پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٧,٤٣٥)

بازدید
٨,١٠٧
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. ( عمل ) بستن 2. تعطیل 3. رای کفایت مذاکرات 4. بستار. بست. بندش مثال: the closures will mean a rise in unemployment تعطیلی ها ( موجب ) افزایش در ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

مثال: Therefore, the statesmen who talk about him today speak of him as a prominent figure. لذا سیاستمدارانی که امروز درباره او صحبت می کنند از او { ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

1. خرده کاری. کار 2. کار ِ خانه. 3. کار شاق. کار زورکی مثال: Stop messing around and finish your chores! دست از مسخره بازی درآوردن بردار و کارهای خان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مثال: He worked tirelessly day and night. او شب و روز بدون خستگی و بی وقفه کار کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لحاف پَر مثال: the curtains matched the duvet cover پرده ها با روکش لحاف پر جور است. {به هم می آیند}

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. صنعتگر. استادکار 2. استاد مثال: a master craftsman یک صنعتگر و استادکار ماهر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

1. روحی. روانی 2. روحانی 3. الهی 4. معنوی 5. فراطبیعی 6. مذهبی 7. آواز مذهبی سیاهان مثال: their spiritual master استاد روحانی و معنوی آنها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثال: And the others, including the governor of Azerbaijan, the president's security guard, and the three dear members of the flight crew, they were ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثال: [When] a Zionist security analyst, who is from inside the Zionist regime itself, wants to say that confusion and perplexity exist among the he ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثال: When a Zionist security analyst, who is from inside the Zionist regime itself, wants to say that confusion and perplexity exist among the head ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مثال: Furthermore, a Western analyst has said, “The Al - Aqsa Flood is an event that could be a game - changer for the 21st century. ” علاوه بر این ی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

مثال: All Western analysts — including Europeans, Americans, and even those affiliated with the Zionist regime itself — believe that in this operatio ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مثال: Operation Al - Aqsa Flood thwarted and nullified a large international conspiracy targeting the West Asian region. عملیات طوفان الاقصی یک توطئ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( مربوط به ) فراماسونری مثال: a Masonic lodge یک لژ فراماسونری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ناراحت کردن. نگران کردن. غصه دار کردن 2. زحمت دادن به 3. زحمت کشیدن. به خود زحمت دادن 4. دچار بودن. درد کشیدن 5. برهم زدن. ناآرام کردن / 1. زحمت. مزا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثال: load the cassette into the camcorder کاست و نوار را داخل دوربین فیلمبرداری دستی بگذار.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مثال: Larry loaded boxes into the jeep لوری جعبه ها را در یک جیپ گذاشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. واقعی 2. حقیقی 3. اصل / 1. خیلی 2. واقعا مثال: it'll be good to taste real coffee again خوردن یک قهوه ی اصل دیگر عالی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثال: The attack on October 7th foiled the carefully designed plan of the enemy. حمله ۷ اکتبر نقشه به دقت طراحی شده دشمن را بی اثر و خنثی کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

1. آوردن 2. کسب کردن. به ارمغان آوردن 3. موجب شدن. پدید اوردن. به بار آوردن 4. به فروش رفتن 5. عاید کردن 6. جمع کردن. گرد آوردن 7. به دنبال آوردن. به ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مثال: rain lashed the window panes باران به شیشه های پنجره می خورد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. چاله اب باران 2. ( فلز شناسی ) حوضچه ذوب مثال: the dog lapped water out of a puddle سگ اب را از چاله ی آب باران زبان زد و خورد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مثال: waves lapped against the sea wall امواج شلپ شلپ به دیوار ساحلی می خورد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. اندکی. کمی. به طور جزئی 2. با ظرافت. زیرکانه مثال: her feelings were subtly intimated

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثال: Back then when the Soviet Union seemed to be at the height of its power and prestige, he said that he could hear the sound of the breaking bone ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مثال: They have so far failed to come to grips with the ecological problems آنها تا اینجا در رسیدگی کردن به مشکلات بوم شناختی با شکست مواجه شده اند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

