civilized

/ˈsɪvəˌlaɪzd//ˈsɪvɪlaɪzd/

معنی: متمدن
معانی دیگر: پیشرفته

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: educated or refined; not impulsive or destructive; socialized or civil.
متضاد: barbarian, barbaric, barbarous, crude, primitive, rude, savage, uncivil, uncivilized, wild
مشابه: civil, cultured

- They believe that child abuse should never be tolerated by a civilized society.
[ترجمه گوگل] آنها معتقدند که کودک آزاری هرگز نباید توسط یک جامعه متمدن تحمل شود
[ترجمه ترگمان] آن ها بر این باورند که آزار و اذیت کودکان نباید توسط جامعه متمدن تحمل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. civilized and uncivilized
متمدن و بی تمدن،شهرا و ناشهرا

2. norms of civilized behavior
ضوابط رفتار متمدنانه

3. laws are necessary for civilized life
قوانین برای زندگی متمدن ضروری می باشند.

4. the romans considered themselves civilized
رومی ها خود را متمدن می پنداشتند.

5. i enjoy the niceties of civilized life
من از محاسن زندگی متمدنانه لذت می برم.

6. man has progressed from rude beginnings to civilized society
انسان از آغاز ددسان خود تا مرحله ی (تشکیل) اجتماع متمدن پیشرفت کرده است.

7. those tribes soon passed from the primitive to the civilized stage
آن قبایل زود از مرحله ی بدوی به تمدن رسیدند.

8. Our enemy has made us human and civilized by forcing us to suppress our narcissistic urges and desires for the good of all.
[ترجمه گوگل]دشمن ما با مجبور کردن ما به سرکوب امیال و امیال خودشیفتگی برای خیر و صلاح همگان، ما را انسان و متمدن ساخته است
[ترجمه ترگمان]دشمن ما با وادار کردن ما به سرکوب تمایلات و خواسته های خود، ما را به یک انسان متمدن تبدیل کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Many a rough man has been civilized.
[ترجمه گوگل]بسیاری از افراد خشن متمدن بوده اند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردان خشن و خشن، متمدن بوده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I believed that in civilized countries, torture had ended long ago.
[ترجمه گوگل]من معتقد بودم که در کشورهای متمدن شکنجه خیلی وقت پیش به پایان رسیده است
[ترجمه ترگمان]من معتقد بودم که در کشورهای متمدن، شکنجه مدت ها پیش پایان یافته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The mark of a civilized society is that it looks after its weakest members.
[ترجمه گوگل]نشانه یک جامعه متمدن این است که از ضعیف ترین اعضای خود مراقبت می کند
[ترجمه ترگمان]نشانه یک جامعه متمدن این است که از ضعیف ترین اعضا آن مراقبت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They're brutal people behind their civilized veneer.
[ترجمه گوگل]آنها افراد بی رحمی پشت روکش متمدن خود هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها مردمی بی رحم در پشت ظاهر متمدن شان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Let's discuss this like civilized people.
[ترجمه گوگل]بیایید مثل افراد متمدن در این مورد بحث کنیم
[ترجمه ترگمان]بیا درباره این موضوع مثل آدم های متمدن بحث کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. One of the pillars of a civilized society must be that everyone has equal access to the legal system.
[ترجمه گوگل]یکی از ارکان یک جامعه متمدن باید دسترسی یکسان به نظام حقوقی باشد
[ترجمه ترگمان]یکی از ارکان یک جامعه متمدن باید این باشد که همه به سیستم قانونی دسترسی داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Such a savage punishment is abhorrent to a civilized society.
[ترجمه گوگل]چنین مجازات وحشیانه ای برای یک جامعه متمدن نفرت انگیز است
[ترجمه ترگمان]چنین مجازات وحشیانه برای جامعه متمدن شنیع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متمدن (صفت)
civil, civilized, cultivated

انگلیسی به انگلیسی

• cultured, enlightened, socially advanced (also civilised)
a civilized society has an advanced level of social organization.
a civilized person or behaviour is polite and reasonable.

پیشنهاد کاربران

فرهیخته، با تربیت
( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
pleasant and comfortable
خوشایند ٫دلپذیر
متمدن - با تمدن - با فرهنگ
My wealth keeps her Civilized

بپرس