پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٧,٣٦٣)

بازدید
٧,١٧٢
تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گزارش مانند. گزارش گونه مثال: The second topic that must be brought to the attention of today's audience is a report - like account of the war, a rep ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٥

۱. ناامیدکننده. یاس آور. تیره و تار ۲. افسرده. غمگین. ناامید ۳. لخت. بی حفاظ. بی تجمل ۴. سرد مثال: His circumstances were bleak but he survived. شرا ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. تابلوی آگهی های شهری. بیلبورد ۲. آگهی شهری مثال: Hey! Look at that billboard over there. هی! به آن بیلبورد که آنجا است نگاه کن.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مثال: Taking the lead and stepping into uncharted territories is valuable. سبقت گرفتن و قدم برداشتن در قلمرو های �ناشناخته� ارزشمند است.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. به زور وادار کردن. مجبور کردن ۲. تحت فشار قرار دادن. سرکوب کردن. ۳. به زور متوسل شدن. اعمال زور کردن مثال: he was coerced into giving evidence او ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. آمین ۲. درست است! همین طور است! مثال: I hope you are alright, your family loves you, please come home, amen امیدوارم حالت خوب باشد، خانواده ات دوس ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

ماری جوانا. علف مثال: Legal marijuana coming into focus. مارجوانای قانونی در مرکز توجه قرار گرفت.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. مکان. محل ۲. مرکز. کانون ۳. ( ریاضیات ) مکان هندسی مثال: The locus of decision - making is sometimes far from the government's offices. مرکز و کا ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. ( روانپزشکی ) اسکیزوفرنی ۲. دوگانگی. رفتار دوگانه مثال: Doctors diagnosed him with schizophrenia. دکترها برای او اکسیزوفرنی تشخیص دادند. دکترها ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. فشردگی. تراکم. انبوهی ۲. غلظت ۲. ( فیزیک ) چگالی. وزن مخصوص ۳. پیچیدگی. دشواری مثال: a reduction in bone density یک کاهش در تراکم استخوان

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

۱. درمانگر ۲. روان درمانگر مثال: a certified massage therapist یک ماساژ درمانگر تایید شده

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. نابهنجار ۲. غیر عادی. غیر طبیعی مثال: the illness is recognizable from the patient's abnormal behavior این بیماری از رفتارهای غیرعادی و غیر طبیعی ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. دودلی. تردید. تزلزل ۲. تضاد. ناهمخوانی. ناهماهنگی ۳. ( روانشناسی ) دوسوگرایی. دوسویگی مثال: On that situation ambivalence was normal. در آن شرایط ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

چند فرهنگی مثال: A unique multicultural environment یک محیط چند فرهنگی منحصر به فرد

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

تریلیون ( در آمریکا ۱۰۱۲ ( یعنی هزار میلیارد ) و در انگلستان ۱۰۱۸ ( یعنی هزار هزار میلیارد ) ) مثال: There are more than a trillion galaxies in the ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. قصاب ۲. سلاخ ۳. مغازه قصابی. دکان قصابی. قصابی ۴. ذبح کردن. کشتن. کشت و کشتار کردن. سلاخی کردن مثال: halal butchers مغازه های قصابی {دارای} گوشت ذ ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آنزیم مثال: They can act as real enzymes. انها می توانند مثل یک آنزیم واقعی عمل کنند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. گوشت ذبح اسلامی ۲. ( مربوط به ) ذبح اسلامی ۳. ذبح اسلامی کردن / حلال مثال: halal butchers مغازه های قصابی {دارای} گوشت ذبح اسلامی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. هولوگرام. تصویر تمام نگار ( تصویری سه بعدی که به روش لیزری گرفته می شود ) مثال: a transparent hologram of my father یک هولوگرام شفاف از پدرم.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. جنوب ۲. جنوبی ۳. به طرف جنوب مثال: Go to the south. برو به طرف جنوب the south aisle was separated off راهرو جنوبی مجزا شده بود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. نظم دادن. آراستن ۲. رمزگشایی کردن مثال: Unscrambled the letters and make nouns. حروف را نظم بدهید و اسامی را بسازید.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. وجب ۲. ( پل و غیره ) دهانه. چشمه ۳. پهنه. گستره. فراخنا ۴. ( زمان ) فاصله. طول، دوره ۵. ( پل ) زدن ۶. وجب کردن مثال: Order the following animals b ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. کشنده ۲. خسته کننده. طاقت فرسا ۳. مضحک ۴. قتل مثال: the motive for this killing is unclear انگیزه برای این قتل نامعلوم است.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. نامعلوم. نامشخص. نامعین ۲. گنگ. مبهم. نامفهوم. ناروشن مثال: the motive for this killing is unclear انگیزه برای این قتل نامعلوم و نامشخص است.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پلاکارد. شعار نوشته. شعار مثال: She was standing next to the wall with a placard in his hand. او با پلاکارد و شعارنوشته ای در دست کنار دیوار ایستاده ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

