earthly

/ˈɜːrθli//ˈɜːθli/

معنی: زمینی، خاکی
معانی دیگر: وابسته به کره ی زمین، خاکزاد، خاکسان، دنیوی (در مقابل آسمانی یا بهشتی)، جهانی، ناسوت، خاکسار، جسمانی، واقعی، ممکن، شدنی، اصلا

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: earthlier, earthliest
مشتقات: earthliness (n.)
(1) تعریف: pertaining to the earth as opposed to spiritual or heavenly realms; worldly.
مترادف: carnal, mundane, secular, sublunary, tellurian, temporal, terrestrial, worldly
متضاد: celestial, ethereal, heavenly, spiritual
مشابه: corporeal, lay, material, natural, physical, sensual

(2) تعریف: conceivable.
مترادف: conceivable, imaginable, thinkable
مشابه: feasible, likely, possible, practical

- no earthly reason to fail
[ترجمه گوگل] هیچ دلیل زمینی برای شکست وجود ندارد
[ترجمه ترگمان] هیچ دلیلی برای شکست دادن نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. earthly locomotion as compared with airplane travel
مسافرت زمینی در برابر مسافرت با هواپیما

2. earthly pleasures
لذایذ دنیوی

3. an earthly paradise
بهشت روی زمین

4. his earthly remains were buried in a monastery
جسد او را در خانقاهی خاک کردند.

5. no earthly ruler can guarantee salvation in the life to come
هیچ فرمانروای دنیوی نمی تواند رستگاری آخرت را تضمین کند.

6. there is not an earthly chance to win
اصلا امکان برنده شدن وجود ندارد.

7. There's no earthly reason why she shouldn't come with us.
[ترجمه گوگل]هیچ دلیل زمینی وجود ندارد که او نباید با ما بیاید
[ترجمه ترگمان]دلیلی ندارد که او با ما بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In this earthly life nothing is perfect.
[ترجمه گوگل]در این زندگی زمینی هیچ چیز کامل نیست
[ترجمه ترگمان]در این زندگی زمینی هیچ چیز کامل نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Their team hasn't an earthly chance of winning.
[ترجمه گوگل]تیم آنها شانس زمینی برای پیروزی ندارد
[ترجمه ترگمان]تیم آن ها شانسی دنیوی برای برنده شدن ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You haven't an earthly chance of beating her at tennis — she is one of the best players in the country.
[ترجمه گوگل]شما شانس زمینی برای شکست دادن او در تنیس ندارید - او یکی از بهترین بازیکنان کشور است
[ترجمه ترگمان]تو شانسی نداری که او را به تنیس بزنی - او یکی از بهترین بازیکنان کشور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There is no earthly reason why they should ever change.
[ترجمه گوگل]هیچ دلیل زمینی وجود ندارد که چرا آنها هرگز تغییر کنند
[ترجمه ترگمان]هیچ دلیل زمینی وجود ندارد که چرا آن ها باید تغییر کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. What earthly difference is my opinion going to make?
[ترجمه گوگل]نظر من قرار است چه تفاوت زمینی ایجاد کند؟
[ترجمه ترگمان]عقیده من برای چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There's no earthly reason why you shouldn't go.
[ترجمه گوگل]هیچ دلیل زمینی وجود ندارد که چرا نروید
[ترجمه ترگمان]هیچ دلیلی وجود نداره که تو نباید بری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There's no earthly reason for me to go.
[ترجمه گوگل]هیچ دلیل زمینی برای رفتن من وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]دلیلی برای رفتن من وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. What earthly purpose can it serve?
[ترجمه گوگل]چه هدف زمینی می تواند خدمت کند؟
[ترجمه ترگمان]چه هدفی می تواند داشته باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Surely there is no earthly reason why you wouldn't want to come with us?
[ترجمه گوگل]مطمئناً هیچ دلیل زمینی وجود ندارد که شما نخواهید با ما بیایید؟
[ترجمه ترگمان]مطمئنا دلیلی برای این کار وجود نداره که بخوای با ما بیای؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زمینی (صفت)
agrarian, earthly, terrestrial, territorial, earthy, geocentric, geomorphic, sublunar, sublunary, tellurian, telluric, tellurous, terrene

خاکی (صفت)
humble, earthly, terrestrial, earthy, mortal, dun, earthen, worldly, khaki, earthborn, mundane, tellurian, terrene

انگلیسی به انگلیسی

• worldly, material, of the earth
earthly means happening in the material world and not in any spiritual life or life after death.
if you say that there is no earthly reason for something, you are emphasizing that there is no reason for it.

پیشنهاد کاربران

بپرس