پیشنهادهای Bryan Fury (٢,٤٤١)
( عامیانه ) 1. نوشیدن مقداری مشروب از یک گیلاس یا لیوان شات. 2. شلیک با اسلحه به کسی یا چیزی. 3. تلاش یا امتحان کردن چیزی یا کسی. 4. انتقاد کردن ...
( عامیانه ) 1. سخت نگیر. 2. آروم باش/ محتاط باش. 3. خداحافظ و مراقب باش.
زبون بازی/ لاس زدن/جملات مخ زنی بامزه/متلک. جمله یا عبارت سوالی که برای شروع مکالمه ی عشوه آمیز با یک شریک جنسی یا عاطفی استفاده میشه. چند مثال ا ...
هنرمند مخ زنی. حرکتی از سوی مردان که هدف خودشونو موفقیت در اغواگری زنان و به دست آوردن سکس میدونن ( چرایی به وجود اومدن این موضوع به این خاطره که نق ...
تدوینگر. مترادف: Monteur Editor
1. تلفن ۲۴ ساعته . 2. ارتباط تلفنی مستقیم و فوری برای استفاده در یک بحران ( به ویژه بین سران دولت ) .
( عامیانه ) آدم کثیف/ پست.
مشروب فروشی/فروشگاه مشروب.
تعمید دهنده، کسی که اشخاص رو غسل تعمید میده. مثال:
روش سقراطی. توضیح گوگل بارد: روش سقراطی یک روش فلسفی است که برای کمک به افراد در درک بهتر عقاید خود استفاده می شود. این روش با پرسیدن سوالات آغاز م ...
اسپاسم عضلانی، انقباض عضلانی دردناک و غیرارادی، پیچ خوردگی. مثال: Maggie felt a muscle spasm in her back
وسیله ای دستی که از سوزن های کوچکی برای ایجاد سوراخ های ریزی در پوست استفاده می کنه. این سوراخ ها باعث تحریک پوست می شن و تولید کلاژن رو افزایش میدن. ...
بیگودی مو. یه استوانه کوچک برای پیچوندن و فر کردن موها. مثال: His set of 80 hair rollers, hair picks and combs and 11 cans and bottles of hair pro ...
نشان پیروزی. با انگشت اشاره و میانی نمایشش میدن که به شکل یه V درمیاد که از اول Victory به معنی پیروزی گرفته میشه. مثال: Make the V sign with your ...
آشناپنداری . توهم اینکه چیزی رو می بینید یا تجربه میکنید و فکر میکنید قبلا تجربه ش کردید درحالیکه برای اولین باره در حال تجربه ش هستید. Dejavu کلمه ...
( عامیانه - توهین آمیز ) عمو تام ( اشاره به خدمتکار سیاه پوست در رمان کلبه عمو تام ) . به سیاه پوستی میگن که مطیع خدمت به سفیدپوستانه. مثال: He w ...
مزرعه ی زندان = چیزی مثل اردوگاه کار اجباری. یک فضای باز که زندانی ها توی اون کار اجباری میکنن. مثل کشاورزی، چوب بری، استخراج معدن و. . . . مثال: ...
کار اجباری، کار جزایی. کاری که توسط افراد زندانی و بازداشت شده انجام میشه ( کار یدی ) . مثال: Penal labour is a term for various kinds of forced l ...
( عامیانه ) 1. زن، شوهر، شریک عشقی، معشوق. 2. اکثریت کاری. مثال: the better half of this job is complete The work retreat is meant to be for cou ...
( عامیانه ) آبجو، شامپاین. مثال: I don’t care for all that berpwater. Give me some whiskey
( عامیانه ) مزایا. همچنین به صورت bennies هم نوشته میشه. مثال: The salary is good, but the benies are almost nonexistent I know it's not my drea ...
( عامیانه ) اسم مستعار و خیابانی Benzedrine = داروی آمفتامین ( یه نوع روانگردان ) . کاربرد اصلی: برای درمان اختلال نقص توجه و بیش فعالی ( ADHD - - ...
( عامیانه ) 1. دماغ، بینی. 2. عالی، شگفت انگیز ( اسکاتلند ) . مثال: Damn, she's got a big beezer
( عامیانه ) احمق، کودن. مثال: some beetlebrain left a can of paint in the hall
1. سوسک. 2. ( عامیانه ) اتومبیل فولکس واگن قورباغه ای. مثال: a black beetle My aunt's sister has had that same blue '74 Super Beetle for as long ...
( عامیانه ) 1. چشمان اغوا کننده، چشمانی که حاکی از دعوت جنسیه! 2. چشمان هرزه، غصب آلود ، چشم هایی با حالت کنایه آمیز. مثال: You know I can't resis ...
( عامیانه ) خواب خوش، خواب لازم ( برای تمرکز و سلامتی ) . مثال: Can you guys be quiet down there? I'm trying to get my beauty sleep Not now, I ne ...
