پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٧,٣٦٣)

بازدید
٧,١٧٢
تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. برون گرا ۲. برونگرایانه ۳. آدم شاد. آدم بانشاط. ادم سرزنده مثال: On the other hand, there are also children who are complete extroverts and very c ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

مسلط مثال: Some sow doubts by saying, "Is it possible to oppose a modern, advanced, dominating, powerful entity like the US system and government? ب ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

بذر تردید می کارند {تردید ایجاد می کنند} مثال: Some sow doubts by saying, "Is it possible to oppose a modern, advanced, dominating, powerful entity l ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. غیر قابل جلوگیری ۲. اجتناب ناپذیر. گریز ناپذیر ۳. وقفه ناپذیر. توقف ناپذیر مثال: the largest firms may ultimately become unstoppable بزرگترین شرکت ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. پرت و پلا گفتن. هذیان گفتن. داد و قال کردن ۲. با حرارت حرف زدن ۳. غریدن. خروشیدن. متلاطم بودن ۴. پر آب و تاب. تحسین برانگیز ۵. جنجال. هیاهو ۶. نقد ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. روغن کاری کردن. روغن زدن ۲. نرم کردن. روان کردن ۲. آسان کردن. تسهیل کردن مثال: The bulky wheels of a railroad train must be lubricated each week. ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اتمام حجت. اولتیماتوم مثال: their employers issued an ultimatum demanding an immediate return to work کارفرماهایشان اتمام حجت صادر کردند و درخواست کر ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

۱. نهایتا. در نهایت. دست آخر ۲. بالاخره. سرانجام مثال: the largest firms may ultimately become unstoppable بزرگترین شرکتها شاید در نهایت توقف ناپذیر ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. هولناک. وحشتناک. ترسناک. مخوف ۲. بد. افتضاح. مزخرف مثال: Janey avoided staring at the horrid man’s face. جنی از خیره شدن به صورت مردِ ترسناک اجتن ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. چابک. چالاک. فرز ۲. تیزهوش. تیز مثال: The nimble policeman leaped over the fence to pursue the car thief. پلیس فرز و چابک از روی حصار پرید تا دزد ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با بی ملاحظه گی. با بی فکری تمام. در نهایت بی احتیاطی. از روی غفلت مثال: he was driving recklessly and lost control او با بی ملاحظگی و در نهایت بی اح ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. آدم سیگاری ۲. واگن ویژه سیگاری ها مثال: The reckless smokers ignited the entire forest. آدمهای سیگاری بی ملاحظه کل جنگل را به آتش کشیدند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. قوی. پر طاقت. جان سخت ۲. نترس. بی باک. پر دل و جرات ۳. ( گیاه ) مقاوم مثال: Perhaps the hardy people of that northern land found good use for what ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. ( فنی ) حس گر ۲. اندام حسی مثال: the engineers used electronic sensors to monitor each wheel مهندسین از حس گرهای الکترونیکی برای کنترل کردن هر چرخ ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. پدال ۲. ( دوچرخه ) پنجه رکاب ۳. پدال دار. پدالی. پایی / ۱. ( دوچرخه ) پا زدن. رکاب زدن ۲. با دوچرخه رفتن ۳. به پدال فشار آوردن ۴. گاز دادن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( کامپیوتر ) مودم مثال: Please turn off and on the modem. لطفا مودم را خاموش و روشن کن.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

جاسوسی مثال: Tens of thousands of advisors were brought into Iran, not only to sponge off the country and interfere in military, intelligence, and go ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. استعداد. آمادگی. توانایی. قابلیت ۲. سهولت. اسانی. راحتی ۳. وسیله. امکان. مزیت ۴. مهارت. استادی. چیره دستی مثال: Wi - Fi is a facility allowing com ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گوشی تلفن همراه هوشمند. گوشی های لمسی مثال: Wi - Fi is a facility allowing computers, smartphones, or other devices to connect to the Internet or com ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به صورت بی سیم مثال: Wi - Fi is a facility allowing computers, smartphones, or other devices to connect to the Internet or communicate with one anoth ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وای فای مثال: Wi - Fi is a facility allowing computers, smartphones, or other devices to connect to the Internet or communicate with one another wire ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

( قطار ) از خط خارج کردن. ۲. از خط خارج شدن مثال: more than 50 passengers escaped injury when a train was derailed بیش از ۵۰ مسافر وقتی یک قطار از خط ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. مسافر ۲. طفیلی. آدم بیکاره مثال: more than 50 passengers escaped injury when a train was derailed بیش از ۵۰ مسافر وقتی یک قطار از خط خارج شده بود ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رمز عبور. کد عبور مثال: the built - in Wi - Fi found my home network and connected to it quickly, once I entered my passcode وایفای داخلی شبکه خانه م ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

