تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A sharp knock and the door flies open. تقه تندی به در و در چارتاق باز می شود.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

I Wondering when everything is going to fall apart. نمیدانم کی قرار است همه چیز از هم بپاشد.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

We’re all trying to prepare ourselves to take down Warner and his men. همه مان سعی داریم خودمان را آماده کنیم تا وارنر و افرادش را به زیر بکشیم

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

But sometimes the old fears streak across my skin and I can't seem to break free of the claustrophobia clutching at my throat. اما گاهی ترسهای قدیمی ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جزئیات کم اهمیت

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

He squints up at the fading sunlight. آفتاب رو به افول چشمش را می زند.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

I won't allow myself to get comfortable. اجازه نمی دهم خیالم راحت شود.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چشم هاش گرد شده است .

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

I spin back to see Adam staring atme. چرخیدم تا آدام رو ببینم که به من زل زده بود.

پیشنهاد
٠

پیش خودت چی فکر می کرد؟

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

، کالوکیشن ( ترکیب کلمات ) اصلی عبارت "made up" است. این عبارت به معنای "دروغ گفتن" یا "تراشیدن" چیزی است که واقعیت ندارد. I thought they made tha ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

No wonder he wants you dead. تعجبی نداره که اون جنازه ات رو می خواد.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

He's calling after Adam. خطاب به آدام می گوید.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تو رسما خلی You're insane.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

I assume it has something to do with dislodging a bullet from her body. به گمانم باید مربوط به درآوردن گلوله از بدن اش باشد.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

She was a dream l lost a long time ago. اون رویایی بود که مد ت ها قبل از دست دادم.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

His kindly voice comforted me. صدای مهربانش به من آرامش می دهد

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Gloomy enfolded me. تاریکی مرا در بر می گیرد.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با تمام نیرو

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

He is losing his edge. داره شور و اشتیاقش ر و از دست میده.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Take a tight breath. نفس کوتاهی می کشد.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

He has no mercy for anyone. او نسبت به هیچ کس رحم ندارد.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

He laughed a hard laugh. از ته دل خنده ای کرد

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زدن به جاده خاکی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

The rain prevented me from going. بارون مانع رفتن من شد. Ali prevented me from eating. علی مانع غذا خوردنم شد.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بستری شدن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Cracking bad jokes. جوک های بی مزه تعریف کردن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A fifty something guitar aficionado. مرد پنجاه و چند ساله عاشق سینه چاک گیتار.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

I forgot to set the alarm. یادم رفت که صبح ساعت بزارم.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

She loose makeshift ponytail. موهایش را شل وول دم اسبی بسته بود.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

An aficionado is a person who’s very enthusiastic about, or interested in, a particular subject. به کسی اطلاق می شود که درباره یک موضوع خاص خیلی م ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همه چی مرتبه

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

He curled up into himself . تو خودش کز می کند.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

I ridding myself of this world. خودم رو از این دنیا خلاص کنم

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

You are being very nasty. خیلی بدجنسی میکنی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Woollen bonnet. کلاهی پشمی

پیشنهاد
٠

برطرف کردن مشکل

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

احساس هم فکر ی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

She sat at a low table. پشت میز کوتاهی نشست

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Devoid of a brain. تهی مغز بودن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کف حموم

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

His eyes search me . چشم هایش مرا می کاود

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

I take shaky breath. عصبی نفس کشیدم.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

نامربوط، خارج از متن مورد بحث ( Beside the point/ question ) This question is beside the point. این سؤال نامربوط است.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از دست دادنِ حالت عادی ( beside oneself ) After the death of her daughter, she was quite beside herself with grief for several weeks. پس از مرگ د ...

