پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٧,٣٦٣)

بازدید
٧,١٧٢
تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. تبخیر کردن. بخار کردن ۲. تبخیر شدن. بخار شدن ۳. نابود شدن. از بین رفتن. تباه شدن. نیست شدن مثال: Researchers believe that if warm dry air above th ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریز قطره. قطره. چکه مثال: Fog, tiny droplets of water vapor, is the villain of the airports. مه، قطرات ریز بخار اب، مایه دردسر برای فرودگاه هاست.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

۱. خاطرخواه. عاشق ۲. ژیگولو مثال: Knowing her beau was waiting at the bottom of the staircase, Eleanor descended at once. اِلِنور که فهمید عاشق و خا ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: The one who had the intention to attack our borders had planned beforehand, unlike us who were attacked and caught off guard. آن کسی که قصد حم ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

مثال: On one side, there was the aggressor who was fully equipped and had a plan that they had prepared from before. در یک طرف یک مهاجم بود که کامل ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: But the descriptive report of the war is this that there was an invading army that attacked our borders. اما گزارش توصیفی جنگ {تحمیلی} این است ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. آراستن. تزیین کرن. زیبا ساختن ۲. خوشگل کردن مثال: The gardener was eager to utilize different flowers and blend them in order to beautify the bord ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

به کار بردن. استفاده کردن از. بهره برداری کردن از مثال: No one seems willing to utilize this vacant house. به نظر نمی رسد هیچ کس تمایلی به استفاده ک ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. ( مربوط به ) قانون گذاری ۲. قانونی مثال: the country's supreme legislative body هیئت عالی قانونگذاری کشور.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. عمده فروشی ۲. به قیمت عمده فروشی ۳. وسیع. گسترده. عمده. کامل ۴. در مقیاس وسیع ۵. بطور گسترده / ۱. عمده فروختن ۲. عمده فروشی کردن مثال: The wholesa ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پاتیناژ ( اسکیت روی یخ ) مثال: I would like to devise a method for keeping my toes from becoming numb while I am ice - skating. می خواهم روشی را اب ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روغن شیرینی پزی مثال: The essential items in the cake are flour, sugar, and shortening. مواد لازم {برای تهیه} کیک عبارتند از آرد، شکر، و روغن شیرینی ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

تاخیر. دیرشدگی مثال: It was typical of the latecomer to conceal the real cause of his lateness. این برای شخصی که دیر می امد عادی بود که علت حقیقی تا ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( شخص ) دیرامده مثال: It was typical of the latecomer to conceal the real cause of his lateness. این برای شخصی که دیر می امد عادی بود که علت حقیقی ت ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. گانگستر. تبهکار ۲. گانگستری مثال: With a sinister smile The gangster invited Martha into his Cadilac. گانگستر با لبخندی شیطانی مارتا را به کادیلا ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قایقران مثال: Facing the peril of the waterfall, the boatman let out a terrible shriek. قایقران با مواجه با خطر آبشار، جیغ هولناکی کشید.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تلگرام. پیام تلگرافی مثال: A numb feeling came over Miss Massey as she read the telegram. دوشیزه ماسی وقتی تلگرام را خواند، بی حرکت ماند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

۱. محله فقیر نشین. ۲. زاغه مثال: Many crimes are committed each year against those who inhabit the slum area of our city. هر ساله جرایم بسیاری بر عل ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. با ظرافت ۲. مدبرانه. با تدبیر مثال: she was trying tactfully to get rid of him او با ظرافت داشت تلاش می کرد که از شر او خلاص بشود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. تکه. تکه پاره. قطعه ۲. ذره. خرده ۳. خرت و پرت. آت و آشغال ۴. بریده روزنامه ۵. ( بصورت جمع ) ته مانده غذا ۶. دور ریختن. دور انداختن / ۱. دعوا ۲. دع ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. شرط بستن ۲. شرط. پول شرط بندی مثال: I lost a small wager on the Superbowl. شرط کوچکی را در سوپربول باختم. It is legal to make a wager in the sta ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. اسکیمو ۲. زبان اسکیمویی ۳. اسکیمویی. ( مربوط به ) اسکیموها مثال: Eskimos inhabit the frigid part of Alaska. اسکیموها در قسمت بسیار سرد آلاسکا ساک ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

