dotted

/ˈdɑːtəd//ˈdɒtɪd/

معنی: خال خال
معانی دیگر: نقطه دار، منقوط، نقطه نقطه ای

جمله های نمونه

1. dotted line
خط نقطه چین

2. a dotted line
خط نقطه چین،خط مقطع،خط نقطه ای

3. rustic houses dotted the landscape
خانه های روستایی چشم انداز را نقطه نقطه کرده بودند.

4. stretches of woodland dotted with lakes
گستره هایی از جنگل دارای دریاچه های زیاد

5. A few farms were dotted about in the valley.
[ترجمه گوگل]چند مزرعه در دره پراکنده بود
[ترجمه ترگمان]چند مزرعه در آن دره پراکنده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Fold the paper along the dotted line.
[ترجمه H. Yazdani] کاغذ را در امتداد خط نقطه چین تا کنید.
|
[ترجمه گوگل]کاغذ را در امتداد خط نقطه چین تا کنید
[ترجمه ترگمان]این مقاله را در امتداد خط نقطه چین جا به جا کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Footpaths are shown on the map as dotted red lines.
[ترجمه H. Yazdani] مسیرهای پیاده روی روی نقشه با خطوط قرمز نقطه چین نمایش داده شده اند.
|
[ترجمه گوگل]مسیرهای پیاده روی روی نقشه به صورت خطوط قرمز نقطه چین نشان داده شده اند
[ترجمه ترگمان]footpaths در نقشه به صورت خطوط قرمز نقطه چین نشان داده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The landscape is dotted with the tents of campers and hikers.
[ترجمه گوگل]چشم انداز با چادرهای کمپینگ ها و کوهنوردان پر شده است
[ترجمه ترگمان]این منظره با چادرهای campers و راهپیمایان پوشیده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The sea was dotted with little boats.
[ترجمه گوگل]دریا پر از قایق های کوچک بود
[ترجمه ترگمان]دریا پر از قایق های کوچک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He dotted me in the eye.
[ترجمه گوگل]او در چشمان من نقطه نقطه کرد
[ترجمه ترگمان] اون منو توی چشم دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The hillside was dotted with houses.
[ترجمه گوگل]دامنه تپه پر از خانه بود
[ترجمه ترگمان]تپه پر از خانه ها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A page break is represented as a dotted line on screen.
[ترجمه گوگل]شکست صفحه به صورت یک خط نقطه چین روی صفحه نمایش داده می شود
[ترجمه ترگمان]یک شکستن صفحه ای به صورت یک خط نقطه چین در صفحه نمایش داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The city is dotted with small lakes, natural and artificial.
[ترجمه گوگل]این شهر مملو از دریاچه های کوچک طبیعی و مصنوعی است
[ترجمه ترگمان]شهر پر از دریاچه های کوچک، طبیعی و مصنوعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Many pieces of sculpture are dotted around the house.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مجسمه ها در اطراف خانه خال خال شده اند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از قطعات مجسمه در اطراف خانه پراکنده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The maps were dotted with the names of small towns.
[ترجمه گوگل]نقشه ها با نام شهرهای کوچک پر شده بود
[ترجمه ترگمان]این نقشه ها با اسامی شهرهای کوچک پر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خال خال (صفت)
dotty, spotted, punctulate, dotted, punctate, guttate, splotchy

تخصصی

[ریاضیات] نقطه چین

انگلیسی به انگلیسی

• covered with dots, spotted, speckled; composed of a series of small dashes (about a line)
dotted lines are made of a row of dots.

پیشنهاد کاربران

۱. نقطه چین ۲. خال خال // نقطه دار. نقطه نقطه ای
مثال:
Fold the paper along the dotted line.
کاغذ را در امتداد خط نقطه چین تا بزن.
ناپیوسته، منقطع، منفصل، بریده بریده، گسسته
نقطه نقطه
پراکنده بودن
نقطه چین

بپرس