articulated


معنی: بند بند
معانی دیگر: بند بند علوم مهندسى : مفصلى

جمله های نمونه

1. articulated limbs
دست و پای بندبند (مثل بندپایان)

2. an articulated lorry is made in two sections which are joined together by a bar
کامیون دو قطعه،از دو بخش که توسط میله ای به هم وصل شده اند تشکیل شده است.

3. The pupil articulated each word carefully.
[ترجمه گوگل]دانش آموز هر کلمه را با دقت بیان کرد
[ترجمه ترگمان]شاگرد با دقت هر کلمه را ادا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It is articulated to the spine.
[ترجمه گوگل]به ستون فقرات مفصل می شود
[ترجمه ترگمان]آن به ستون فقرات گفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His Lordship articulated three grounds for judicial review: illegality, irrationality and procedural impropriety.
[ترجمه گوگل]ربوبیت او سه دلیل را برای بررسی قضایی بیان کرد: غیرقانونی بودن، غیرمنطقی بودن و نادرستی رویه
[ترجمه ترگمان]سرور او به سه دلیل برای بررسی قضایی گفت: غیرقانونی بودن، نامعقول بودن و impropriety رویه ای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Racist attitudes are not simply articulated in the vicious attacks of racist thugs.
[ترجمه گوگل]نگرش های نژادپرستانه صرفاً در حملات وحشیانه اراذل و اوباش نژادپرست بیان نمی شود
[ترجمه ترگمان]رفتارهای Racist به سادگی در حملات وحشیانه اراذل و اوباش نژاد گرایانه مطرح نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He got run over by an articulated lorry.
[ترجمه گوگل]او توسط یک کامیون سواری زیر گرفته شد
[ترجمه ترگمان]او از کنار یک کامیون articulated عبور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. One of the biggest articulated vehicles on the road, the 44-foot long unit replaces an ageing, converted lorry trailer.
[ترجمه گوگل]یکی از بزرگترین وسایل نقلیه مفصلی در جاده ها، واحد 44 فوتی جایگزین یک تریلر کامیون قدیمی و تبدیل شده می شود
[ترجمه ترگمان]یکی از بزرگ ترین خودروهای تولیدی در جاده، این واحد ۴۴ فوتی جایگزین سالمندی و تبدیل کامیون به کامیون می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The shallow space is articulated by the angled chair on which her Ladyship is seated, and by the elegant rococo table.
[ترجمه گوگل]فضای کم عمق با صندلی زاویه‌دار که لیدیشیپ او روی آن نشسته است، و میز روکوکو ظریف، بیان می‌شود
[ترجمه ترگمان]فضای سطحی توسط صندلی angled که بانوی آن بر آن نشسته است، و به وسیله یک میز ظریف و زیبا به وضوح مشخص شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. These aspects, if articulated at all, must therefore be governed by informal agreements.
[ترجمه گوگل]این جنبه‌ها، اگر اصلاً بیان شوند، باید توسط توافق‌های غیررسمی اداره شوند
[ترجمه ترگمان]بنابراین، این جنبه ها، اگر به طور کلی بیان شوند، باید توسط توافقات غیر رسمی اداره شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You could have driven an articulated lorry up the leg.
[ترجمه گوگل]شما می توانستید یک کامیون مفصلی را به سمت بالا برانید
[ترجمه ترگمان]شما می توانستید یک کامیون بزرگ را از پای در بیاورید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They have articulated plans and goals and have won the support of voters.
[ترجمه گوگل]آنها برنامه ها و اهداف مشخصی دارند و حمایت رای دهندگان را به دست آورده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها طرح ها و اهداف را مطرح کرده اند و حمایت رای دهندگان را به دست آورده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Every note was carefully articulated.
[ترجمه گوگل]هر یادداشت با دقت بیان شد
[ترجمه ترگمان]هر یادداشتی را با دقت به دقت ادا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I cut up articulated lorries, rashly overtake, and dash through traffic lights when they're more red than amber.
[ترجمه گوگل]کامیون‌های مفصل‌دار را برش می‌زنم، با عجله سبقت می‌گیرم و وقتی چراغ‌های راهنمایی قرمزتر از کهربایی هستند، می‌روم
[ترجمه ترگمان]کامیون های articulated را قطع می کنم، عجولانه از آن ها سبقت می گیرم، و در حالی که از amber قرمز ترند، به سرعت از میان چراغ های راهنمایی عبور می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The pathos of Antoine's predicament is clearly articulated in this passage.
[ترجمه گوگل]آسیب‌پذیری وضعیت مخمصه آنتوان به وضوح در این قسمت بیان شده است
[ترجمه ترگمان]این وضع رقت انگیز آنتوان به وضوح در این راهرو شنیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بند بند (صفت)
articulated, segmentary

تخصصی

[عمران و معماری] کمرشکن - مفصلدار
[زمین شناسی] سازه مفصل دار، کمر شکن، مفصلدار

انگلیسی به انگلیسی

• intelligible; divided into segments
an articulated vehicle is made in two sections which are joined so that the vehicle can turn corners more easily.

پیشنهاد کاربران

اگه به عنوان ( ( صفت ) ) استفاده بشه سه تا معنی داره:
1. واضح، مشخص: articulated sound
2. متصل: an articulated appendage
3. وسایل نقلیه ای که به شکل مفصلی ساخته شدند تا انعطاف پذیری لازم برای حرکت رو داشته باشن: articulated bus
تبیین شد
مشخص شد
Once the mission have been articulated
به محض اینکه ماموریت مشخص/تبیین شد
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : articulate
اسم ( noun ) : articulation
صفت ( adjective ) : articulate / articulated / articulatory
قید ( adverb ) : articulately
1.
having two or more sections connected by a flexible joint.
2.
( of an idea or feeling ) expressed; put into words.
بیان شده، تصریح شده، به زبان آورده شده
3. made clear or distinct:
واضح و روشن شده
articulated sounds. مثال
( معماری ) ( بنا ) مفصل بندی شده، دارای ساختار خوانا و شمرده
کمرشکن
articulated truck/lorry: کامیون کمر شکن
بیان شده، ادا شده
وسیله نقلیه با چند بخش
منقطع
الزامات

بپرس