پیشنهاد
٠

کثافت بی ارزش

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٤

الف ) مطلع کردن، با خبر کردن، آگاه کردن Example: He informed them of his arrival ایشان را از آمدنش آگاه کرد/ باخبر ساخت. ب ) شکل بخشیدن به، تحت تأثی ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

She's watching her life turn to ashes along with the sofa and chairs. احساس می کند زندگی اش دارد همراه آن مبل ها و صندلی ها می سوزد و خاکستر می شود.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روی هم ریختن The men pile up the broken furniture and set fire to it.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Suppose the fire spread to the house اگه اتش به خانه سرایت کند

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

صرفا از روی احتیاط Just in case

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روز ها پس هم می گذرد

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نسیم تابستانی

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

He looked across the table, at the other bed. از این طرف میز به تخت دیگر نگاه کرد

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Through the window he could see a bare bough. از پشت پنجره می توانست شاخه عریانی را ببیند.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

He turned suddenly upon his back. او ناگهان به پشت غلتید.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Rain tapped against the glass. باران به شیشه می خورد.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣

My cheeks go pink گونه هایم گل انداخته

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دزدکی نگاه کردن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرده شورت ببرن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

Within living memory تا آنجا که مردم به یاد دارند Example: This is the worst recession within the living memory. تا آنجا که مردم به یاد دارند، رکو ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

You think you can cheat and get away with it? How dare you? فکر می کنی می توانی تقلب کنی و قسر در بروی؟ خیلی رو داری!

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

After all his lies, I am under no illusions about how he lives. بعد از آن همه دروغی که ازش شنیدم، دیگر کاملا میدانم چطور زندگی می کند. " دانستن وا ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

It is only a matter of time before he is forced to resign. دیر یا زود مجبور می شود استعفا بدهد.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شانس را امتحان کردن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

His work had a big influence on Picasso in particular. اثر/ کار او تأثیر زیادی به ویژه بر پیکاسو گذاشت.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

For instance هم معنای for example است اما اندکی از آن غیررسمی تر است. There is a great deal we can do to reduce the amount of pollution we produce. ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

be a good / typical / classic / obvious etc example �مثال خوب/ معمول/ کلاسیک/ بارز/. . . . . � Example: Her case is a classic example of this kind o ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

�وجه مثبت، مزیت� Many native English plants and animals are under threat. The red squirrel is a case in point. بسیاری از گیاهان و حیوانات بومی انگل ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Revolutions often lead to dictatorships. By way of illustration, consider the events that followed the French Revolution. انقلاب ها اغلب به دیکتاتو ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

Spending alot of time sitting down, and not moving or exercising very much.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

He stared at me without a word, and I know I had guessed right about those missing hours او بی آنکه کلمه ای بگوید به من خیره شد و می دانستم که درباره ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

You may then think that’s sentimental, but I mean it. شاید فکر کنی که این حرفم از روی احساساتم، اما جدی میگم

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

“my memory goes back to when first I met him”… خاطرات اولین دیدارم با او زنده شد

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

it was a sad time for all of us. روزهای غم انگیزی برای همه ما بود.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

Such a mad act as that man did should make us all think. I cannot come down now as I am tied up in some very important business & cannot get mixed up ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

About three o’clock the quality of Wilson’s incoherent muttering changed. حدود ساعت سه بعدازظهر، کیفیت غرغرهای بی معنای ویلسون دگرگون شد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

followed by two carriages with drawn blind, & by more cheerful carriages for friends دنبال آن دو کالسکه با پرده های کشیده و چندین کالسکه با رنگ شادت ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

The bar, where we glanced first, was crowded, but Gatsby was not there. She couldn’t find him from the top of the steps… on a chance we tried an impo ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

She held my hand impersonally, as a promise that she would take care of me in a minute & gave ear to two girls in twin yellow dresses who stopped at ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایشون

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

we need to stay on high alert. باید خیلی مراقب باشیم.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Slapping him jovially on the shoulder. به شوخی دستش را بر شانه اش زد. /دستی بر شانه او زد

