پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٧,٤٣٥)

بازدید
٨,١١٨
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. از صافی رد کردن. صاف کردن 2. از صافی گذشتن. رد شدن 3. داخل کردن. ریختن 4. نفوذ کردن. رخنه کردن. رسوخ کردن 5. بطور پنهانی وارد کردن. مثال: a secre ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برداشتن. لغو کردن مثال: I have repeatedly stated that lifting the sanctions is not in your hands. بنده مکرّر این را گفته ام که برداشتن تحریم دست شما ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بد دل مثال: Of course, the Democratic president at the time [Barack Obama] was a two - faced, ill - intentioned person. البته رئیس جمهور دموکرات آن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بین المجالس. بین پارلمانی مثال: Or during the trips that the inter - parliamentary delegations of the Parliament take, or even without those things, ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مذاکره مثال: When a point is raised at the negotiating table during negotiations, the response of the other party may be, " Our Parliament won’t all ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. قابل مشاهده. دیده شدنی 2. درخور توجه. قابل ملاحظه مثال: It is observable that Teacher plays the most important role in a society آن درخور توجه است ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

قدر نشناخته. گمنام مثال: Behind every successful man or woman, there is an unsung hero. a Teacher who silently enjoy tears of happiness when she sees ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثال: please enter your password لطفا کلمه رمزتان را وارد کنید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

1. ( حسابداری ) دفتر کل. دفتر حساب 2. ( موسیقی ) خط اضافه مثال: the cashier entered the details in a ledger صندوقدار اقلام ریز را در یک دفتر کل وارد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

محوطه اسکله مثال: the quayside was crowded with holidaymakers محوطه اسکله با توریست ها و مسافرین شلوغ شده بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. شهوت انگیزی 2. لذت بخشی مثال: she abandoned herself to the sensuousness of the music او خود را به لذت بخشی موسیقی سپرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثال: his men formed themselves into an arrowhead نفرات او خودشان را بصورت یک پیکان درآوردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. کوبیدن 2. خرد کردن. شکستن. درب و داغون کردن 3. کتک زدن. زدن 4. کهنه کردن. فرسودن. از ریخت انداختن مثال: my house battered by a storm خانة من توسط ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اشتیاق. شوق. حرارت مثال: nothing abated his crusading zeal هیچ چیز اشتیاق و شور و حرارت مبارزه ی او را کاهش نداد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

1. مطابقت. تطابق. همخوانی 2. شباهت. تشابه. همانندی 3. مکاتبه. نامه نگاری 4. مکاتبات. نامه ها 5. ( ریاضیات ) تناظر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

1. عقل. شعور. فهم 2. سرعت انتقال 3. شوخ طبعی. بذله گویی 4. آدم شوخ. بذله گو مثال: Freddy lived by his wits فردی بواسطة بزله گویی و شوخ طبعی هایش دوا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حزبی. جناحی مثال: Factional differences, personal differences, and political differences should definitely not interfere [in your decisions]. اختلاف ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. پر رویی. گستاخی. وقاحت. بی شرمی 2. بی ادبی. بی تربیتی مثال: you must speak to him about his rudeness شما باید درباره بی تربیتی و گستاخی او با او ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. تُن ( هزار کیلوگرم ) مثال: tons of dust hailed down on us {ده ها} تن گرد و غبار روی ما بارید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ترور کردن مثال: terrorists assassinated the president تروریستها رئیس جمهور را ترور کردند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. وضع. حالت 2. حکومت. دولت 3. کشور. مملکت 4. ایالت 5. ملت 6. درجه. مقام. رتبه 7. تشریفات 8. دولتی 9. رسمی 10. بیان کردن. اظهار داشتن. 2. معین کردن. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

1. قضا. قضاوت. دادرسی 2. صلاحیت قضایی 3. حوزه قضایی 4. اقتدار. قدرت. اختیار مثال: rules obtaining in other jurisdictions قوانین در صلاحیت های قضایی د ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

1. تصاحب ( =خریدن اکثر سهام یک شرکت به منظور کنترل آن ) 2. کنترل 3. کودتا 4. تصرف. اشغال مثال: he engineered a takeover deal