تندروی. افراط گرایی. رادیکالیسم مثال: This was a region known for its political radicalism این منطقه ای بود که به خاطر تندروی و افراطگرایی سیاسی معرو ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. واقعا. عملا. باالفعل. ۲. در حقیقت. در واقع ۳. راستی راستی. حقیقتا مثال: Anderson famously replied, we went to the moon, but we actually discovered ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

از همه مشهور تر. از همه شناخته تر مثال: Anderson famously replied, we went to the moon, but we actually discovered Earth آندرسن از همه مشهورتر پاسخ ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تداوم. استمرار. پیوستگی مثال: There has been a lot of Continuity over the last thousand years. تداوم و پیوستگی زیادی سرتاسر هزار سال گذشته وجود داشت ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هم شیر. خواهر و برادر مثال: Cities are like siblings in a large polygamous family. شهرها شبیه هم شیرها در یک خانواده بزرگ چند همسری هستند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چند زنه. ( مربوط به ) چند زنی. چند همسری مثال: Cities are like siblings in a large polygamous family. شهرها شبیه هم شیرها در یک خانواده بزرگ چند همس ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. خرسند. خوشحال ۲. راضی ۳. رضایتمندانه مثال: frankly, I was pleased to leave. اگر راستش را بخواهی من خوشحال و راضی بودم که بروم.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. صاف و پوست کنده. رک و راست. بی رودروایستی ۲. اگر راستش را بخواهی. . . مثال: frankly, I was pleased to leave اگر راستش را بخواهی من خوشحال بودم که ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. مجهز کردن. تجهیز کردن ۲. آماده کردن مثال: all bedrooms are equipped with a color TV. همه اتاق خوابها به یک تلوزیون رنگی مجهز شده اند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. عکاسی ۲. فیلمبرداری مثال: Not long after, she left her job to study photography in Michigan. نه چندان مدت طولانی بعد از آن، او شغل اش را برای خوا ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

استعداد ریاضی مثال: Nearly 40 percent of young people in the US have low Numeracy. تقریبا ۴۰ درصد مردان جوان در آمریکا استعداد ریاضی کمی دارند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. شناور. دستخوش امواج ۲. دستخوش حوادث. سرگردان ۳. خارج از کنترل مثال: I felt anxious and adrift .

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

۱. رئیس ( دانشگاه ) ۲. سرپرست. مدیر ۳. پیش کسوت ۴. سر کشیش مثال: They hired one black dean. انها یک رئیس دانشگاه سیاه پوست استخدام کردند. He used t ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

کیهان. عالم. جهان مثال: This is a unique look at the cosmos and the universe around us این یک نگاه بی نظیر به کیهان و دنیای اطراف ما است.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. کیهانی ۲. جهانی ۳. ( مربوط به ) کیهان یا عالم ۴. بسیار عظیم

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. ضربه ای. ناشی از ضایعه ۲. ( تجربه ) تلخ. تکان دهنده. فراموش نشدنی مثال: But it is also a confusing and traumatic exit from the family.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. باد موسمی ۲. موسم بارندگی ۳. بارندگی سنگین مثال: Because I want to buy a plastic sheet before the monsoon arrive. چون من می خواهم قبل از اینکه مو ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. ( هندسه ) صفحه ۲. سطح صاف. سطح مستوی ۳. سطح. حد. مرحله ۴. ( هندسه ) مسطح. مسطحه. مستوی ۵. صاف. هموار. تراز ۶. هواپیما ۷. ( تجاری ) رنده. ۸. رنده ک ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

توهم. خیال. تصور. ساخته و پرداخته ذهن مثال: Surely, now you know you are not a figment of your own imagination. مسلما شما الان می دانید که ساخته و پ ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. فس فس کردن. معطل کردن. ۲. این پا و آن پا کردن ۳. پرسه زدن. پلکیدن ۴. با مرگ دست و پنجه نرم کردن ۵. باقی ماندن. طول کشیدن مثال: But the question I ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

استراتوسفر ( یکی از لایه های جو زمین ) مثال: But the question I asked is, “is it possible to linger in the stratosphere?” اما سوالی که من پرسیدم این ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. بهداشتی ۲. تمیز مثال: hygienic conditions.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. تنظیم کردن. میزان کردن. تعدیل کردن ۲. تغییر دادن ۳. ( موسیقی ) تغییر مقام دادن. از پرده یا مایه ای به پرده و مایه دیگر رفتن مثال: we all modulate ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. بیهودگی. بی فایدگی. پوچی. بی معنایی ۲. کار عبث. کار بی حاصل. مایه تضییع وقت مثال: the futility of all desires of the will پوچی و بیهودگی همه ی آرز ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

۱. غرور. تکبر. خودپسندی. نخوت ۲. استعاره ی دور از ذهن مثال: she had none of the conceit often associated with beautiful women. او هیچ غرور و تکبری ک ...