پیشنهادهای فربد حمیدیان (٦٦٨)
گره خوردن چیزی به چیز دیگر ( مجازاً ) her destiny is bound up with this exam سرنوشت او به این آزمون گره خورده
( معماری ) کتیبه های سنگی مصر باستان که در اواخر قرن نوزدهم در برخی خانه های اشرافی در اروپا، به عنوان عنصری تزئینی، اقتباس می شد
گُل ریسه ( معماری - نقش برجسته های شکل دسته ی گل ) ریسه ی گل ریسه روبان فانوس کاغذی ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
( معماری ) پتکانه، پتکین
بخش اندرونی خانه ( که مخصوص خود ساکنان خانه است )
( در برخی موارد ) کارگزار
این فعل مجازاً هم به کار می رود، مثلا با idea : An idea sprouted in her mind ایده ای در ذهنش جوانه زد
( مجازاً ) پررونق، شکوفا thriving blossoming flourishing
- عبارت "دهکده ی پوتمکین"، در قرن 19 برای توصیف مکانی غیرواقعی به کار می رفت که فقط برای نمایش و فریب ساخته شده بود. بنا بر روایت، گریگوری پوتِمکین د ...
intrigue ( تأثیر مثبت )
به اقتضای= به فراخور، به تناسب
grasp
مشعل سقفی نورگیر سقفی
صفحه ی فلزیِ دور سوراخِ کلید در قفلهای درب، که معمولاً فرم تزئینی خاصی به آنها داده می شود
جناب عَجَمَندِه، من به باریک اندیشی شما و حُسن نیتتان برای پیشرفت زبان فارسی ایمان دارم، اما بهتر است حتماً داخل پرانتز ذکر کنید که این واژه ها ابداع ...
به نحو احسن
bring sth to execution عملی کردن چیزی، جامه عمل پوشاندن به چیزی، به مرحله ی اجرا درآوردن چیزی
جسورانه شجاعانه گستاخانه دلیرانه ( لزوما بار منفی ندارد ) ( مثلاً هنرمندی که جسورانه دست به ابداع می زند )
نتایج و عواقب چیزی آشکار شدن the reforms had taken hold
سرکِش overflowing imaginations تخیلات سرکش ( freewheeling imaginations= )
( معماری عثمانی ) معمارباشی
to be serious about sth در قبال چیزی تعهد داشتن در رابطه با چیزی مصمّم بودن
مکانیکی بی روح ( منبع: فرهنگ معاصر هزاره ) mindless machine
[کسی یا چیزی] خُرد انگاشتن حقیر شمردن دیدگاه ضعیف/نامطلوب نسبت به. . . خوار شمردن اعتبار/منزلتِ چندانی برای. . . قائل نشدن به چشم حقارت نگاه کردن به ...
rage at someone بر کسی خشم گرفتن
واو به واو
( فرد شاغل ) کم درآمد an ill paid clerk یک منشی کم درآمد
emerge arise turn up
نوعی سبک شیشه گری نفیس که توسط شیشه گر فرانسوی "رِنه لالیک" در اواخر قرن نوزدهم ابداع شد. ( بیشتر برای ساخت اشیای تزئینی، شیشه های عطر، کوزه های شیشه ...
( معماری ) پس نشسته، تو رفته
واسط
تضاد فاحش
عادت کردن به چیزی، مأنوس شدن با چیزی، سازگاری با چیزی، خو گرفتن به چیزی ( بخصوص آب و هوا )
نوعی کاسه ی کم عمق متعلق به یونان باستان با یک برجستگی در مرکز آن، که در زمان های قدیم برای نوشیدن یا ریختن شراب استفاده می شد. با واژه "پیاله" هم ...
Greek tripod of bronze یکی از انواع ظروف برنزی در یونان باستان. دارای کاربردهای مختلف از جمله گرم کردن و پختن غذا. ولی اغلب از آنها برای پیشکش نذر به ...
توالی، پلکان ( مجازاً ) ، نردبان ( مجازاً )
آستِریا غذاخوری های محلی در ایتالیا ( میزهای اشتراکی، پاستا، ماهی و شراب )
بیلچه ذغال
( پاکت پستی، ماسک، تشک، سوتین، ژاکت، پالتو، . . . ) قرار دادن قشری نرم و یا محافظ، در داخل یا روی چیزها، برای محافظت، راحتی یا بهداشت چیزی که برای آ ...
طبع ( دوستان به "لطافت طبع" اشاره کردند، اما گاهی به سادگی همان "طبع" معنی می دهد )
اشیایی که نسل به نسل میان اعضای خانواده دست به دست می شود ( مادربزرگ - - > مادر - - > دختر ) و کیفیتی مقدس پیدا می کند
( در برخی موارد ) فرمان دادن ( در برخی موارد ) جویا شدن، جویای . . . بودن
افاده ای
( معماری ) نقش برجسته های تزیینی ( به طور خاص در قسمت سینه ی سنتوری بناهای کلاسیک یونانی و روم )
از پسِ کاری برآمدن
( مجازاً ) وجهه They removed the word "cushion - maker" from the firm's sign and substituted "decorator" for it. It had a better ring آنها عنوان "کو ...
( در بافتار معماری ) پرنقش و نگار Adolf Loos: He made furniture that was so totally overstuffed that the cabinetmaker's woodwork could no longer be ...
( در بافتار هنری ) آندلسی با توجه به ویکی پدیا، ذیل مدخل moors، این واژه اهالی مسلمانان اسپانیا و تمام جنوب اروپا را در برمی گیرد، لذا با تساهل می ت ...
( معماری داخلی ) هماهنگی داشتن اجزا، به هم آمدن عناصر ?Adolf Loos: [furniture, wallpaper, lighting, …] And if they did not all fit together و اگر هم ...
Stand aside