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به حق مثال: they felt justifiably proud of their achievement آنها به حق احساس غرور از موفقیتشان کردند .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گیاه شناختی. ( مربوط به ) گیاه شناسی مثال: the friends of the Royal Botanic Garden هواداران باغ گیاه شناسی سلطنتی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. سرپرست. مدیر 2. ناظر 3. استاد راهنما مثال: work continued under the guidance of a project supervisor کار زیر {نظر} و راهنمایی یک سرپرست و ناظر پر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کلسترول مثال: heart specialists advocate a diet low in cholesterol متخصصین قلب از یک رژیم غذایی کم کلسترول دفاع کردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. ( رنگ. گچ. گل و غیره ) مالیدن 2. کثیف کردن با 3. رنگ مالی کردن / 1. نقاشی بد. نقاشی ناشیانه 2. کمی. یک کمی. یک خرده مثال: the dancers were daubed ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. هوش. فراست. ذکاوت. 2. شم. بینش مثال: he allied his racing experience with business acumen

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. بدون ممانعت. بدون رویارویی. بدون درگیری 2. بدون رقیب. بدون مخالف مثال: we submitted an unopposed bid ما یک پیشنهاد مناقصه ی بدون مخالف و رقیب ارائ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مثال: The second [characteristic of a good law] is that it should be unambiguous. دومین مشخصه یک قانون خوب این است که باید شفاف و بدون ابهام باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فشار. زور. اجبار. ارعاب مثال: she submitted under duress او در زیر فشار و ارعاب تسلیم شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. پر جنب و جوش. پر شور و حال 2. اهل حال مثال: long swinging strides پرش های بلند پر شور و حال

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. جامع. همگانی. گسترده. وسیع 2. متنوع. گوناگون 3. آزادمنش. باز 4. کاتولیک مثال: a strict Roman Catholic یک کاتولیک {وابسته به کلیسای} روم محکم و جدی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کشور کنیا مثال: Kenya's striking landscape چشم انداز درخور توجه کنیا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

1. پر از. مملو از. آکنده از 2. نگران. مضطرب. دلواپس 3. نگران کننده. دلهره آور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

1. مقصر 2. ( حقوقی ) مجرم 3. ( حقوقی ) متهم 4. علت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سانتیگراد. صد بخشی. سلسیوس مثال: The temperature is 25 Celsius degree. درجه حرارت 25 درجة سانتیگراد است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مثال: The Parliament should serve as a center for spreading and bringing calm and reassurance to the public’s thinking in the country. مجلس باید به ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. تاج گل. حلقه گل 2. ( دود. مه و غیره ) حلقه مثال: the door was decorated with a wreath درب با یک حلقة گل تزئین شده بود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

میکروفن مثال: she seized the microphone او میکروفن را قاپید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قرقره مثال: he threaded the rope through a pulley او طناب را از وسط یک قرقره رد کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کشور عثمانی. عثمانی مثال: the Ottoman Empire امپراطوری عثمانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چیزی را در ذهن و یاد داشتن مثال: Therefore, the Parliament must always bear in mind its own accountability. بنابراین مجلس باید پاسخگویی و مسئولیت پذ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

از این قبیل مثال: This is contrary to the belief of many who imagine that the Parliament [only] issues orders to the government by passing laws and ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. فلفل 2. فلفل دلمه ای 3. فلفل زدن 4. ( عامیانه ) سوراخ سوراخ کردن . آبکش کردن 5. پر کردن از 6. زدن. بصورت رگبار زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیاده رو. پیاده راه مثال: a walkway bridged the motorway یک پل پیاده رو روی آزاد راه زده شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کابل کشی مثال About one meter of cabling should be sufficient. حدود یک متر کابل کشی باید کافی باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

1. تروریست 2. تروریستی مثال: terrorist cells کانون ها و هسته های تروریستی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. شانه عسل 2. ساختِ لانه زنبوری 3. سوراخ سوراخ کردن. حفره حفره کردن مثال: each cell of the honeycomb هر خانه ی شانه عسل