تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

be a tribite to میشه ادای احترام بودن به/برای pay tribute to میشه ادای احترام کردن، گرامی داشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آشکارا و وقیحانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بدون شک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

ملاقات کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

دو تا معنی داره: ۱. شاید ۲. گمونم، به نظرم، فکر کنم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حالت happen to be برای زمان حال و happened to be برای زمان گذشته استفاده میشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

از نظر مکانی: تو، داخل send her in come in از نظر زمانی: در، ظرف in 1920 in a minute

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در حالت past perfect continous به معنی "داشته می فعل است" هست He had been watching TV when the incident happened یعنی هنگامی که حادثه اتفاق افتاد او ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

۳ تا معنی داره: ۱. خود have been خالی بدون هیچ فعلی بعدش یعنی "بوده است" I have been there یعنی اونجا بوده ام ( حال کامل ) . ۲. have been pp همون حا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هم سن کسی بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

movie را اگر در خانه تماشا کنید باید از فعل watch و اگر در سینما ببینین باید از فعل see استفاده کنین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دوستان دقت کنین برای holiday از حرف اضافه on استفاده میشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تصادف کردن میشه have an accident

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ناخن گرفتن به انگلیسی میشه clip/cut/trim nail ناخنگیر هم میشه clipper

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اگر بعد از walk اسم مکانی مثلا home بیاد یعنی "به سمت آن محل ( پیاده ) رفتن"

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

فعلش رو با walk up یا climb میگن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

۱. خاموش ۲. از ۳. کنار ۴. مرخصی ۵. دور ۶. کاهش قیمت ۷. رفتن به

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حالت فعلش میشه pay attention

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دوستان توجه کنین که at the weekend و on the weekend هر دو صحیح هستند. اولی بریتیش هست و دومی آمریکن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

وفق پیدا کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اگر بخواهیم فعلی رو وسط جمله منفی کنیم از not to استفاده میکنیم: We invited all of our friends but some of them decided not to come

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

دوستان دقت کنین فعل work چون به k ختم میشه باید حالت گذشتش یعنی worked رو به صورت وُرکت تلفظ کنیم نه وَرکد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣

۴ تا معنی پرتکرار داره: ۱. راه انداختن ۲. اداره و مدیریت کردن ( گردوندن خودمون ) ۳. دویدن ۴. جاری شدن ( مایعات ) ۵. ( مراجعه به جایی، کسی یا چیزی ) ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

دوستان دقت کنید وقتی فعلی مثل pass داشته باشیم که آخرش حرف s هست، موقع تلفظ حالت گذشتش یعنی passed بجای پَسد میگیم پَست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

اگر بعد از is being صفتی بیاد که به شخصی اشاره داره مثلا You are being selfish یعنی شخص مورد نظر به صورت کلی خودخواه نیس اما در این لحظه داره خودخواه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

وقتِ ( انجام دادن فلان کار است )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

سفر رفتن رو به دو شکل میشه گفت: Go on a trip Take a trip

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

آشنا بودن میشه be familar. مثال: I'm not familiar with that language.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دوستان سعی کنین اون T انتهاش رو در مکالمات تلفظ نکنین و "دازِن" تلفظش کنین در حالیکه بلافاصله کلمه بعدشو میگین تا T در پیوستگی بین دو کلمه صامت بشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

دوستان توجه کنین: belive someone یعنی حرف/گفته کسی رو باور کردن اما believe in someone یعنی به کسی ایمان داشتن/باورش داشتن/قبولش داشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فعلش میشه take a taxi

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دعوا کردن، بحث کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خوش گذشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

خوش گذشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ضرر دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قهوه درست کردن میشه making coffee

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فعلش میشه make noise

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اینجوری بودن، این شکلی بودن It's not like he's my wife

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سلامتی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

شماره گرفتن ( تلفن زدن )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

take pill میشه قرص خوردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

be in a slump یعنی توی رکود بودن، افت کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شام خوردن میشه have dinner

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دوستان دقت کنید این عبارت برای مواقع اضطراری که واقعن نیاز به دعا کردن باشه استفاده میشه ( برخلاف فارسی ) ، در حالتی که قضیه جدی نباشه میگیم I hope ی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دعا کردن، خدا کنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

"افتادن" ترجمه بهتریه نسبت به "سقوط کردن" چون در فارسی سقوط رو برای ارتفاع زیاد و یا چیزای سنگین بکار میبریم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

همچنین head down یعنی رفتن به سمت جایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣

head یعنی رفتن به head over یعنی رفتن به سمت/پیش head back یعنی برگشتن به ( جایی ک بوده اید ) head straight یعنی مستقیم رفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

( از خیابانِ . . . ) رفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

معانی مهم: ۱. فرصت ۲ . آمپول ۳. تیر ۴. پیک ۵. عکس ۶. تیراندازی کردن ( حالت گذشته فعل shoot ) ۷. فیلمبرداری یا عکسبرداری کردن