پیشنهادهای فربد حمیدیان (٧٨٤)
( مجازاً ) برای توصیف رویدادها، پدیده ها، مفاهیم، و رویکردهایی به کار می رود که سود و زیانشان عملاً یکسان است و "توسعه و تخریب" را به یک اندازه به با ...
( هنر، معماری، رسانه، بازار . . . ) عنصری در کار که باعث هیجان و جذابیت آنی برای مخاطب می شود. ( این اصطلاح در نقدهای مارکسیستی نسبت به هیجانات کا ...
( معماری ) ایده هایی آینده نگرانه در طراحی، که طی آن ساختمان همچون گیاه یا اورگانیسم زنده ای است که کافیست بذر یا نطفه ی آن را بکاریم، آنگاه خودش طی ...
( معماری ) معمار غیرخلاق، معماری که تنها حداقل های عملکردی را طراحی میکند، و از ابعاد هنری و شاعرانه و نمادین غافل است funkitect= functional archite ...
( معماری ) بی قاعده اصطلاح rough hewn beauty ( زیبایی ناصاف - زیبایی بی قاعده ) را جان راسکین - منتقد بزرگ معماری قرن 19 - برای توصیف کلیساهای قرون ...
( مجازاً ) تحریف کردن
مزیت رقابتی، مزیت فروش
شیوه های معماری کلاسیک غربی ( دوریک، یونیک، کورنتیَن، توسکانی، . . . )
تعالی بخش
کنایه پرداز
( هنر و معماری ) پوچ گرا، هیچ انگار Dadaist forms فرم های پوچ گرایانه
( مجازاً ) ( هنر و معماری ) حذف عناصر و موتیف های سبک های دوره های پیشین، برای درانداختن طرحی نو Iconoclasm مثال: هنر مدرنیسم به طور کلی ( گسست از س ...
( هنر، معماری ) فُرمی، مرتبط با فُرم، مربوط به فرم یابی، فُرمال، فُرمیک formal language زبان فُرمی formal considerations ملاحظات در مورد فرم/فرم ...
represent
هم سنخ ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
نوعی لباس شبیه پیراهن شومیز، که فقط سینه را از جلو می پوشاند و از زیر کُت، شبیه یک پیراهن کامل است. در گذشته کاربرد بسیار داشت اما امروز به ندرت اس ...
dickey = shirtfront
گره خوردن چیزی به چیز دیگر ( مجازاً ) her destiny is bound up with this exam سرنوشت او به این آزمون گره خورده
( معماری ) کتیبه های سنگی مصر باستان که در اواخر قرن نوزدهم در برخی خانه های اشرافی در اروپا، به عنوان عنصری تزئینی، اقتباس می شد
گُل ریسه ( معماری - نقش برجسته های شکل دسته ی گل ) ریسه ی گل ریسه روبان فانوس کاغذی ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
( معماری ) پتکانه، پتکین
بخش اندرونی خانه ( که مخصوص خود ساکنان خانه است )
( در برخی موارد ) کارگزار
این فعل مجازاً هم به کار می رود، مثلا با idea : An idea sprouted in her mind ایده ای در ذهنش جوانه زد
( مجازاً ) پررونق، شکوفا thriving blossoming flourishing
- عبارت "دهکده ی پوتمکین"، در قرن 19 برای توصیف مکانی غیرواقعی به کار می رفت که فقط برای نمایش و فریب ساخته شده بود. بنا بر روایت، گریگوری پوتِمکین د ...
intrigue ( تأثیر مثبت )
به اقتضای= به فراخور، به تناسب
grasp
مشعل سقفی نورگیر سقفی
صفحه ی فلزیِ دور سوراخِ کلید در قفلهای درب، که معمولاً فرم تزئینی خاصی به آنها داده می شود
جناب عَجَمَندِه، من به باریک اندیشی شما و حُسن نیتتان برای پیشرفت زبان فارسی ایمان دارم، اما بهتر است حتماً داخل پرانتز ذکر کنید که این واژه ها ابداع ...
به نحو احسن
bring sth to execution عملی کردن چیزی، جامه عمل پوشاندن به چیزی، به مرحله ی اجرا درآوردن چیزی
جسورانه شجاعانه گستاخانه دلیرانه ( لزوما بار منفی ندارد ) ( مثلاً هنرمندی که جسورانه دست به ابداع می زند )
نتایج و عواقب چیزی آشکار شدن the reforms had taken hold
سرکِش overflowing imaginations تخیلات سرکش ( freewheeling imaginations= )
( معماری عثمانی ) معمارباشی
to be serious about sth در قبال چیزی تعهد داشتن در رابطه با چیزی مصمّم بودن
مکانیکی بی روح ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره ) mindless machine
[کسی یا چیزی] خُرد انگاشتن حقیر شمردن دیدگاه ضعیف/نامطلوب نسبت به. . . خوار شمردن اعتبار/منزلتِ چندانی برای. . . قائل نشدن به چشم حقارت نگاه کردن به ...
rage at someone بر کسی خشم گرفتن
واو به واو
( فرد شاغل ) کم درآمد an ill paid clerk یک منشی کم درآمد
emerge arise turn up
نوعی سبک شیشه گری نفیس که توسط شیشه گر فرانسوی "رِنه لالیک" در اواخر قرن نوزدهم ابداع شد. ( بیشتر برای ساخت اشیای تزئینی، شیشه های عطر، کوزه های شیشه ...
( معماری ) پس نشسته، تو رفته
واسط
تضاد فاحش
عادت کردن به چیزی، مأنوس شدن با چیزی، سازگاری با چیزی، خو گرفتن به چیزی ( بخصوص آب و هوا )