hallucination

/həˌluːsəˈneɪʃn̩//həˌluːsɪˈneɪʃn̩/

معنی: خیال، تجسم، اغفال، وهم، خطای حس، تو هم
معانی دیگر: نهازش، تصور باطل، انگاراک، هپروت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: hallucinational (adj.), hallucinative (adj.)
(1) تعریف: a false or distorted but compelling sensory perception, as induced by drugs or by mental derangement such as schizophrenia.
مترادف: delusion, illusion, mirage, trip, vision
مشابه: aberration, daydream, delirium, dream, euphoria, fantasy, nightmare, phantom

(2) تعریف: the objects or events so perceived.
مترادف: apparition, fantasy, figment, illusion, mirage, phantom, vision
مشابه: chimera, dream, ghost, nightmare, specter

جمله های نمونه

1. hallucination caused by the overuse of narcotics
توهمات ناشی از استعمال زیاد مواد مخدر

2. Was the figure real or just a hallucination?
[ترجمه ارین] ایا شکل واقعی بود یا فقط یک توهم بود
|
[ترجمه گوگل]آیا این رقم واقعی بود یا فقط یک توهم؟
[ترجمه ترگمان]این شکل واقعی بود یا فقط یه توهم بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The drug- induced paradise of ecstasy and hallucination has enslaved the humankind since time immemorial, and more and more people are falling victim to the psychedelic pills. Dr T. P. Chia
[ترجمه گوگل]بهشت اکستازی و توهم ناشی از مواد مخدر از زمان های بسیار قدیم بشر را به بردگی گرفته است و افراد بیشتری قربانی قرص های روانگردان می شوند دکتر تی پی چیا
[ترجمه ترگمان]بهشت القای حس سرمستی و توهم از زمان های بسیار قدیم بشر را به بردگی گرفته و افراد بیشتری قربانی قرص های روان گردان شده اند دکتر تی پی چیا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The jet lag induces a mild form of hallucination.
[ترجمه گوگل]جت لگ نوعی توهم خفیف را ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]تاخیر جت باعث ایجاد یک شکل خفیف از توهم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. High temperatures can cause hallucination.
[ترجمه گوگل]دمای بالا می تواند باعث توهم شود
[ترجمه ترگمان]درجه حرارت بالا می تواند باعث توهم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Vision without execution is just hallucination. Henry Ford
[ترجمه گوگل]دید بدون اعدام فقط توهم است هنری فورد
[ترجمه ترگمان]چشم انداز بدون اعدام یک توهم است هنری فورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Every Noisegate hallucination has clearly been meticulously laboured over.
[ترجمه گوگل]هر توهم نویزگیت به وضوح به دقت مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]تمام توهمات Noisegate به طور کامل با دقت و دقت مورد بررسی قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The disorder of thought and auditory hallucination were main in the psychiatrical symptoms.
[ترجمه گوگل]اختلال فکر و توهم شنوایی در علائم روانپزشکی اصلی بودند
[ترجمه ترگمان]اختلال افکار و توهمات شنیداری اصلی در علایم psychiatrical بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Though the terms of hallucination and theatricality in theatrical performance system occurred comparatively late, they are very important in history in that all the efforts and disputes related to.
[ترجمه گوگل]گرچه اصطلاحات توهم و تئاتری بودن در سیستم نمایشی نسبتاً دیر رخ داده است، اما از این جهت در تاریخ اهمیت زیادی دارد که همه تلاش ها و اختلافات مربوط به آن است
[ترجمه ترگمان]با اینکه شرایط توهم و theatricality در سیستم عملکرد تئاتر نسبتا دیر انجام شده است اما در تاریخ بسیار مهم هستند که تمام تلاش ها و اختلافات مربوط به آن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In contrast to a hallucination, a mirage is a real optical phenomenon which can be captured on camera, since light rays actually are refracted to form the false image at the observer's location.
[ترجمه گوگل]برخلاف توهم، سراب یک پدیده نوری واقعی است که می‌توان آن را در دوربین ثبت کرد، زیرا پرتوهای نور در واقع شکست می‌شوند تا تصویر نادرست را در محل مشاهده‌گر تشکیل دهند
[ترجمه ترگمان]در مقابل یک توهم، یک سراب واقعی یک پدیده نوری واقعی است که می تواند بر روی دوربین ثبت شود چون اشعه های نور در واقع نتوانسته اند تصویر اشتباه را در مکان ناظر شکل دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Abulia, affective flattening, delusion and hallucination were their most common symptoms.
[ترجمه گوگل]ابویا، مسطح شدن عاطفی، هذیان و توهم شایع ترین علائم آنها بود
[ترجمه ترگمان]محرک و توهم، توهم و وهم بیش از همه علائم مشترک آن ها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We're looking at a visual communication interface: controlled hallucination.
[ترجمه گوگل]ما به یک رابط ارتباط بصری نگاه می کنیم: توهم کنترل شده
[ترجمه ترگمان]ما به یک رابط ارتباطات دیداری نگاه می کنیم: یک توهم کنترل شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Conclusion Visual hallucination is a common non-motor symptom among patients with PD, and cognitive function, disease severity and usage of dopamine agonists may be related to visual hallucination.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری توهم بینایی یک علامت غیر حرکتی شایع در بین بیماران مبتلا به PD است و عملکرد شناختی، شدت بیماری و استفاده از آگونیست‌های دوپامین ممکن است با توهم بینایی مرتبط باشد
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری یک توهم بصری، یک نشانه غیر موتوری معمول بین بیماران مبتلا به PD است، و عملکرد شناختی، شدت بیماری و کاربرد دوپامین ممکن است مربوط به توهمات بصری باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In recent decades, such questions might have sounded like a drunken hallucination or worse.
[ترجمه گوگل]در دهه های اخیر، چنین سؤالاتی ممکن است مانند یک توهم مست یا بدتر به نظر برسد
[ترجمه ترگمان]در دهه های اخیر، چنین پرسش هایی ممکن است شبیه به یک هذیان یا بدتر از آن باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Lyotard further clarifies this distinction in discussion of fantasies and hallucination.
[ترجمه گوگل]لیوتار بیشتر این تمایز را در بحث از خیالات و توهم روشن می کند
[ترجمه ترگمان]Lyotard بیشتر این تمایز را در بحث خیال پردازی و توهم مشخص کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خیال (اسم)
illusion, fiction, impression, vision, apparition, deliberation, intention, guess, thought, design, fancy, idea, notion, imagination, phantom, ghost, mind, meditation, plan, whim, whim-wham, reverie, cogitation, hallucination, figment, dream, simulacrum, spectrum, fantom, speculation, phantasma, wraith

