اجبار می کشند این راه را بیگاروار جز کسانی واقف از اسرار کار ✏ �مولانا�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مقید شده اسیر شده زیردست شده مقهور شده هین عنان در کش پی این منهزم در مران تا تو نگردی منخزم ✏ �مولانا�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ازدحام انبوهی مزاحمت چون کشانیدت بدین شیوه به دام حمله بینی بعد از آن اندر زحام ✏ �مولانا�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دارای مکانت صاحب ملک و مقام بلند مرتبه آنگهی کآزاد بودیت و مکین مر شما را بسته می دیدم چنین ✏ �مولانا�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با خشم نجوا کردن با ناراحتی و آهسته سخن گفتن این بمنگیدند در زیر زبان آن اسیران با هم اندر بحث آن ✏ �مولانا�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بوی خوش دمیدن بوی خوش رسیدن رایحه خوش گر تو مشک و عنبری را بشکنی عالمی از فوح ریحان پر کنی ✏ �مولانا�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شکست چون نشان مؤمنان مغلوبیست لیک در اشکست مؤمن خوبیست ✏ �مولانا�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شکست خورده پیروز نشده مقهورشده کو باشکسته نمی مانست هیچ که نه غم بودش در آن نه پیچ پیچ ✏ �مولانا�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

که آنچه بدلیل اینکه علت اینکه این جواب ماست کانچ خواستید گشت پیدا که شما ناراستید ✏ �مولانا�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بال شکسته پر و بال چیده چون شکست او بال آن رای نخست چون نشد هستی بال اشکن درست ✏ �مولانا�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1_پارس 2_استان فارس 3_سوار یا دارنده اسب زان بگرداند به هر سو آن لگام تا خبر یابد ز فارس اسپ خام ✏ �مولانا�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تابید نمایان شد جوشید این رها کن عشق آن تشنه دهان تافت اندر سینهٔ صدر جهان ✏ �مولانا�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باشکوه باعظمت لیک میل عاشقان لاغر کند میل معشوقان خوش و خوش فر کند ✏ �مولانا�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در پی هم بودن دست درگردن همدیگر انداختن با همدیگر بودن شب چنین با روز اندر اعتناق مختلف در صورت اما اتفاق ✏ �مولانا�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تندخویی بداخلاقی تندمزاجی رمیدن از هم گر نه از هم این دو دلبر می مزند پس چرا چون جفت در هم می خزند ✏ �مولانا�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معبر راه عبور گذرگاه محل گذر متصل نبود سفال دو چراغ نورشان ممزوج باشد در مساغ ✏ �مولانا�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سازگار موافق همسو شکل شعلهٔ نور پاک سازوار حاضران را نور و دوران را چو نار ✏ �مولانا�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بوفور زیاد فراوان خیلی بسیار چون عنایتها برو موفور بود نار می پنداشت و خود آن نور بود ✏ �مولانا�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترسیدن خوف کردن هراسیدن پایمردی نکردن مقاومت ننمودن پس سلح بر بندی از علم و حکم که من از خوفی نیارم پای کم ✏ �مولانا�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با به بسوی بطرف آن خداوندان که ره طی کرده اند گوش فا بانگ سگان کی کرده اند ✏ �مولانا�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

سوت زدن برای آب خوردن حیوانات فریاد زدن برای آب خوردن حیوانات صداکردن برای آب خوردن حیوانات می شخولیدند هر دم آن نفر بهر اسپان که هلا هین آب خور آن ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

اوراد وردها سخنان لهجه ها تو مبین ز افسونش آن لهجات پست آن نگر که مرده بر جست و نشست ✏ �مولانا�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نادیده ناپیدا بطن چارم از نُبی خود کس ندید جز خدای بی نظیر بی ندید ✏ �مولانا�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از دنیا کندن و به خدا گرویدن ترک دنیا و روی آوردن به خدا دنیاگریزی و آخرت پذیری از مقاماتِ تَبَتُّل تا فنا پایه پایه تا ملاقات خدا ✏ �مولانا�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طویله اصطبل محل نگهداری حیوانات خربطی ناگاه از خرخانه ای سر برون آورد چون طعانه ای ✏ �مولانا�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1_غاز 2_احمق نادان خربطی ناگاه از خرخانه ای سر برون آورد چون طعانه ای ✏ �مولانا�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یاری کردن فریادرس کمک کننده یاری دهنده گر شدیت اندر نصیحت جبرئیل می نخواهد غوث در آتش خلیل ✏ �مولانا�

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ستارگان نجوم جزو شید و ابر و انجمها بدی نفس و فعل و قول و فکرتها شدی ✏ �مولانا