catapult

/ˈkætəˌpəlt//ˈkætəpʌlt/

معنی: منجنیق، سنگ انداز، منجنیقانداختن، بامنجنیق پرت کردن
معانی دیگر: (با منجنیق یا پرتابگر) جهاندن، افکندن، پراندن، پرتاب شدن یا کردن، بزاندن، (جنگ افزار قدیمی) منجنیق، کشکنجیر (فلاخن بزرگی که با آن سنگ و آتش به سوی دشمن پرتاب می کردند)، (انگلیس) فلاخن، تیر و کمان (بچه ها)، (اسبابی که هواپیما یا موشک و غیره را از عرشه ی کشتی هواپیمابر به جلو و بالا می جهاند) پرتابگر، دستگاهی که در صورت لزوم خلبان را از هواپیمای جنگی به بیرون می افکند تا با چتر نجات فرود آید، هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکار میرود

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an ancient military machine used to hurl missiles such as large stones, esp. at fortifications.
مترادف: ballista
مشابه: arbalest, bombard, mortar

- In medieval times, catapults were often used to shoot burning materials attached to arrows or spears over fortress walls.
[ترجمه گوگل] در قرون وسطی، منجنیق ها اغلب برای پرتاب مواد سوزاننده متصل به تیرها یا نیزه ها بر روی دیوارهای قلعه استفاده می شدند
[ترجمه ترگمان] در دوران قرون وسطی، catapults اغلب برای شلیک مواد مشتعل به نیزه یا نیزه بر روی دیواره ای دژ مورد استفاده قرار می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a device for launching aircraft where runway space is severely limited, as on an aircraft carrier deck.

(3) تعریف: a device for hurling small missiles; slingshot.
مترادف: sling, slingshot
مشابه: mortar
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: catapults, catapulting, catapulted
• : تعریف: thrust by or as though by a catapult.
مترادف: fling, hurl, launch, sling
مشابه: flip, spring, toss

- A role in a hit film can catapult an unknown actor into stardom.
[ترجمه گوگل] یک نقش در یک فیلم موفق می تواند یک بازیگر ناشناخته را به ستاره تبدیل کند
[ترجمه ترگمان] نقش در فیلم ضربه می تواند هنرپیشه ناشناسی را به ستاره تبدیل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to spring up or forward as though hurled by a catapult.
مترادف: jump, spring
مشابه: fling, flip, launch, toss

- She catapulted over the fence.
[ترجمه گوگل] منجنیق بر روی حصار
[ترجمه ترگمان] از روی نرده ها پرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to launch a plane by catapult
هواپیما را با منجنیق پرتاب کردن

2. The boy surrendered the catapult to the teacher.
[ترجمه گوگل]پسر منجنیق را به معلم تسلیم کرد
[ترجمه ترگمان]پسر منجنیق را به طرف معلم تسلیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. On that type of aircraft carrier, a catapult was used to help launch aircraft.
[ترجمه گوگل]در آن نوع ناو هواپیمابر از منجنیق برای کمک به پرتاب هواپیما استفاده می شد
[ترجمه ترگمان]در آن نوع از ناو هواپیمابر، یک تیرکمان برای کمک به پرتاب هواپیما مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. With her catapult and her shop lifting, Jake causes chaos.
[ترجمه گوگل]جیک با منجنیق و بالا بردن مغازه اش باعث هرج و مرج می شود
[ترجمه ترگمان]با تیرکمان و her که داره بلند میشه، \"جیک\" باعث هرج و مرج میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The catapult breaks throwing boiling Hot Pot gloop everywhere.
[ترجمه گوگل]منجنیق می شکند و گلوله هات پات در حال جوش را همه جا پرتاب می کند
[ترجمه ترگمان]The را به جوش می آورد و همه جا را پر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Challenges can catapult a child into new maturity.
[ترجمه گوگل]چالش ها می توانند کودک را به بلوغ جدیدی سوق دهند
[ترجمه ترگمان]چالش ها می توانند کودک را به بلوغ جدید سوق دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. While working on the catapult Endill started to keep a diary.
[ترجمه گوگل]در حین کار روی منجنیق، اندیل شروع به نوشتن دفتر خاطرات کرد
[ترجمه ترگمان]در حالی که روی تیرکمان کار می کرد، شروع به نگه داشتن دفتر خاطراتش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He unscrewed the catapult piece by piece feeling depressed.
[ترجمه گوگل]او با احساس افسردگی تکه تکه پیچ منجنیق را باز کرد
[ترجمه ترگمان]با احساس ناراحتی تکه catapult را باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. After collecting all kinds of material the catapult began to take shape.
[ترجمه گوگل]پس از جمع آوری انواع مواد، منجنیق شروع به شکل گیری کرد
[ترجمه ترگمان]بعد از جمع آوری انواع مواد تیرکمان، شروع به شکل گرفتن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Defence budget would stand buying another catapult tomorrow; my crossbow would just have to wait another week or so.
[ترجمه گوگل]بودجه دفاعی فردا با خرید منجنیق دیگر روبرو خواهد شد کمان پولادی من فقط باید یک هفته دیگر یا بیشتر صبر کند
[ترجمه ترگمان]اگر قرار بود یک هفته دیگر هم صبر کنم کمان my باید یک هفته دیگر هم صبر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Once deployed, the Hot Pot catapult can not be moved.
[ترجمه گوگل]پس از استقرار، منجنیق Hot Pot قابل جابجایی نیست
[ترجمه ترگمان]پس از استقرار، موشک با گلدان گرم ممکن نیست جابجا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This would show how well the catapult worked and if they had to make any adjustments in their aim.
[ترجمه گوگل]این نشان می‌دهد که منجنیق چقدر خوب کار می‌کند و آیا آنها مجبور بودند تنظیماتی را در هدف خود انجام دهند
[ترجمه ترگمان]این نشان می دهد که تیرکمان چقدر خوب کار می کند و اگر آن ها باید هر گونه تنظیمات در هدفشان را انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. My combat jacket, knife, bags, catapult and other equipment I took down to the kitchen with me.
[ترجمه گوگل]ژاکت رزمی، چاقو، کیف، منجنیق و سایر تجهیزاتم را با خودم به آشپزخانه بردم
[ترجمه ترگمان]کت و شلوار، چاقو، کیسه و تجهیزات دیگر، با من به آشپزخانه رفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This ensures proper steam settings for the catapult and sufficient flying speed.
[ترجمه گوگل]این امر تنظیمات بخار مناسب برای منجنیق و سرعت پرواز کافی را تضمین می کند
[ترجمه ترگمان]این کار تنظیمات مناسب بخار برای تیرکمان و سرعت پرواز کافی را تضمین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It didn't take long for some bright spark to try out the Doom Diver Catapult in a battle.
[ترجمه گوگل]طولی نکشید که جرقه های درخشانی برای آزمایش منجنیق غواص Doom در یک نبرد طول کشید
[ترجمه ترگمان]مدت زیادی طول نکشید که یک جرقه درخشان برای پیدا کردن the دایور در یک نبرد ادامه پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

