پیشنهادهای دکتر احمد. ع. معینی (١,٥١٧)
خوش آواز خوش صدا خوش صحبت کز او خوشگوتری در لحن آواز ندید این چنگ پشت ارغنون ساز ✏ �نظامی�
دست افشان با دست فشردن با دست افشادن و پخش کردن ملک را زر دست افشار در مشت کز افشردن برون می شد از انگشت ✏ �نظامی�
چادرهای کوچ خیمه های کوچک سراپرده های کوچک ز گردک های دورادور بسته مه و خورشید چشم از نور بسته ✏ �نظامی�
مشهور آشنا شناخته شده عجب در ماند شاپور از سپاسش فراتر شد که گردد روشناسش ✏ �نظامی�
نیمه جان نصف جان نیم بسمل ( همچو مرغ نیم بسمل ) چو مرغی نیم کُشت افتادن و خیزان ز نرگس بر سمن سیماب ریزان ✏ �نظامی�
نیرزد نمی ارزد ارزشش را ندارد رفیقی کاو بُوَد بر تو حسدناک به خاکش ده که نرزد صحبتش خاک ✏ �نظامی�
ز یارت بخت باد از بخت یاری که پشتیوان پشت روزگاری ✏ �نظامی�
ریسمان باف ریسمان تاب طناب باف تو را تا پیش تر گویم که بشتاب شوی پَس تر چو شاگرد رسن تاب ✏ �نظامی�
حسود رفیقی کاو بُوَد بر تو حسدناک به خاکش ده که نرزد صحبتش خاک ✏ �نظامی�
بی مهری نامهربانی سرد مهری بی اعتنایی شب آمد برف می ریزد چو سیم آب ز یخ مهری چو آتش روی برتاب ✏ �نظامی�
یک نوع آش یک نوع شوربا هنوز این زیربا در دیگ خام است هنوز اسبابِ حلوا ناتمام است ✏ �نظامی�
غرور آمیز متکبرانه سخن های فسون آمیز گفتن حکایت های بادانگیز گفتن ✏ �نظامی�
حوض آبگیر کوچک استخر کوچک من آن خانیچه ام کآبم عیان است هر آنچم در دل آید بر زبان است ✏ �نظامی�
سخنور سخنران گوینده خطیب بس است این طاق ابرو ناگشادن به طاقی با نطاقی وا نهادن ✏ �نظامی�
اسیران دربندان محبوسان زندانیان گرفتاران دلدادگان ز نیکو کردن زنجیر خلخال نه نیکو کرد بر زنجیریان حال ✏ �نظامی�
پارچه باف نساج کسی که پارچه می بافد به شیرین از شکر چندین مزن لاف که از قصاب دور افتد قصب باف ✏ �نظامی�
خیمه شب بازی شعبده بازی اجرای نمایش اقدامات نمایشی به شب بازی فلک را در نگیری به افسون، ماه را در بر نگیری ✏ �نظامی�
نیشکر گره بر دل چرا دارد نیِ قند؟ مگر کاو نیز شیرین راست دربند؟ ✏ �نظامی�
صندوق مروارید جعبه مروارید دگر ره لعبت طاوس پیکر گشاد ز درج لؤلؤ تنگ شکر ✏ �نظامی�
رجوع شود به کلیج کلوچه ام نه آن طفلم که از شیرین زبانی به خرمایی کلیجم را ستانی ✏ �نظامی�
کلوچه نان روغنی نان شیرین نه آن طفلم که از شیرین زبانی به خرمایی کلیجم را ستانی ✏ �نظامی�
1_نعل کوچک 2_نعلبکی 3_گوشواره گوش آویز ز نعلک های گوش گوهرآویز فکندی لعل ها در نعل شبدیز ✏ �نظامی�
راهم مسیرم محل عبورم ز گنج و گوهر و منسوج و دیبا رهم کردی چو مهد خویش زیبا ✏ �نظامی�
به چشم آمدن دیده شدن جلب نظر نشاط دل بری در سر گرفته نیازی دیده نازی درگرفته ✏ �نظامی�
پوشش صورت نقاب پوشیه سیه شعری چو زلف عنبرافشان فرود آویخت بر ماه درفشان ✏ �نظامی�
