behest

/ˌbɪˈhest//bɪˈhest/

معنی: امر، دستور، وعده، قول
معانی دیگر: فرمان، درخواست، موعود

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an order or command.
مترادف: bidding, command, demand, direction, directive, instruction, order
مشابه: beck, charge, commandment, decree, dictate, edict, fiat, imperative, mandate, summons, word

(2) تعریف: an urgent request; entreaty.
مترادف: entreaty, petition, request
مشابه: appeal, bidding, call, desire, exhortation, invitation, plea, pleading, requisition, summons, supplication, wish

- She came quickly at my behest.
[ترجمه گوگل] او به دستور من سریع آمد
[ترجمه ترگمان] به دستور من برگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. at the behest of . . .
بنا به درخواست . . .

2. They arrested him at the King's behest.
[ترجمه گوگل]به دستور شاه او را دستگیر کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها او را به دستور شاه دستگیر کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The budget proposal was adopted at the president's behest.
[ترجمه گوگل]لایحه بودجه به دستور رئیس جمهور تصویب شد
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد بودجه با دستور رئیس جمهور به تصویب رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The committee was set up at the behest of the president.
[ترجمه گوگل]این کمیته به دستور رئیس جمهور تشکیل شد
[ترجمه ترگمان]این کمیته به دستور رئیس جمهور راه اندازی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I called the office at the behest of my secretary.
[ترجمه گوگل]به دستور منشیم با دفتر تماس گرفتم
[ترجمه ترگمان]به دستور منشی زنگ زدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In 1970, at his new wife's behest, they moved to Southampton.
[ترجمه گوگل]در سال 1970 به دستور همسر جدیدش به ساوتهمپتون نقل مکان کردند
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۷۰، به دستور همسر جدیدش، آن ها به Southampton نقل مکان کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A proposal added Monday at the behest of Sen.
[ترجمه گوگل]پیشنهادی که دوشنبه به دستور سن اضافه شد
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد روز دوشنبه به دستور سناتور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The committee was formed at the behest of Governor Sinclair.
[ترجمه گوگل]این کمیته به دستور فرماندار سینکلر تشکیل شد
[ترجمه ترگمان]این کمیته به دستور آقای سینکلر اداره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The poem was written, possibly at Charles's behest, and published in early November of 168
[ترجمه گوگل]این شعر احتمالاً به دستور چارلز سروده شد و در اوایل نوامبر 168 منتشر شد
[ترجمه ترگمان]این شعر به دستور چارلز نوشته شده و در اوایل نوامبر ۱۶۸ منتشر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. At least partly at his behest, on February 25th the Supreme Court disqualified Mr Sharif and his brother, Shahbaz, Punjab’s chief minister, from holding public office.
[ترجمه گوگل]حداقل تا حدی به دستور او، در 25 فوریه، دادگاه عالی آقای شریف و برادرش، شهباز، وزیر ارشد پنجاب را از تصدی پست دولتی سلب صلاحیت کرد
[ترجمه ترگمان]دست کم تا حدودی به دستور او، در ۲۵ فوریه دادگاه عالی، آقای شریف و برادرش شهباز، وزیر اعلی پنجاب را از برگزاری اداره عمومی رد صلاحیت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The policy document was produced at the behest of John Major and other world leaders.
[ترجمه گوگل]سند سیاست به دستور جان میجر و دیگر رهبران جهان تهیه شد
[ترجمه ترگمان]این سند سیاست به دستور جان میجر و دیگر رهبران جهان به چاپ رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But this behest of old Mrs. Mingott's roused him to a sense of what the clan thought they had the right to exact from a prospective son-in-law; and he chafed at the role.
[ترجمه گوگل]اما این دستور خانم مینگوت پیر او را به این احساس برانگیخت که قبیله فکر می کرد حق دارند از داماد احتمالی مطالبه کنند و او در نقش چفت شد
[ترجمه ترگمان]اما این دستور خانم Mingott او را واداشت تا به کاری که خانواده فکر می کنند دقیقا از یک پسر آینده واقعی برخوردار باشند، و او از این نقش رنجیده خاطر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Is that what such a force would have done, acting at the behest of the Council of Ministers?
[ترجمه گوگل]آیا چنین نیرویی به دستور هیئت وزیران این کار را می کرد؟
[ترجمه ترگمان]آیا این کاری است که چنین نیرویی انجام خواهد داد و به دستور شورای وزیران عمل خواهد کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They conceive a child, marry and quickly divorce at the grandparents' behest.
[ترجمه گوگل]آنها بچه دار می شوند، ازدواج می کنند و به دستور پدربزرگ و مادربزرگ به سرعت طلاق می گیرند
[ترجمه ترگمان]آن ها یک کودک را تصور می کنند، ازدواج می کنند و به سرعت از پدر بزرگ و مادر بزرگ طلاق می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. And within this relationship local authorities were seen as decentralized administrative agents, acting at the behest of the centre.
[ترجمه گوگل]و در این رابطه مقامات محلی به عنوان عوامل اداری غیرمتمرکز دیده می شدند که به دستور مرکز عمل می کنند
[ترجمه ترگمان]و در این رابطه، مقامات محلی به عنوان عوامل اجرایی غیر متمرکز دیده شدند که به دستور مرکز عمل می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

امر (اسم)
matter, order, circumstance, job, ploy, precept, affair, behest, fiat, ordinance

دستور (اسم)
brief, formula, direction, order, rule, regulation, behest, program, permission, injunction, say-so

وعده (اسم)
promise, behest

قول (اسم)
promise, word, vow, behest, parol

انگلیسی به انگلیسی

• request; command

پیشنهاد کاربران

at the behest of Pope Benedict
به فرمان پاپ بندیکت
noun
the plan is being pushed through the legislature at the behest of Congressman DeLay INSTRUCTION, requirement, demand, insistence, bidding, request, wish, desire, will; command, injunction, order, decree, ruling, directive, mandate; informal say - so; rare rescript.

بپرس