sheepish

/ˈʃiːˌpɪʃ//ˈʃiːpɪʃ/

معنی: کمرو، ترسو، گوسفندوار
معانی دیگر: خجول، خیط، کنف، آزرم زده، ساده دل

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: sheepishly (adv.), sheepishness (n.)
• : تعریف: showing embarrassment, as from becoming aware of having done something foolish or stupid.
مترادف: abashed, embarrassed, shamefaced
مشابه: apologetic, ashamed, blushing, chagrined, foolish, hangdog, mortified

- a sheepish confession
[ترجمه گوگل] یک اعتراف گنده
[ترجمه ترگمان] یک اعتراف ساده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a sheepish look on his face
[ترجمه گوگل] یک نگاه خفن در صورتش
[ترجمه ترگمان] نگاهی دست پاچه به چهره اش انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Bobby looked at her with a sheepish grin.
[ترجمه گوگل]بابی با پوزخندی به او نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]بابی با لبخندی محجوبانه به او نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Mary gave her a sheepish grin.
[ترجمه گوگل]مریم پوزخندی به او زد
[ترجمه ترگمان]مری پوزخندی زد و گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He came into the room looking distinctly sheepish.
[ترجمه گوگل]او به اتاق آمد که کاملاً گوسفند به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]او به داخل اتاق آمد و به وضوح شرمنده به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She gave me a sheepish smile and apologized.
[ترجمه گوگل]اون یه لبخند اخمو بهم زد و عذرخواهی کرد
[ترجمه ترگمان]او لبخند sheepish به من زد و معذرت خواهی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The television camera captured his sheepish grin as he stepped from the train.
[ترجمه گوگل]دوربین تلویزیون پوزخند گوسفندی او را هنگام خروج از قطار شکار کرد
[ترجمه ترگمان]دوربین تلویزیونی در حالی که از قطار پیاده شد، نیشخندی ابلهانه خود را گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She looked relieved at first, then a little sheepish.
[ترجمه گوگل]او ابتدا آسوده به نظر می رسید، سپس کمی دلگیر به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]ابتدا خیالش راحت شد، بعد کمی دست پاچه به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Even Gesner, the star, looked a little sheepish.
[ترجمه گوگل]حتی گسنر، ستاره، کمی گنده به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]حتی Gesner، ستاره، کمی دست پاچه به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This, she thought with a sheepish giggle to herself, was ridiculous.
[ترجمه گوگل]او با نیشخندی خنده‌دار به خودش فکر می‌کرد که این مضحک است
[ترجمه ترگمان]در این حال باخود اندیشید: این، مسخره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Beyond her Gav stood looking awkward and sheepish.
[ترجمه گوگل]گاو آن سوی او بی دست و پا و گوسفند به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]پشت سرش گیج و دست پاچه به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Then his smile became a sheepish grin and his shoulders hunched in a giggle.
[ترجمه گوگل]سپس لبخندش تبدیل به پوزخندی شیطون آمیز شد و شانه هایش در حالت خنده خمیده شدند
[ترجمه ترگمان]و بعد لبخندش تبدیل به یک پوزخند احمقانه شد و شانه هایش به خنده افتادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Looking rather sheepish, we hesitantly listed one or two points, worrying that we might sound narcissistic or arrogant.
[ترجمه گوگل]ما که نسبتاً گوسفند به نظر می رسیدیم، با تردید یکی دو نکته را فهرست کردیم، و نگران بودیم که مبادا خودشیفته یا متکبر به نظر برسیم
[ترجمه ترگمان]با نگاهی نسبتا دست پاچه، یک یا دو نکته را لیست کردیم، و نگران بودیم که ممکن است خودشیفته و یا arrogant باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Debbie arrived late for work looking a bit sheepish.
[ترجمه گوگل]دبی دیر به سر کار آمد که کمی گشنه به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]دبی \"برای کار کردن یه کم دست پاچه شده\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Sam looked a bit sheepish.
[ترجمه گوگل]سام کمی گنده به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]سام کمی دست پاچه به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She gives a sheepish smile as she opens yet another cupboard.
[ترجمه گوگل]در حالی که کمد دیگری را باز می کند، لبخندی شیطنت آمیز می زند
[ترجمه ترگمان]همچنان که در یک قفسه دیگر باز می شود لبخند sheepish به من می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کمرو (صفت)
sham, weak, shy, chicken-hearted, bashful, shamefaced, timid, coy, cagey, meticulous, sheepish, blate, cagy, chary, chicken-livered, unassertive

ترسو (صفت)
captive, shy, yellow, chicken-hearted, bashful, shamefaced, timid, meticulous, sheepish, timorous, skittish, pusillanimous, chicken-livered, lily-livered, gun-shy, poor-spirited, pigeon-hearted, weak-hearted

گوسفندوار (صفت)
sheepish

انگلیسی به انگلیسی

• abashed, ashamed, embarrassed; meek, docile, like sheep
if you look sheepish, you look embarrassed because you feel foolish.

پیشنهاد کاربران

نسبتا خجالتی ، نسبتا کمرو
adjective
[more sheepish; most sheepish] : showing or feeling embarrassment especially because you have done something foolish or wrong
◀️a sheepish look/grin/smile
◀️He felt a little sheepish.
...
[مشاهده متن کامل]

SHEEPISHLY / adverb
◀️He sheepishly admitted his mistake.
◀️She grinned at us sheepishly.

A sheepish girl = A sheep ish girl = دختری ساده لوح
A sheepish girl = A shy ish girl = دختری نسبتاً خجالتی
دستپاچه

بپرس