سرشار از انبوه پر از سرآغوشی برآموده به گوهر به رسم چینیان افکنده بر سر ✏ �نظامی�
روسری پوششی برای سر سرآغوشی برآموده به گوهر به رسم چینیان افکنده بر سر ✏ �نظامی�
لباسی به رنگ گل انار لباسی به رنگ قرمز فرو پوشید گل ناری پرندی بر او هر شاخ گیسو چون کمندی ✏ �نظامی�
سیاهی چشم در این بیت منظور پیروزی شفق بر تاریکی شب است طبیبان شفق مدخل گشادند فلک را سرخی از اکحل گشادند ✏ �نظامی�
پرندگان شکاری دست آموز چو در نالیدن آمد طبلک باز درآمد مرغ صیدافکن به پرواز ✏ �نظامی�
نوکران غلامان خدمه جنیبت کش وشاقان سرایی روانه صدصد از هر سو جدایی ✏ �نظامی�
بر نمی آوری اگر کافر نه ای ای مرغ شبگیر چرا بر نآوری آواز تکبیر ؟ ✏ �نظامی�
مجره بر فلک چون کاه ِ بر راه فلک در زیر او چون آبِ در کاه ✏ �نظامی�
ملاح بان ملوانان کشتی بانان همرهان ملازمان دلم با این رفیقان بی رفیق است ز بس ملاحبان کشتی غریق است ✏ �نظامی�
وردی جادویی حیله ایی در او پیچید و آن شب کامِ دل راند به مصروعی بر افسونی غلط خواند ✏ �نظامی�
دیوانه ای جن زده ای در او پیچید و آن شب کامِ دل راند به مصروعی بر افسونی غلط خواند ✏ �نظامی�
هم قد هم اندازه کنیزی را که هم بالای او بود به حسن و چابکی هم تای او بود ✏ �نظامی�
اسیر زندانی محبوس گرفتار دربند پیاپی رطل ها پرتاب می کرد ملک را شهربند خواب می کرد ✏ �نظامی�
می افشاند می ریخت غربال می کرد پخش می کرد ز گیسو نافه نافه مشک می بیخت ز خنده خانه خانه قند می ریخت ✏ �نظامی�
1_مزرعه جای علوفه 2_آخور طویله فرود آوردش از شبدیز چون ماه فرس را راند حالی بر علف گاه ✏ �نظامی�
لایق همسری هستند در خور فراش هستند لیاقت همسری دارند که خوبانی که دَر خوردِ فَریشند ز عالم در کدامین بُقعه بیشند؟ ✏ �نظامی�
بار سالار صاحب محلس ندا برداشته دارندهٔ بار که هر صف زیر خود بینند زنهار ✏ �نظامی�
به پیش خونیان ز امیدواری مثال آورده خط رستگاری ✏ �نظامی�
حاجت مند نیازمند مستمند درویش فقیر نخستین صف توان گر داشت در پیش دویم صف بود حاجت گار و درویش ✏ �نظامی�
فسونگری با چشم چشم افسونگر چشم زخم زدن فسون سازان که از مَه مُهره سازند به چشم افسای همت حقه بازند ✏ �نظامی�
درخت انار انار بن از آن دسته برآمد شوشه نار درختی گشت و بار آورد بسیار از آن شوشه کنون گر نار یابی دوای درد هر بیمار یابی نظامی گر ندید آن ناربن ...
زمین کفی گل در همه روی زمی نیست که بر وی خون چندین آدمی نیست ✏ �نظامی�
چو قصاب از غضب خونی نشانی چو نفاط از بروت آتش فشانی ✏ �نظامی�
سنگ های بزرگ صخره ز یار سنگ دل خرسنگ می خورد ولیکن عربده با سنگ می کرد ✏ �نظامی�
دراج پرنده ای شبیه کبک منم دراجهٔ� مرغان شب خیز همه شب مونسم مرغ شب آویز ✏ �نظامی