پیشنهادهای فربد حمیدیان (٦٦٨)
به این معناست که. . .
حاکمیت، اقتدار حکومتی technology embodies specific forms of power and authority تکنولوژی، اشکال خاصی از قدرت و حاکمیت را عینیّت می بخشد
Embedded in these technologies, and the social changes they beget, is politics پشت این تکنولوژی ها و تغییرات اجتماعیِ متعاقبشان، "سیاست" نهفته است.
بدقِلِق wicked problems مشکلات بدقِلِق طبق فرهنگ عمید، "بدقلق" به معنای "بدخو" است که از این بابت به معنی wicked نزدیک می شود
neat solutions to complex social issues are rarely, if ever, possible اساساً مسائل پیچیده ی اجتماعی، راه حل های شسته رفته ای ندارند.
تکنولوژی پرست، شیفته ی تکنولوژی
[مکان] جولان دادن در. . . ، آزادی عمل داشتن در. . . With his parents gone, he had the run of the house
[شهر] زیر پوست شهر technology leads to cities that are superficially smart but under the surface are rife with injustice and inequity تکنولوژی به شه ...
این واژه برخی اوقات به شکل صفت ( یا مضاف الیه ) به کار می رود، که در این صورت، ترجمه ی آن به "یادگیری ماشین" کاملاً مزخرف می شود، مثلاً: machine lear ...
نگاهی اجمالی انداختن به . . . حدوداً معادل Skim هست
التیام دادن، تسلّی دادن
بافت سنّتی شهریِ مناطق شمال چین ( به خصوص پکن )
خودجوش، خودانگیخته organic connections between people ارتباطات خودجوش میان مردم
منطق گریز
نوسان، افت و خیز ، فراز و نشیب
[انسان] در هم شکسته “Imagine, Alexey Ivanovitch, in the first place, a man destroyed—that is, not simply destroyed, but fundamentally” "خودتان تصو ...
[تصویر چاپی] تمام صفحه
have/keep/put one's finger on the pulse of sth با نبضِ/ضرباهنگِ/اخبارِ . . . همگام شدن آگاهی از آخرین اتفاقات راجع به . . . در مورد. . . به روز بود ...
The saturated format bombards the reader with the graphics of commercial advertising صفحه آراییِ شلوغ و درهمِ مجله، خواننده را با تبلیغات تجاری، بمبا ...
( با لحنی ) رِندانه
اثر مکتوب، اثر به چاپ رسیده و منتشر شده ( گاهی به معنای publication هست ) Her highprofile spreads آثار مکتوبِ جنجالی اش
به قول خیّام: چون عمر به سر رِسَد، چه بغداد و چه بلخ
اگر این واژه، قبل از یک ترکیب وصفی بیاید، ممکن است معناهای زیر را بدهد: صرفاً، منحصراً، بکلّی مثال: remarkably visual aesthetic اصول زیباییِ صرفا ...
پر تلاطم
غیر موجّه، ممنوعه unauthorized pleasures لذّتهای ممنوعه
فرهنگ تبعید، فرهنگ اخراج، فرهنگ کنسل نوعی مدرن از تبعید است که در آن فرد، از حلقه های اجتماعی یا حرفه ای - به خصوص در رسانه های اجتماعی - بیرون راند ...
[معماری] کاربری، برنامه ی فیزیکی the parking garage that after six months became inhabited by many different programs پارکینگ مسقّفی که بعد از شش ما ...
مضمون بنیاد ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
تفرجگاه ساحلی جاده ی ساحلی ( جاده ی پیاده روی ) پیاده راهِ ساحلی/آب کنار/دریاکنار ( عمدتاً توسط معمارانِ منظر طراحی می شود )
چوب چیزی را خوردن= تاوان چیزی را دادن او چوب سادگی اش را خورد
. . . resulting from
در قبال
( شروع کردن بحث با یک موضوع خاص ) فتح باب، نقطه ی عزیمت China’s economy is her inaugural subject اقتصاد چین، نقطه ی عزیمت اوست ( برای پیشبُرد نظریا ...
بیش از هر چیز . . . These books are primarily filled with این کتاب ها بیش از هر چیز پُر شده اند از . . .
کشش ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
طرح ریزی، نقشه ریزی
پیاده کردن، پیاده سازی
اگر قرار است. . . اگر بناست. . .
سرمایه ی جهانی/جهانی شده/بین المللی
عنوان کردن
عنوان کردن
با لحنی/رفتاری تحریک آمیز/شیطنت آمیز/وسوسه آمیز/اغواگرانه/شهوت انگیز
sterile efforts تلاشهای بی حاصل/بی ثمر/نافرجام
به باد انتقاد گرفتن
نجات دادن this expansion liberates the periphery from its second - class status این توسعه ی ( بزرگ مقیاس ) ، مناطق پیرامون مرکز را از وضعیت حاشیه ای ...
کوره راه های جنگلی ( تعبیری هایدگری برای تفکر ) معادل انگلیسی: swath
[در مورد یک بنا/بافت/محوطه ی تاریخی یا شهری] جلوه ای مصنوعی و نمایشی و غیرواقعی به آن دادن، عمدتاً با اهداف گردشگری و جذب مشتری. واژه مشابه آن: Tou ...
صیقل یافته، زدوده، خالص، ناب، سره، پیراسته
بی رویه promiscuous proliferation تکثیر بی رویه
[سبک، زبان] قلنبه سلنبه، پر طمطراق [ارزش، . . . ] بزرگ شده، گُنده شده [احساس، تصور] کاذب [قیمت] تورّمی ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )