پیشنهادهای Shayan (١,٣٣٦)
be a tribite to میشه ادای احترام بودن به/برای pay tribute to میشه ادای احترام کردن، گرامی داشتن
آشکارا و وقیحانه
بدون شک
ملاقات کردن
دو تا معنی داره: ۱. شاید ۲. گمونم، به نظرم، فکر کنم
حالت happen to be برای زمان حال و happened to be برای زمان گذشته استفاده میشه
از نظر مکانی: تو، داخل send her in come in از نظر زمانی: در، ظرف in 1920 in a minute
در حالت past perfect continous به معنی "داشته می فعل است" هست He had been watching TV when the incident happened یعنی هنگامی که حادثه اتفاق افتاد او ...
۳ تا معنی داره: ۱. خود have been خالی بدون هیچ فعلی بعدش یعنی "بوده است" I have been there یعنی اونجا بوده ام ( حال کامل ) . ۲. have been pp همون حا ...
هم سن کسی بودن
movie را اگر در خانه تماشا کنید باید از فعل watch و اگر در سینما ببینین باید از فعل see استفاده کنین
دوستان دقت کنین برای holiday از حرف اضافه on استفاده میشه
تصادف کردن میشه have an accident
ناخن گرفتن به انگلیسی میشه clip/cut/trim nail ناخنگیر هم میشه clipper
اگر بعد از walk اسم مکانی مثلا home بیاد یعنی "به سمت آن محل ( پیاده ) رفتن"
فعلش رو با walk up یا climb میگن
۱. خاموش ۲. از ۳. کنار ۴. مرخصی ۵. دور ۶. کاهش قیمت ۷. رفتن به
حالت فعلش میشه pay attention
دوستان توجه کنین که at the weekend و on the weekend هر دو صحیح هستند. اولی بریتیش هست و دومی آمریکن
وفق پیدا کردن
اگر بخواهیم فعلی رو وسط جمله منفی کنیم از not to استفاده میکنیم: We invited all of our friends but some of them decided not to come
دوستان دقت کنین فعل work چون به k ختم میشه باید حالت گذشتش یعنی worked رو به صورت وُرکت تلفظ کنیم نه وَرکد
۴ تا معنی پرتکرار داره: ۱. راه انداختن ۲. اداره و مدیریت کردن ( گردوندن خودمون ) ۳. دویدن ۴. جاری شدن ( مایعات ) ۵. ( مراجعه به جایی، کسی یا چیزی ) ...
دوستان دقت کنید وقتی فعلی مثل pass داشته باشیم که آخرش حرف s هست، موقع تلفظ حالت گذشتش یعنی passed بجای پَسد میگیم پَست
اگر بعد از is being صفتی بیاد که به شخصی اشاره داره مثلا You are being selfish یعنی شخص مورد نظر به صورت کلی خودخواه نیس اما در این لحظه داره خودخواه ...
وقتِ ( انجام دادن فلان کار است )
سفر رفتن رو به دو شکل میشه گفت: Go on a trip Take a trip
آشنا بودن میشه be familar. مثال: I'm not familiar with that language.
دوستان سعی کنین اون T انتهاش رو در مکالمات تلفظ نکنین و "دازِن" تلفظش کنین در حالیکه بلافاصله کلمه بعدشو میگین تا T در پیوستگی بین دو کلمه صامت بشه
دوستان توجه کنین: belive someone یعنی حرف/گفته کسی رو باور کردن اما believe in someone یعنی به کسی ایمان داشتن/باورش داشتن/قبولش داشتن
فعلش میشه take a taxi
دعوا کردن، بحث کردن
خوش گذشتن
خوش گذشتن
ضرر دادن
قهوه درست کردن میشه making coffee
فعلش میشه make noise
اینجوری بودن، این شکلی بودن It's not like he's my wife
سلامتی
شماره گرفتن ( تلفن زدن )
take pill میشه قرص خوردن
be in a slump یعنی توی رکود بودن، افت کردن
شام خوردن میشه have dinner
دوستان دقت کنید این عبارت برای مواقع اضطراری که واقعن نیاز به دعا کردن باشه استفاده میشه ( برخلاف فارسی ) ، در حالتی که قضیه جدی نباشه میگیم I hope ی ...
دعا کردن، خدا کنه
"افتادن" ترجمه بهتریه نسبت به "سقوط کردن" چون در فارسی سقوط رو برای ارتفاع زیاد و یا چیزای سنگین بکار میبریم
همچنین head down یعنی رفتن به سمت جایی
head یعنی رفتن به head over یعنی رفتن به سمت/پیش head back یعنی برگشتن به ( جایی ک بوده اید ) head straight یعنی مستقیم رفتن
( از خیابانِ . . . ) رفتن
معانی مهم: ۱. فرصت ۲ . آمپول ۳. تیر ۴. پیک ۵. عکس ۶. تیراندازی کردن ( حالت گذشته فعل shoot ) ۷. فیلمبرداری یا عکسبرداری کردن