( عامیانه ) 1. عالی. 2. فرم کوتاه شده ی beauty به معنی زیبا. مثال: The concept is really a beaut, but how are we going to execute it This is a b ...
( عامیانه ) سر درنمیارم، نمیفهمم، نمیدونم. مثال: A: How long has this milk been in the fridge B: Beats me. Check the expiration date When's Ali's ...
( عامیانه ) 1. گمشو، بزن به چاک، هری، گاز بگیر دودتو ببینم، دست از سرم بردار، تنهام بزار، برو بیرون. 2. به سرعت یه مکان رو ترک کردن ( فلنگو بستن ) ...
( عامیانه - رپ ) تولید و تقلید صداهای دستگاه درام با لب و دهن. ایجاد صدا و ضربات آهنگین با لب و دهن. کسی که این کار رو انجام میده bitboxer نامیده ...
( عامیانه ) کریه، ناخوشایند، نامطلوب. مثال: This rainy weather is so beasty—I'm sick of it You are like, so like, beasty
( عامیانه ) یکه عالمه، یه دنیا، خدا میلیون. یه عدد با کمیت بسیار بزرگ و غیرمشخص. مثال: Ernie gave me a bazillion good reasons why he shouldn’t do ...
1. پنجره بزرگ معمولا سه ضلعی که از دیوار ساختمون بیرون زده و داخلش طاقچه ایجاد شده ( پنجره ای که پشتش طاقچه داره ) . 2 . ( عامیانه ) آدم شکم گنده. ...
1. کشتی جنگی، ناو جنگی، کشتی نظامی. 2. ( عامیانه ) پای بسیار بزرگ، کفش بسیار بزرگ , به صورت جمع battleships ( مترادف : gunboats ) . مثال: A plane ...
( عامیانه ) پای بسیار بزرگ، کفش بسیار بزرگ. معمولا به صورت جمع استفاده میشه = gunboats مثال: I bet that store doesn't have shoes big enough for yo ...
( عامیانه ) مشروب الکلی تقلبی، مشروبی با کیفیت بسیار پایین. مشروبی که توی خونه توسط یه آماتور ساخته میشه. ریشه: در زمان ممنوعیت مشروبات الکلی در ...
( عامیانه ) حرامزاده ( خطاب به فردی که ازش خوشتون نمیاد، خطاب به کودکی که خارج از رابطه ازدواج به دنیا اومده ) . مثال: Shit! What a bastard متراد ...
( عامیانه ) اسهال. مثال: The best way to avoid Basra belly is to drink bottled water The Basra belly hit me while I was on the bus
( عامیانه ) 1. آدم عصبی، دیوونه ( این اصطلاح قبلا برای معلولین و سربازهایی که چهار دست و پاشونو از دست دادن استفاده میشده چون احتمالا انقدر سبک و کو ...
( عامیانه ) 1. یک دنیا تفریح، تفریح زیاد . 2. شخص یا چیز بسیار سرگرم کننده . مثال: Jill is just a barrel of fun in class We had a barrel of fun ...
1. بازیکن بیسیبالی که توپ رو میگیره، پرتاب میکنه و میدوئه. 2. * ( عامیانه ) معناد به کوکائین، مصرف کننده کوکائین . مثال: baseman shouldn't drive ...
( عامیانه ) کوکائین فروشی، محل کشیدن کوکائین. مثال: The cops raided the base house at midnight
1. منطقه اطراف یک انبار که با حصار محصور شده ( حیاط مجاور انبار که حیوانات توی اون نگهداری و تغدیه میشن ) . 2. ( عامیانه ) ناشایست، زننده، زشت. مث ...
( عامیانه ) *حرف/کلام زننده و زشت، ناشایست، مبتذل. مثال: We don't allow any banyard language in the house
( عامیانه ) 1. وحشتناک، نامطبوع، نچسب، بد. 2. بسیار احساسی یا عصبی شدن. 3. فعل آزار دادن کسی ( یک فعل ضمیر بین barf و out قرار میگیره ) . 4. احسا ...
( عامیانه ) 1. دائم الخمر. 2. اهل بار، کسی که دائم جاش توی مشروب فروشیه. مثال: You get to know the people in these places when you're a barfly li ...
( عامیانه ) ارزش زیاد با هزینه کم. نسبت هزینه به سود مطلوب. خوشی زیاد با پول کم. لذت یا نسبت فایده در مقابل پول خرج شده. مثال: If we choose an ...
( عامیانه ) داستان های ماورالطبیعه و ترسناک ( همچنین ویدیو و تصویر ) که توسط کاربرهای اینترنتی ساخته و توی وبسایت ها و فروم ها منتشر میشن. این داست ...
واژگان تخصصی یه رشته یا گروه اجتماعی خاص. مثال: the lingo that rough union guys used among themselves