پیشنهادهای فربد حمیدیان (٦٦٨)
انحصارگرایی
هرجا به صورت Gulf ( با حرف بزرگG ) نوشته شد، معمولاً منظور "خلیج فارس" است. گوگل ترنسلیت، Gulf را ( اگر تنها آمده باشد ) "خلیج فارس" ترجمه میکند.
کُدنویس، برنامه نویس
. . . challenge with دست و پنجه نرم کردن با . . . سر و کلّه زدن با . . . کلنجار رفتن با . . . ( با یک امر بغرنج )
فزاینده widening gap شکاف فزاینده
آرمانشهر
The measure of exploitation is inequality معیار استثمار، نابرابری است
lesser staff زیردستان
( مجازاً ) غرق در کاری بودن، به شدت سرگرم کاری بودن
پابرهنگانِ انقلابی
Ragpicker
انحطاط
شرافت بخش
کم درآمد
دلالت
( مجازاً ) اهتمام، توجه، اهمیت دادن، ارزش نهادن، ارج نهادن، برجسته نمودن . . . Ruskin’s celebration of ornament اهمیتی که راسکین به تزئینات می داد ...
anxiety and prospect بیم و امید
Anxiety and prospect بیم و امید
سهروردی در "فی حقیقه العشق" می گوید: " اکنون که ما را مهجور کردند، تدبیر آن است که هر یکی از ما روی به طرفی نهیم، به حکم ریاضت سفری برآریم. مدتی در ...
منحصر، محدود
تغییر دادن ماهیت چیزی چیزی را از بیخ و بن دگرگون ساختن از اساس دگرگون کردن It radicalizes the traditional understanding of the work of the architect ...
سه سالانه ( نمایشگاهی هنری که هر سه سال یکبار برگزار می شود )
مصمّم قاطع دارای عزم راسخ عزمش را جزم کرده
A dialog unfolds گفتگویی ( بین آن دو نفر ) آغاز می شود
In manifold ways به طُرُق مختلف، به شیوه های گوناگون
با این اوصاف
تجزیه، جزء جزء شدن، تکه تکه شدن، از هم پاشیدن
فرضی ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
( مجازاً ) بی توجه، بی اعتنا
کُنام
مشارکت کننده بازیگر ( نه به معنای سینمایی اش، بلکه به معنای کسی که در انجام کار یا پروژه ای، نقشی دارد )
( شهرسازی ) exponential urban growth رشد تصاعدی شهری
the stratospheric costs هزینه های سرسام آور
به طور مفصّل، به طور وسیع، به طور گسترده
Panoply of contributors خیل عظیمی از مشارکت کنندگان، گروه بزرگی از مشارکت کنندگان
امتیاز
( معنی دیگر تازه در جملات ) در عین حال، با این وجود، همزمان at the same time مثال: او تازه طلبکار هم هست! ( یعنی با وجود تمام اعمال ناخوشایندش، هم ...
حمایتی security structures ساختارهای حمایتی ( اتحادیه ها، اصناف، قوانین کار، . . . )
تقلیل to limit aspirations to ( mere ) formal exploration تقلیل اهداف و آرمان های معماری، به کاوش های صرفاً فرمالیستی
سر باز زدن، رویگردان شدن The artists didn’t abdicate their social responsibility هنرمندان از مسئولیت اجتماعی خود، سر باز نزدند
( مجازاً ) بی توجه، بی اعتنا، بی تفاوت to become deaf to sth نسبت به چیزی بی توجه شدن
( مجازاً ) سنگینی کردن بار خاطرات، مسئولیت، . . . Past memories are still weighing on me خاطرات گذشته، هنوز بر من سنگینی میکند
مثلا "گچکار" یا "برقکار" ، از پیمانکاران فرعی ساختمان هستند
. . . separated from فارغ از. . .
( مجازاً ) غارت، به تاراج بردن، تباه کردن
نادرستی
چروک چروکیده چین خورده موج دار ( مو ) تاب خورده، فِردار، مجعّد ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
Keep up with the Joneses ( محاوره، به طعنه ) چشم و همچشمی کردن ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
تنگ نظری ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
هراسان دلواپس معذّب زجردیده بلا کشیده ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )