پیشنهادهای فربد حمیدیان (٦٧٠)
تمایل
افسارگسیخته
هیچ انگارانه ( معادل ویکی پدیا )
( مجازاً ) همسو، مطابق با ( مثلاً در ابتدای پاراگراف ) : . . . Consonant with همسو با آنچه تا الان گفتیم. . .
عملاً
اتاق سرایداری خانه ی سرایداری اتاق نگهبانی
قانونی کردن رسمی کردن اصلاح ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره ) ( شهرسازی ) اصلاحات شهری
واژه "کلاسیک" در جایگاه اسم هم به کار می رود، و به معنای "اثر کلاسیک" است first classic of modern urbanism اولین اثر کلاسیک در زمینه ی شهرسازی مدرن
( شهرسازی ) بافت شهری urban fabric= ( توضیح: ریچارد سِنِت معتقد است ابداع شیوه ی"تار و پود" در حرفه ی نسّاجی به تدریج طی چند نسل، منجر به ابداع شیو ...
( مجازاً ) قصه ی تودرتو، داستان چندلایه، نمایش در نمایش، فکر پیچیده ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره ) مثال: داستانهای کلیله و دمنه ( معماری ) ( استعاری ...
اغفال گر گول زننده مرموز ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
سهل انگارانه با تسامح
( هنر و معماری ) تاریخگرایی یکی از اولین چاره های پست مدرنیسم برای رهایی از بایدها و نبایدهای مدرنیسم. رویکردی در معماری که در آن از عناصر و المان ها ...
historicize ( هنر و معماری ) ساخت اثری به گونه ای که انگار، متعلق به گذشته است ( مثلاً با استفاده از مواد و مصالح قدیمی )
تاریخی نما کردن چیزی کهنه نما کردن چیزی
آکنده از زبان بازی پر از حرّافی ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
بت انگاری کردن از چیزی مثال: architectural ornament is culturally fetishized فرهنگ جامعه، از تزئینات معماری، بت انگاری می کند
خشکه مقدس زاهدمآبانه زاهد مآب زهدفروشانه زهدفروش قداست مآبانه قدیس وار قدیس خصال ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
( مجازاً، در مورد یک واژه ) عام، پرشمول، کلی، جامع مثال: “house” or somewhat looser “building” واژه ی "خانه" یا کمابیش واژه ی عام ترِ "ساختمان"
Dissolution of the Soviet Union Collapse of the Soviet Union
اشباع
جرگه
تسلّی to salve her conscience= to quiet her conscience
( مجازاً ) برساخته مثال: The world is wrought with problems دنیا برساخته از مشکلات است
مسکن چندخانواری
( مجازاً ) ور رفتن با چیزی، مشغول شدن یا سرگرم شدن به چیزی ( به شیوه ای سرسری، غیرمتفکرانه و غیرانتقادی ) بازی بازی کردن they always flirt with new ...
غرابت گرایی ( هنر، معماری ) رویکردی شامل استفاده از تجلیات هنری، فرهنگی و اجتماعیِ سرزمین های دور.
to strike a distinct chord= to be contrarian ساز مخالف زدن
( هنر، معماری ) سبک تزئینگرای "انفصال" یا "جدایی طلبی" که در اواخر قرن 19 عمدتاً در اتریش و آلمان پدید آمد. مشابه "آرت نوو"ی بلژیک، و از جنبش های پیش ...
تلقی دریافت ( در جایگاه اسم )
supersede
تحت الشعاع قرار دادن چیزی
inscribe ممکن است مصداق vandalism هم باشد و بار منفی داشته باشد مثال: those who inscribe public lavatory walls
متانت
خویشتنداری خودداری
( مجازاً ) برای توصیف رویدادها، پدیده ها، مفاهیم، و رویکردهایی به کار می رود که سود و زیانشان عملاً یکسان است و "توسعه و تخریب" را به یک اندازه به با ...
( هنر، معماری، رسانه، بازار . . . ) عنصری در کار که باعث هیجان و جذابیت آنی برای مخاطب می شود. ( این اصطلاح در نقدهای مارکسیستی نسبت به هیجانات کا ...
( معماری ) ایده هایی آینده نگرانه در طراحی، که طی آن ساختمان همچون گیاه یا اورگانیسم زنده ای است که کافیست بذر یا نطفه ی آن را بکاریم، آنگاه خودش طی ...
( معماری ) معمار غیرخلاق، معماری که تنها حداقل های عملکردی را طراحی میکند، و از ابعاد هنری و شاعرانه و نمادین غافل است funkitect= functional archite ...
( معماری ) بی قاعده اصطلاح rough hewn beauty ( زیبایی ناصاف - زیبایی بی قاعده ) را جان راسکین - منتقد بزرگ معماری قرن 19 - برای توصیف کلیساهای قرون ...
( مجازاً ) تحریف کردن
مزیت رقابتی، مزیت فروش
شیوه های معماری کلاسیک غربی ( دوریک، یونیک، کورنتیَن، توسکانی، . . . )
تعالی بخش
کنایه پرداز
( هنر و معماری ) پوچ گرا، هیچ انگار Dadaist forms فرم های پوچ گرایانه
( مجازاً ) ( هنر و معماری ) حذف عناصر و موتیف های سبک های دوره های پیشین، برای درانداختن طرحی نو Iconoclasm مثال: هنر مدرنیسم به طور کلی ( گسست از س ...
( هنر، معماری ) فُرمی، مرتبط با فُرم، مربوط به فرم یابی، فُرمال، فُرمیک formal language زبان فُرمی formal considerations ملاحظات در مورد فرم/فرم ...
represent
هم سنخ ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )