weaponry

/ˈwepənri//ˈwepənri/

معنی: جنگ افزار، تسلیحات، اسلحه سازی، تهیه سلاح
معانی دیگر: تخشایی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: weapons collectively.
مشابه: artillery, ordnance

(2) تعریف: the art or technique of making or designing.

جمله های نمونه

1. heavy weaponry
سلاح های سنگین (یا زرهی)

2. light weaponry
سلاح های سبک

3. It is true that modern weaponry depersonalised war.
[ترجمه گوگل]درست است که تسلیحات مدرن جنگ را غیر شخصی می کند
[ترجمه ترگمان]این حقیقت دارد که سلاح های جدید در جنگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They have no weaponry to speak of.
[ترجمه گوگل]آنها هیچ سلاحی برای صحبت کردن ندارند
[ترجمه ترگمان]هیچ سلاحی برای صحبت کردن ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. All hi-tech weaponry demands frequent servicing to ensure accuracy.
[ترجمه گوگل]تمام تسلیحات پیشرفته برای اطمینان از دقت نیاز به سرویس مکرر دارند
[ترجمه ترگمان]تمام سلاح های دارای تکنولوژی بالا برای تضمین صحت و دقت به سرویس مکرر نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Indeed, weaponry was central to the soldiers' world.
[ترجمه گوگل]در واقع، تسلیحات در دنیای سربازان نقش اساسی داشت
[ترجمه ترگمان]در واقع اسلحه مرکز فرماندهی نظامی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The stores consisted of unspecified amounts of weaponry and equipment for unconventional warfare.
[ترجمه گوگل]این فروشگاه ها شامل مقادیر نامشخصی از سلاح و تجهیزات برای جنگ های غیر متعارف بود
[ترجمه ترگمان]این مغازه ها شامل مقادیر نامشخص اسلحه و تجهیزات جنگ های نامتعارف هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. All weaponry demands frequent servicing.
[ترجمه گوگل]تمام تسلیحات نیاز به سرویس مکرر دارند
[ترجمه ترگمان]همه تسلیحات نیاز به سرویس دائمی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The link between civil nuclear power and military weaponry is, in Britain at least, tenuous.
[ترجمه گوگل]ارتباط بین قدرت هسته ای غیرنظامی و تسلیحات نظامی، حداقل در بریتانیا ضعیف است
[ترجمه ترگمان]ارتباط بین قدرت هسته ای و تسلیحات نظامی، حداقل، در بریتانیا ضعیف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. All this bristling weaponry was aimed at a line of about forty men standing against the wall.
[ترجمه گوگل]تمام این تسلیحات پرزدار به سمت صفی از حدود چهل نفر که در مقابل دیوار ایستاده بودند، نشانه رفته بود
[ترجمه ترگمان]تمام این سلاح ها راست و راست در حدود چهل نفر ایستاده بودند که در مقابل دیوار ایستاده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We could have reduced nuclear weaponry then, had we seen the Soviet Union in those terms.
[ترجمه گوگل]اگر اتحاد جماهیر شوروی را با این شرایط می دیدیم، در آن زمان می توانستیم تسلیحات هسته ای را کاهش دهیم
[ترجمه ترگمان]ما می توانستیم تسلیحات هسته ای را پس از آن که اتحاد جماهیر شوروی را در آن شرایط دیدیم، کاهش دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Specialization in weaponry has attracted a large following in the West.
[ترجمه گوگل]تخصص در تسلیحات طرفداران زیادی را در غرب به خود جلب کرده است
[ترجمه ترگمان]تخصصی سازی در تسلیحات، جمعیت زیادی را در غرب به خود جلب کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Animals avoid using their most powerful weaponry when fighting other members of their species.
[ترجمه گوگل]حیوانات هنگام مبارزه با دیگر اعضای گونه خود از استفاده از قوی ترین سلاح خود اجتناب می کنند
[ترجمه ترگمان]حیوانات از استفاده از جنگ افزارهای قدرتمند خود هنگام مبارزه با دیگر اعضای گروه خود، خودداری می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Use of nuclear weaponry as a primary weapon in wartime.
[ترجمه گوگل]استفاده از سلاح هسته ای به عنوان سلاح اصلی در زمان جنگ
[ترجمه ترگمان]استفاده از سلاح های هسته ای به عنوان سلاح اولیه در زمان جنگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جنگ افزار (اسم)
arm, weapon, armament, weaponry

تسلیحات (اسم)
armament, weaponry, weapons

اسلحه سازی (اسم)
weaponry

تهیه سلاح (اسم)
weaponry

انگلیسی به انگلیسی

• weapons; design and manufacture of weapons
weaponry is all the weapons that a country has or that are available to it.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : weaponize
✅️ اسم ( noun ) : weapon / weaponry / weaponization
✅️ صفت ( adjective ) : weaponized
✅️ قید ( adverb ) : _
انبار سلاح های جنگی یک کشور
weaponry ( علوم نظامی )
واژه مصوب: تسلیحات 2
تعریف: مجموعۀ سلاح هایی که مورد استفادۀ یک کشور یا یک نیروی انتظامی است

بپرس