1. دل مشغولی. اشتغال ذهن 2. مشغله ذهنی. نگرانی. گرفتاری 3. ( روان شناسی ) وسواس فکری مثال:

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کارآموز مثال: About 10% of trainees fail to make the grade تقریبا ده درصد از کارآموزها در بدست آوردن استانداردهای {مهارتی} لازم رد می شوند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مثال: the colors grade into one another رنگها در همدیگر آمیختند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نظارت. سرپرستی. اداره مثال: under supervision تحت نظارت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. ( کامپیوتر و ماشین تحریر ) صفحه کلید 2. ( پیانو و غیره ) ردیف ِ کلاویه ها. ردیفِ شست ها / 1. با صفحه کلید کار کردن. 2. ( کامپیوتر. اطلاعات ) وارد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

مثال: What Imam Khomeini predicted about the future of Palestine some 50 years ago or more is gradually unfolding today. آنچه امام خمینی درباره آیند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثال: First, disconnect the boiler from the water mains اول مخزن را از شاه لوله های آب جدا کن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. قطع کردن 2. از هم جدا کردن. باز کردن 3. از برق کشیدن 4. ( ارتباط تلفن ) قطع کردن مثال: First, disconnect the boiler from the water mains اول مخزن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. موزائیک. معرق کاری 2. موزاییکی. معرق کاری شده مثال: a mosaic graced the floor یک موزائیک کف اتاق را مزین کرده بود. Mosaic ( مربوط به ) موسی. مو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

1. نگاه. حالت 2. نما. ظاهر. سر و وضع 3. قیافه. چهره 4. مُد / 1. نگاه کردن. نگریستن 2. به نظر آمدن 3. توجه کردن 4. دنبال ( چیزی ) گشتن / نگاه کن! ببین!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. دستپاچه. خجالت زده. عجولانه 2. کمرو. خجالتی. خجول 3. بزدل. ترسو 4. رام. سر به راه. بره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثال: The weekend seemed to be over in a flash تعطیلات اخر هفته به نظر خیلی سریع و مثل برق سپری شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مثال: The martyrdom of our President and his entourage has repercussions both domestically and internationally, and it’s one of the most significant ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مثال: The martyrdom of our President and his entourage has repercussions both domestically and internationally, and it’s one of the most significant ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثال: a flash sports car. یک ماشین اسپرت پر زرق و برق

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثال: racing cars flashed past اتومبیل های مسابقه ای به سرعت برق گذشتند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

1. گوناگون. متنوع. مختلف 2. متغیر. بی ثبات مثال: the birds feed on a varied diet این پرندگان در یک رژیم غذای متنوع تغذیه می کنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثال: Thank goodness nobody saw me خدا رو شکر کسی من رو ندید. خیلی خوشحالم که کسی من رو ندید. خیالم راحت شد که کسی من را ندید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

مثال: One is the issue of Palestine, which is at the forefront of global issues today. یکی موضوع فلسطین است که در صدر موضوعات جهانی امروز قرار دارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جنگ افزار مثال: a Marine tricked out in World War II kit and weaponry یک تفنگدار دریایی در جنگ جهانی دوم {که} ملبس به وسایل انفرادی و جنگ افزار شده ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

مثال: Today, I would like to share a few words with you from the viewpoint of Imam [Khomeini] regarding two important issues that have taken place si ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

1. کیف. جعبه ( وسایل ) 2. وسائل. لوازم 3. کیت ( =مجموعه قطعات یک اسباب یا دستگاه به صورت مونتاژ نشده ) 4. ( نظامی ) وسایل انفرادی. وسایل شخصی 5. تجهی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناخن مثال: he sat biting his fingernails, a trick of his when he was excited او نشسته بود و ناخن هایش را می جوید. یک عادت خاصِ خودش وقتی که هیجان زد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثال: All praise is due to God, Lord of the Worlds, and peace and greetings be upon our Master and our Prophet, Abul Qasim al - Mustafa, Muhammad, an ...