۱. بد یمن. بد شگون. شوم. نحس ۲. شرارت بار. شیطانی ۳. شرور ۴. ترسناک مثال: The sinister plot to cheat the widow was uncovered by the police. نقشه شیط ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. بسیار سرد. یخ زده. ۲. خشک. بی روح. غیر دوستانه. سرد ۳. ( زن ) سرد مزاج مثال: It was a great hardship for the men to live through the frigid winter ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. غمگین. افسرده. گرفته ۲. غم انگیز. افسرده کننده. دلتنگ کننده ۳. بسیار بد مثال: When the weather is so dismal, I sometimes stay in bed all day. وق ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قاچاق مثال: customs men had searched the carriages for contraband مردان گمرک واگنها را برای قاچاق زیر و رو کرده بودند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. تطبیق کردن. مطابق بودن. همخوانی داشتن ۲. برابر بودن. در حکم ( چیزی ) بودن. نظیر ( چیزی ) بودن. ۳. مکاتبه داشتن. نامگزاری کردن ۴. ( ریاضیات ) مناظر ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

مثال: Their problem is us bringing forth a new discourse in response to the invalid, corrupt, discriminatory global order that prevails in the world ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. بدون عادت داشتن به. خو نگرفته. ۲. غیر عادی. غیر معمول. نامانوس مثال: Coming from Alaska, she was unaccustomed to Florida’s heat. او که از آلاسکا ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

مخفف: Federal Bureau of investigation است اف بی آی ( اداره پلیس فدرال آمریکا ) مثال: The data about the bank robbery were given to the FBI. اطلاعات ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

شاهدخت. شاهزاده خانم. پرنسس مثال: Many gallant knights entered the contest to win the princess. شوالیه های شجاع زیادی برای بدست آوردن شاهزاده خانم، ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

مثال: So the voice that was clearly raised against the flawed global order was that of the Islamic Revolution and the Islamic Republic, and it was ce ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مثال: Your friend will admire you if you use tact and thoughtfulness. اگر شما از ژرف اندیشی و تدبیر استفاده کنید، دوستانتان شما را تحسین خواهند کرد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

نشان ( چیزی ) بودن. خبر دادن از. دلالت داشتن به مثال: the look on her face boded ill

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. آرام. با ارامش ۲. بدون درگیری. بدون خشونت. بدون خون و خونریزی. بدون جنگ و دعوا مثال: the rally passed off peacefully راهپیمایی بدون درگیری و با آ ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

مثال: he passed the exam او امتحان را قبول شد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بدون جلب توجه مثال: his death passed almost unnoticed مرگ او تقریبا بدون جلب توجه اتفاق افتاد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

جنبش عدم تعهد مثال: Of course, when I mentioned that no one opposed that order, there were years before the [formation of] the Islamic Republic, when ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

خودشیرینی کردن پیش ِ . خود را سبک کردن پیش ِ . ( از کسی ) خوش آمد گویی کردن. نزد ( کسی ) چاپلوسی کردی مثال: He says, ‘You don't know whether she was ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. وارد کردن. اضافه کردن ۲. ( لابلای حرفها ) گفتن. به عنوان معترضه گفتن مثال: Then a new emotion was interjected into the conversation.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

فلج مثال: Paralysis also interferes with the body’s internal systems. فلج همچنین در مورد دستگاه های داخلی بدن اختلال ایجاد می کند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مثال: The misleading ruckus that we sometimes hear from some individuals who claim we are at odds with everyone and that we are in conflict with eve ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: Saddam was a craving, power - hungry, greedy, arrogant, impudent, cruel, reckless person, who was sitting behind Iran's borders. صدام یک آدم ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: All of these countries — the US, the Soviet Union, the NATO countries that were America’s allies, and the Warsaw Pact countries that were allie ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مثال: Some countries are dominators, others are dominated. برخی از کشورها سلطه گر هستند و برخی دیگر �سلطه پذیر و تحت سلطه�.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: Some countries are dominators, others are dominated. برخی از کشورها �سلطه گر �هستند و برخی دیگر سلطه پذیر.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مثال: But at that time, there was no voice, no outcry, no explicit stance taken against this unjust order that destroys virtues. اما در آن زمان هیچ ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

مثال: At this time, they tell us, “You supplied missiles to such - and - such place, ” or “You gave drones to such - and - such place. ” الان آنها ب ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

مثال: Fortunately, some of those who have spoken here today have alluded to this topic. خوشبختانه بعضی از کسانی که امروز اینجا صحبت کرده اند به این ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: Of course, as we are speaking, you dear attendees who are present in this meeting along with the large audience listening from a distance are ...