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٤

I said lightly that I had heard nothing at all. به شوخی گفتم که اصلا چیزی نشنیدم

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Velvet dusk. غروب دل انگیز،

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

honestly surprised…. جدا/حقیقتا تعجب کرده بود

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

We’ve got to beat them down, whispered Daisy, winking ferociously towards the sun. دیزی که پلک هایش از شدت نور خورشید به هم می خورد آهسته گفت باید د ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

He was in shirt sleeves & carpet slippers. پیراهن آستین بلند و دمپایی رو فرشی پوشیده بود.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

… and she made up her mind to accept him, a week before he proposed to her. او از یک هفته پیش خود را برای دادن جواب مثبت به خواستگارش، آماده کرده بود

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جلوی زبانم رو گرفتم

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Instead of being the warm center of the world, the Middle West now seemed like the ragged edge of the universe. غرب میانه به جای اینکه مرکز پر رونق ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

I have a lot on my mind ذهنم خیلی درگیره

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Sorry to barge in ببخشید سر زده مزاحم شدم

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

. It had a fine part to play in the world قرار بود نقش خوبی در جهان ایفا کند

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

ناآگاه. بی اطلاع. بی خبر

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

The lawn started at the beach & ran towards the front door for a quarter of a mile. چمن از ساحل شنی شروع می شد و تا چندصد متری مقابل خانه ادامه می ی ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

There was so much to read, for one thing, & so much fine health to be pulled down out of the young breath - giving air. اولا که مطلب خواندنی زیاد بو ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

You know how people gossip. تو که میدونی مردم شایعه پراکنی میکنن یا حرف در میارن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

I was more interested than distressed. من بیش از آن که غمیگن باشم علاقمند بودم

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

But because I have learnt that man is incalculable. آموخته ام که بشر یک موجود غیر قابل پیش بینیه

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

I felt in such an existence, … something amiss. من در آن نوع زندگی . . . کمبودی حس میکردم

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

We began to chat about vintages & tobacco. درباره ای انواع شراب و تنباکو حرف زدیم

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

I had never heard more malicious about our common friends. هرگز او را چنین بدخواه دوستان مشترکمان ندیده بودم

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Some were modern and some were old fashioned. بعضی ها امروزی بودن و بعضی ها قدیمی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

If you had a neat figure you might as well make the most of it اگر آدم خوش اندام باشد باید تا می توان از آن بهره ببرد

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

پرداختن به چیزی Engagement with

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

consummation of its hopes بر باد رفتن آرزوهایش/ انتهای ارزوهایش

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بدون چشم داشت

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

And I observed with admiration the unconcern with which they wiped their fingers on their chair when they thought no one was looking. و من با تحسین ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

I have a recollection of large, unbending women …, & of little, mouse - like spinsters, with soft voices & a shrewd glance. یکی از خاطرات من از زنان ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

… and he’s a typical broker. او به معنای واقعی یک دلال است.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد

It was singular that a woman of that age should flush so readily. خیلی عجیب بود که زنی به سن و سال او به آن آسانی خجالت زده می شد

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

There were photographs in the drawing - room… در اتاق پذیرایی عکس هایی بود

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

… the two maids were trim & comely. و دو خدمتکار اراسته و خوش قیافه بودند

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Richard Twining bubbled over with quaint absurdities. ریچارد تواینینگ با چرند و پرند گویی هایی سروصدا راه انداخته بود

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

. …. and shephered the ladies out of the room. . . . . و خانم ها را به خارج از اتاق هدایت کرد.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

The greatness of Charles Strickland was authentic. اما بزرگی چارلزاستریکلند ذاتی بود

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

All these particles are alike and similar to one another, there being no difference between them in any respect whatsoever … این ذرات همه همگون و به ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

Close a meeting, suspend the business of a meeting, disband

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٤

مقدمات چیزی رو فراهم کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خواب آلود. . dozing

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Do you think I was hard on you ? یعنی اینقدر بد رفتار کردم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

"Peering down" typically refers to looking downward or gazing down at something from a higher vantage point. It implies observing or scrutinizing som ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اضافه وزن داشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گم کردن راه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نا امید شدن