منجنیق (اسم)
arbalest, catapult

سنگ انداز (اسم)
catapult

منجنیق انداختن (فعل)
catapult

بامنجنیق پرت کردن (فعل)
catapult

انگلیسی به انگلیسی

• ancient device for hurling missiles, ballista; sling
hurl; propel, launch; sling; be catapulted
a catapult is a device for shooting small objects such as stones over a short distance.
a catapult is also a device that is used to launch aircraft from an aircraft carrier.
when something catapults or is catapulted somewhere, it moves very suddenly, quickly, and violently through the air.
if something catapults you to a particular state or situation, you are suddenly in that state or situation.

پیشنهاد کاربران

Catipult into یعنی قرار گرفتن در یک موقعیت به صورت غیر قابل پیش بینی و ناگهانی
مثلاshe was catipulted into limelight یعنی او در مرکز توجه قرار گرفت ( به صورت ناگهانی )
( US slingshot )
a Y - shaped stick or piece of metal with a piece of elastic ( = material that stretches ) attached to the top parts, used especially by children for shooting small stones
پلخمون ( در گویش مشهدی ) ، قلاب سنگ
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/catapult
هم به معنای منجنیق هست و هم نام یک وسیله ای است که در قدیم بچه ها برای پرتاب سنگ ازش استفاده می کردند. بعضی ها بهش کش کشی می گفتن!
به هر حال تصویر هر دو رو می تونید مشاهده کنید
catapultcatapult
catapult someone
یعنی یک نفر رو توی موقعیت یا شرایط مهمی قرار دادن
ترفیع دادن، یا تنزل دادن شهرت یا آوازه کسی
تیرکمان، البته از نوعی که از سنگ به عنوان تیر استفاده می کند.
منجنیق.
catapult ( علوم نظامی )
واژه مصوب: شتاب افزا
تعریف: افزاره ای برای پرتاب هواپیما با سرعت پرواز از روی عرشۀ ناو
منجنیق - پرتاب کردن - سوق دادن
دوستان جنگ های صلیبی باز میدونن.
Catapult : منجنیق / پرتاب شدن
Trebuchet : منجنیق فوق العاده بزرگ که اگه گلوله و سنگ پرتی ازش به قصر بهوره ویران میشه. سنگی با ۹۰ کیلوگرم وزن رو ۳۰۰ متر پرتاب میکنه
منجنیق
حتما دیدید که پهپاد های کوچک و سبک رو چطور به وسیله یک چنین وسیله ای به هوا پرتاب میکنند . البته ناوهای هواپیمابر هم چنین وسیله برای به جلو پرتاب کردن هواپیماها دارند ( چون فضا محدوده و هواپیما باید به شتاب لازم برسه )
پیشرفت

بپرس