چالشگری


مترادف چالشگری: جنگ جویی، ستیزه جویی، مبارزه، رزم آوری، رزم جویی، ستیزه گری، مبارزطلبی، نازخرامی، شهوت رانی

لغت نامه دهخدا

چالشگری. [ ل ِ گ َ ] ( حامص مرکب ) جنگجویی. ( ناظم الاطباء ). مبارزطلبی. هماوردطلبی. رزم خواهی :
بچالشکری سوی او راند رخش
برابر سیه خنده زد چون درخش.
نظامی.
|| آرامش با زنان. هم خوابگی با جفت. و رجوع بچالشکر شود :
همه کارشان شرب و مالشگری
نگشته شبی گرد چالشگری.
نظامی.

فرهنگ فارسی

جنجگجویی مبارزه .

فرهنگ معین

( ~. )(حامص . ) جنگجویی ، مبارزه .

فرهنگ عمید

۱. خودنمایی در برابر حریف.
۲. جنگجویی: به چالشگری سوی او راند رخش / بر ابر سیه خنده زد چون درخش (نظامی۵: ۸۰۱ ).

پیشنهاد کاربران

بپرس