پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٦,٤٨٠)

بازدید
٢,٧٣٨
تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣

۱. ملحق کردن. ضمیمه کردن ۲. گنجاندن. جزو ( چیزی ) کردن ۳. یکی کردن. یک کاسه کردن ۴. در بر گرفتن. شامل بودن ۵. ( به عضویت ) پذیرفتن ۶. ( شرکت ) به ثبت ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. به شکل انسان نمایش دادن ۲. ( چیزی را ) انسان انگاشتن. ( به چیزی ) شخصیت دادن ۳. مظهر ( چیزی ) بودن. تجسم ( چیزی ) بودن مثال: in the poem the oak t ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. فصیح. سلیس. رسا . روان ۲. راحت مثال: a fluent speaker and writer on technical subjects یک سخنران و نویسنده فصیح بر روی موضوعات فنی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

یک سویه . یک طرفه. یک جانبه مثال: advocates of unilateral nuclear disarmament طرفداران خلع سلاح هسته ای یک جانبه

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خلع سلاح هسته ای مثال: advocates of unilateral nuclear disarmament طرفداران خلع سلاح هسته ای یک جانبه

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: Do you think Iran has nuclear bomb? تو فکر می کنی ایران بمب هسته ای دارد؟

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلاح هسته ای. سلاح اتمی مثال: They said Iran has nuclear weapon. آنها می گویند ایران سلاح هسته ای دارد.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رآکتور اتمی . واکنشگر هسته ای مثال: The Tehran’s nuclear reactor. راکتور اتمی تهران

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. برق هسته ای . برق اتمی 2. قدرت اتمی ( کشور دارای نیروی اتمی ) مثال: We need more nuclear power. ما به برق هسته ای بیشتری نیاز داریم. Today Iran ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نیروگاه هسته ای مثال: They decided to make a new nuclear power plant in Iran. آنها تصمیم دارند یک نیروگاه هسته ای جدید در ایران بسازند.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انرژی هسته ای. انرژی اتمی مثال: Nuclear energy is our people’s right. انرژی هسته ای حق مردم ماست.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غریبه. بیگانه مثال: Don’t stay alone with a stranger in a room. با یک غریبه تنها در یک اتاق نمان.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. اساسی. بنیادی. واقعی. جدی 2. ( دستور زبان ) اسم مثال: Each day I dutifully sit down at my desk, coffee in hand, but I only play at writing—I haven ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. چشم بسته. بی چون و چرا 2. بر حسب وظیفه. از روی خلوص نیت مثال: Each day I dutifully sit down at my desk, coffee in hand, but I only play at writing ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

( رابطه جنسی ) خارج از زناشویی مثال: She'd suspected him of extramarital sexual activity with his secretary for the last few weeks. زن سوء ظن برده ب ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. به گرمی. صمیمانه. با طیب خاطر. با اشتیاق 2. با لباس گرم 3. با لحن تند مثال: He was tired of hearing everyone speaks so warmly about Frank. او خست ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ( پزشکی ) نسخه 2. دارو 3. تجویز 4. توصیه. رهنمود 5. ( حقوقی ) احراز حق در اثر مرور زمان مثال: the pharmacist made up the prescription داروساز نسخ ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: There are other products that are said to be achievable too. محصولات دیگری هم هستند که گفته می شود �قابل وصول و دستیافتنی� هستند.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. داروساز 2. دارو فروش. صاحب داروخانه مثال: the pharmacist made up the prescription داروساز نسخه را آماده کرد. {نسخه را پیچید. }

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. گروه چهار نفری. دسته چهار نفره 2. دسته چهار تایی. چهار تایی 3. دو زوج. دو کاپل مثال: Gina brought a friend to make up a foursome گینا یک دوست را ب ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. نقره 2. ظروف نقره ای 3. سکه 4. ( رنگ ) نقره ای 5. آب نقره دادن. نقره ای کردن 6. نقره ای شدن. سفید شدن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. خوش. خوشحال. خرسند. راضی 2. شاد. شادی بخش 3. راضی 4. خوشبخت. سعادتمند 5. مناسب. بجا 6. مبارک مثال: Happy are those who dare courageously to defen ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بابانوئل مثال: Hugh dressed up as Santa Claus هاگ خودش را شبیه بابانوئل کرد. ( هاک لباس بابانوئل پوشید )

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. نقشه 2. نمودار 3. جدول 4. نقشه ( جایی را ) کشیدن 5. نمودار ( چیزی را ) رسم کردن 6. طرح ( چیزی را ) دادن 7. دنبال کردن. پیگیری کردن 8. ثبت کردن. م ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣

1. اولین اجرا. اولین بازی . اولین کار. اولین تجربه 2. اولین. نخستین مثال: their debut CD is currently topping the charts اولین سی دی آنها در حال حاض ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: In downstream sector, there are things such as refinery and producing final products. در بخش پایین دستی، چیزهایی مثل �پالایشگاه� و تولید محصول ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خودکفایی مثال: Self - sufficiency in wheat and the efficient use of water in agriculture are very important issues with regard to food security. خود ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اهل عربستان سعودی. سعودی مثال: Hundreds of people were killed in Yemen Republic by Saudi Arabian fighters. صدها نفر از مردم جمهوری یمن توسط هواپیماه ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیرساختی. زیربنایی مثال: We need to identify our priorities — both our priorities concerning fundamental and infrastructural projects and our priorit ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جمهوری یمن مثال: Hundreds of people were killed in Yemen Republic by Saudi Arabian fighters. صدها نفر از مردم جمهوری یمن توسط هواپیماهای جنگنده ی عر ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

کره جنوبی مثال: There was always enmity between North Korea and South Korea. همیشه بین کره شمالی و کره جنوبی دشمنی و خصومت بود.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کره شمالی مثال: This was a month when North Korea agreed to dismantle its nuclear facilities. آن ماهی بود که کره شمالی موافقت کرد تجهیزات هسته ای اش ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میانمار. ( مربوط به ) میانمار. میانماری مثال: Too many Muslim’s people were killed in Myanmar. مردم مسلمان زیادی در میانمار کشته شده بودند.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. خوشمزه. لذیذ. مطبوع 2. ( شوخی ) بامزه 3. لذت بخش 4. زیبا. خوشگل. قشنگ. تو دل برو . جذاب

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. کود 2. کود دادن مثال: the field was dressed with manure مزرعه با کود آماده شده بود.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. پله 2. ( بصورت جمع ) پلکان. پله ها 3. پلکانی. پله ای. ( مربوط به ) پلکان مثال: he was cleaning the stairs . او داشت پله ها را تمیز می کرد.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بست. اتصال. رابط. متصل کننده مثال: the connectors can be separated بستها و اتصالها می تواند از هم جدا بشود.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( تخم مرغ ) نیمرو مثال: he piled his plate with fried eggs او بشقابش را پر کرد از تخم مرغ های نیمرو

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کاغذ کادویی. کاغذ کادو مثال: a roll of wrapping paper یک رُل کاغذ کادویی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: the victims were freed by fire fighters قربانیان بوسیله ی ماموران آتش نشانی نجات پیدا کرده بودند.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. گردش 2. گردشگاه. گردشگاه ساحلی 3. ( در آمریکا ) رقص پایان سال تحصیلی مثال: lights were strung across the promenade چراغها از این طرف به آن طرف گر ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. بررسی. موشکافی. مداقه 2. ملاحظه. مشاهده مثال: such a solution does not bear close scrutiny چنین راه حلی بررسی و موشکافی دقیق را تاب نمی آورد.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. تربیت شده. آموزش دیده. تعلیم یافته 2. ( حیوان ) دست آموز مثال: trained staff کارمندان آموزش دیده

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. زنگ . زنگ اخبار 2. صدای زنگ ( منظور زنگ های امنیتی است که با زدن دکمه صدایشان بلند می شود ) مثال: the buzzer sounded زنگ اخبار به صدا در آمد.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. دکوراتور . طراح داخلی 2. نقاش ساختمان مثال: firms of interior decorators tendered for the work شرکتهای دکوراتورهای داخلی برای کار پیشنهاد مناقصه ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: the piece was scored for flute, violin, and continuo این قطعه برای فلوت و ویولن و همنوازی با موسیقی بم تنظیم شده بود.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. سود سهام 2. مزیت. امتیاز. پاداش 3. ( ریاضیات ) مقسوم. بخشی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: the KGB man followed her everywhere سرباز کا. گ. ب ( سازمان اطلاعاتی شوروی ) او را همه جا تعقیب می کرد.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. هندسی 2. دارای اشکال هندسی. منظم مثال: geometrical figures اشکال هندسی اشکال دارای شکل هندسی اشکال منظم

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

( زن و دختر ) ریزه میزه. ریز نقش مثال: her petite figure هیکل و اندام ریز نقش و ریزه میزه ی او