sheen

/ˈʃiːn//ʃiːn/

معنی: زیبایی، درخشندگی، تابش، برق، درخشیدن
معانی دیگر: (به ویژه در مورد پارچه و کاغذ) برق، درخشش، شید، براقی، جامه ی براق، جامه ی پر زرق و برق

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a quality or condition of shininess or lustrousness; brightness.
مترادف: brilliance, gloss, luster, lustrousness, shine
مشابه: brightness, burnish, gleam, glisten, glow, polish, radiance, sparkle

- the sheen of clean, brushed hair
[ترجمه گوگل] درخشش موهای تمیز و برس خورده
[ترجمه ترگمان] موهای تمیزش که شانه زده بود،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The conditioner gives the hair a beautiful soft sheen.
[ترجمه گوگل]نرم کننده به موها درخشندگی نرم و زیبایی می بخشد
[ترجمه ترگمان]نرم کننده مو به موهای صاف و زیبایی می بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Her hair had a lovely coppery sheen.
[ترجمه گوگل]موهایش درخشندگی مسی دوست داشتنی داشت
[ترجمه ترگمان]موهای او مثل برق مس مانند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The carpet had a silvery sheen to it.
[ترجمه گوگل]فرش درخششی نقره ای رنگ داشت
[ترجمه ترگمان]روی فرش نور نقره ای درخشانی دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. My master, pale-faced, his forehead covered with a sheen of sweat, groaned and turned away.
[ترجمه گوگل]ارباب من با چهره ای رنگ پریده، پیشانی اش پوشیده از عرق، ناله ای کرد و برگشت
[ترجمه ترگمان]ارباب، رنگ پریده و رنگ پریده، با پیشانی پر از عرق، نالید و برگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Years later, I would think of their sheen as being rather like the membranes enclosing viruses I had read about.
[ترجمه گوگل]سال‌ها بعد، من فکر می‌کردم که درخشش آن‌ها بیشتر شبیه غشاهایی است که ویروس‌هایی را که در مورد آن خوانده بودم در بر می‌گیرد
[ترجمه ترگمان]سال ها بعد، من به درخشش آن ها مثل پوششی که حاوی viruses بودند که در موردشان خوانده بودم، فکر می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A sheen of perspiration soon covered Ron's forehead.
[ترجمه گوگل]درخشش عرق به زودی پیشانی رون را پوشاند
[ترجمه ترگمان]به زودی عرق پیشانی رون را پوشاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The flash of the cymbals Is like the sheen on swaying hair Tossed in joyful running down the hill.
[ترجمه گوگل]درخشش سنج ها مانند درخشش موی تاب خورده است که در دویدن شادی از تپه پرتاب شده است
[ترجمه ترگمان]برق سنج چون درخشش روی گیسوان مواج در حال دویدن در پایین تپه به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A fine sheen of sweat glazed his heavy, quivering jowls.
[ترجمه گوگل]درخشش ریز عرق بر گردن های سنگین و لرزان او لعاب می داد
[ترجمه ترگمان]قطرات درشت عرق از گونه های سنگین و لرزان او بیرون زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Oil had leaked in and formed a rainbow sheen on the surface.
[ترجمه گوگل]روغن نشت کرده بود و درخششی رنگین کمانی روی سطح ایجاد کرده بود
[ترجمه ترگمان]نفت به داخل نشت کرده بود و درخشش رنگین کمانی بر روی سطح را شکل داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A sheen of sweat had appeared above Paulie's top lip.
[ترجمه گوگل]براقی از عرق بالای لب پائولی ظاهر شده بود
[ترجمه ترگمان]درخشش عرقی بر لب تاپ Paulie ظاهر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The sheen on the long hair quickened his desire and the music in her voice surprised him.
[ترجمه گوگل]درخشش موهای بلند اشتیاق او را تسریع کرد و موسیقی در صدای او او را شگفت زده کرد
[ترجمه ترگمان]برق موی بلند دلش را تندتر کرد و آهنگ صدایش او را متعجب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But the stars soon lost their sheen and went out as the first strain of light eased away the darkness.
[ترجمه گوگل]اما ستارگان به زودی درخشش خود را از دست دادند و خاموش شدند زیرا اولین نوع نور تاریکی را کاهش داد
[ترجمه ترگمان]اما ستارگان به زودی برق خود را از دست دادند و با اولین فشار نور، تاریکی را خاموش کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They also develop an iridescent silvery blue sheen on the body.
[ترجمه گوگل]آنها همچنین یک درخشش آبی نقره ای رنگین کمانی روی بدن ایجاد می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین یک درخشندگی رنگ آبی رنگارنگ را روی بدن ایجاد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The lapels of his well-worn suit seemed to carry a permanent sheen from years of dropped ash on worsted.
[ترجمه گوگل]یقه‌های کت و شلوار پوشیده‌اش به نظر می‌رسید که درخششی دائمی از سال‌ها خاکستر ریخته‌شده روی کت و شلوار پوشیده شده بود
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که برگردان کت و شلوار worn درخشندگی دائمی خود را از سال ها خاکستر به دست می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زیبایی (اسم)
elegance, grace, beauty, seeming, glee, pulchritude, sheen, concinnity

درخشندگی (اسم)
brilliance, radiance, sheen, blaze, luster, irradiance, irradiancy, effulgence, glitter, coruscation, resplendence, resplendency, radiancy, glim, refulgence

تابش (اسم)
light, brilliance, flame, glow, shine, sheen, irradiance, radiation, irradiancy, effulgence, glint, glitter, coruscation

برق (اسم)
brilliance, power, sparkle, scintillation, shine, sheen, electricity, lightning, flash, glaze, glint, levin, flashover, pyrogen

درخشیدن (فعل)
lighten, glory, star, ray, shine, sheen, luster, coruscate, glint, glisten, glitter, glister, scintillate, lamp

تخصصی

[نساجی] درخشش - براقیت - جلا

انگلیسی به انگلیسی

• luster, shine, glow, gloss
if the surface of something has a sheen, it has a smooth and gentle brightness.

پیشنهاد کاربران

بپرس