۱. گفته متناقض نما. معما ۲. تضاد و تناقض. تناقض گویی. ضد و نقیض ۳. جمع اضداد ۴. مغالطه ۵. گفته خلاف عرف مثال: the uncertainty principle leads to all ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

۱. ( ریاضیات ) رقم . عدد ۲. ( کالبد شناسی ) انگشت مثال: Then I'm asked for the first and fourth digits of my five digit passcode بعد از اولین و چهار ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

آزادی خواه. دوستدار آزادی مثال: SAVAK became a center for torture and bringing pressure on the fighters and the freedom - lovers. ساواک مرکزی شد بر ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. کالا. کالاها. اجناس ۲. اموال ۳. بار مثال: imports of luxury goods واردات کالاها و اجناس لوکس

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

کودتا مثال: he was overthrown in an army coup detat. او در یک کودتای نظامی سرنگون شده بود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

۱. ( زبان شناسی ) صورتهای صرفی ۲. نمونه. سرمشق. الگو. مدل مثال: society's paradigm of the ‘ideal woman نمونه و الگوی اجتماع برای {یک} زن ایده آل

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. تشریفات. پروتوکل ۲. تفاهام نامه. یادداشت تفاهم. توافق نامه مثال: protocol forbids the prince from making any public statement in his defense پروتو ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

نهضت جبهه ملی مثال: I encourage you, our dear young people, to read books about the events of 1953, the National Front Movement, and the presence of ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. آسیب. ضایعه. ضربه ۲. ضربه عاطفی. شوک روحی مثال: many experience the trauma of divorce تجربیات بسیار ضربه عاطفی طلاق

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. متفقا. یک صدا. همه با هم ۲. متحدا. به طور متحد. به اتفاق. هماهنگ مثال: Yes, sir, ’ said the girls in unison دختران همه با هم و یک صدا گفتند: بله ق ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

مثال: A national government by the people was in power in Iran, but the US betrayed the trust of that government which had naively trusted the United ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

بشکه کوچک مثال: “get a keg of nails” the carpenter shouted at me. نجار سرم داد کشید و گفت: یک بشکه میخ بیاور.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. بدبخت. فلک زده ۲. فلاکت بار. مصیبت بار ۳. بد مثال: I feel wretched after a night when I’ve scarcely slept. بعد از یک شب بیخوابی احساس بسیار بدی ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. ضربه روحی زدن به. ۲. ( پزشکی ) زخم کردن. زخمی کردن. مجروح کردن. اسیب رساندن به مثال: the children were traumatized by separation from their famili ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: The clear, obvious, well - documented answer is that it stemmed from the cruel, insolent domination of the US government over our dear nation ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

۱. چابک. چالاک. فرز. پر جنب و جوش. پر تحرک ۲. ( ذهن ) وقاد. فعال. تیز مثال: Ruth was as agile as a monkey

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آمپول مثال: an ampoule of adrenalin یک آمپول آدرنالین

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. روح. شبح. جن ۲. خیال. وهم. توهم ۳. خیالی. توهمی ۴. اسرارآمیز. مرموز. غیبی ۵. ( مربوط به ) روح یا ارواح مثال: a phantom ship یک کشتی اسرار آمیز و م ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شیپوره ، گلوگاه ، فواره ، سر لوله اب ، ناوک. نازل. بینی ، پوزه ، دهانک. ( نظامی ) لوله خرطومی مثال: he twisted the nozzle of the shower head او شیپور ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سیفلیس مثال: Late syphilis develops about ten years after first infection سیفلیس اخیر تقریبا ده سال بعد از اولین عفونت ظاهر می شود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

نقطه عطف مثال: Therefore, this event is a significant, unforgettable historic occurrence and a turning point in our history. بنابراین این حادثه یک ا ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

( داروی ) مسکن. درد زدا مثال: Those who take aspirins and other painkillers regularly should realize that they may become drug addicts too. کسانی که ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. ( زمین ) بکر. دست نخورده ۲. ( حیوان ) رام نشده. تربیت نشده. وحشی ۳. مستقل. آزاد. اسیر ( چیزی ) نشده مثال: Nepal was stunning with its wild, untame ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: a face - to - face conversation یک گفتگوی رو در رو

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شبکه سازی مثال: From the very first hours and days of the Revolution, the US embassy served as a center for networking and plotting against the Revol ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

توطئه مثال: From the very first hours and days of the Revolution, the US embassy served as a center for networking and plotting against the Revolutio ...