تجسم (اسم)
apparition, substantiation, visualization, embodiment, incarnation, portrayal, projection, shape, hallucination, prosopopoeia

اغفال (اسم)
confusion, deception, delusion, elusion, hallucination

وهم (اسم)
illusion, fiction, delusion, fancy, specter, whim, fantasy, hallucination, figment, whigmaleerie, mirage

خطای حس (اسم)
hallucination

تو هم (اسم)
imagination, hallucination, suspicion, single space

تخصصی

[روانپزشکی] توهم. بلولر توهم را «درک بدون توهم از دنیای خارج»توصیف نمود. تعریف اولیه اسکیرول(1938)از توهم به عنوان«درک بدون شی»از مزیت ایجاز و بجا بودن برخوردار است، اما توهم فونکسیونل را بطور کامل در بر نمی گیرد. یاسپرز برای پوشاندن این نقطه و مستثنی نمودن رویاها تعریف زیر را پیشنهاد کرد:«درک اشتباهی، که دگرگونی حسی یا سوء تعبیر نیست، اما در عین حال مثل ادراکات واقعی پدید می اید.» - توهم

انگلیسی به انگلیسی

• vision, imaginary perception, delusion
a hallucination is the experience of seeing something that is not really there because you are ill or have taken a drug.
a hallucination is also something that is not real that someone sees when they are ill or have taken a drug.

پیشنهاد کاربران

سهت تا واژه در پزشکی گاها اشتباه به جای یکدیگر استفاده می شوند، لطفا دقت بفرمایید:
illusion خطای حسی ( اسم ) : حالتی که در آن شخص درک نادرستی از اشیاء خارجی دارد
hallucination توهم ( اسم ) : تجربه دیدن واضح یک صحنه خیالی یا شنیدن صدایی خیالی که انگار واقعا آنجاست.
...
[مشاهده متن کامل]

delusion هذیان ( اسم ) : باور نادرستی که شخص دارد و با دلیل قابل تغییر نیست.

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : hallucinate
✅️ اسم ( noun ) : hallucination
✅️ صفت ( adjective ) : hallucinatory
✅️ قید ( adverb ) : _
[پزشکی] توهم: ادراک کاذب که به محرک های خارجی و یا واقعیت مربوط نمی شود
توهم زدی، چی میشه؟!
پرتگویی
توهم , خطای حسی ( توهم ناشی از خطاهای حسی یعنی توهم دیدن , شنیدن و یا احساس کردن چیزی که وجود ندارد، معمولا به خاطر مریضی یا مصرف مواد )
# High temperatures can cause hallucination
# Hallucination caused by the overuse of narcotics
...
[مشاهده متن کامل]

# Was the figure real or just a hallucination?
[delirium = هذیان]
[illusion یا delusion = توهم باوری ( یعنی شخصی که در یک عقیده یا باور دچار توهم است ) ]

لطفا illusion ( خطاهای ادراکی ) را با hallucination ( هذیان ) و dellusion ( توهم ) اشتباه نگیرید!
در روانشناسی و روان پزشکی: delusion هذیان است.
و hallucination توهم است.
لظفا اشتباه نگیرید
توهم
صورِ اوهام.

بپرس