تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ساحل صخره ای با دیواره ی بسیار بلند و پرتگاه طور

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

بی رحم بی رحمانه

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تحت کنترل و قدرت کسی یا چیزی بودن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پَساحادثه

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گُر گرفتن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ملاحظه کاری

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱ - پرسش ۲ - تحقیق و تفحص

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

implicate = متهم کردن imply = چیزی را غیر مستقیم رساندن اسم این دو فعل مشترکا هست: implication

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱ - یافتن حقیقت ۲ - تعیین کننده ی چیزی بودن ۳ - تصمیم جدی گرفتن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

اسم: ۱ - مربا ۲ - ازدحام آدم یا ماشین ۳ - گیری در دستگاه فعل: ۱ - چیزی را جایی گیر دادن ۲ - با ازدحام مسدود کردن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

دغدغه و دل مشغولیِ وسواس گونه

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرمت و احیا

پیشنهاد
٠

راه های زیادی وجود داره

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

اسم: ۱ - جنس زیر قیمت ۲ - توافق متقابل فعل: ۱ - چانه زدن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صفت است. ۱ - محکم شده ۲ - از قبل معین شده و غیرقابل تغییر

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

به عنوان صفت: ۱ - پیوسته و بدون تغییر ۲ - ثابت و بی حرکت

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صافی و براقیت

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیبا از لحاظ هنری ( صفت )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

زیبا از لحاظ هنری ( صفت )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریزبینانه و دقیق ( صفت است )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ظاهراً در بریتانیاییِ محاوره ای معنی خَفَن هم می دهد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فراتر رفتن از

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

زمام داری ( اسم ) / حکومت کردن ( فعل )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد

راه و روش / توانِ مالی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد

غوطه خوردن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٤

در فارسی برای رساندن این مفهوم گاهی از کلمه ( درصد ) استفاده می کنیم: Children make up a large proportion of the world's population. کودکان درصد بال ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

money = دارایی property = مال و اموال capital = سرمایه

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

property = مال و اموال money = دارایی capital = سرمایه

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

capital = سرمایه property = مال و اموال money = دارایی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

inverse relationship/proportion نسبت عکس

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بریدن و جدا کردن / بریده شدن و جدا شدن/ قطع رابطه کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

مایحتاج اولیه

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٦

پیش واکنش گر ( در شیمی ) / زمینه ساز

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چرخشی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٤

حل و فصل کردن / سُکنا گزیدن / آرام گرفتن یا کردن / نشستن ( برف، گردوخاک، پرنده، مگس و . . . ) / نشست کردن ساختمان یا زمین

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

دو معنی: ازسرگیری - تمدید

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٤

دلیل و منطق پشت چیزی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

تمیز دادن / متمایز کردن / تبعیض قائل شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

نشان دهنده چیزی بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مخالف تُرد. فکر کنم طرفای ملایر بهش میگن �جَر� معادلی توی فارسی نداره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

کسی یا چیزی را در مسیرش متوقف کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به طور ویژه و مخصوص / مشخصاً و به وضوح

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

به طور ویژه / بیشتر از موارد دیگر / علی الخصوص

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ضد آب / نقشه و برنامه ای که مو لای درزش نمی رود ( صفت است )

١