پیشنهادهای tinabailari (١,٣٩٠)
موفقیت 💣💣 His success in the experiment surprised everyone موفقیت او در آزمایش همه را شگفت زده کرد
بیماری ، مریضی He felt weak because of his illness 🧨 او به خاطر بیماری اش احساس ضعف می کرد
باستانی ، قدیمی I'm doing research on ancient Persian language دارم بر روی زبان فارسی باستان تحقیق می کنم 🔪🔪
She has grown up enough to be a good teacher او آنقدر بالغ شده که بتواند معلم خوبی شود 🗡🗡
نمونه ⚔️⚔️ We did various experiments on the new samples ما آزمایش های مختلفی روی نمونه های جدید انجام دادیم
The kindergarten organizes lots of energetic activities for the kids مهد کودک فعالیت های پرانرژی زیادی را برای کودکان سامان دهی می کند 🛡🛡
I'm going to be a famous soccer player when I grow up وقتی بزرگ شوم یک فوتبالیست مشهور خواهم شد⚰️⚰️
رودخانه They're building new houses by the river 🚬🚬 آن ها در حال ساخت خانه های جدیدی در کنار رودخانه هستند
گیاهی She knows a lot about herbal medicines او اطلاعات زیادی در مورد داروهای گیاهی دارد⚱️
ساختمان This building is owned by the president این ساختمان متعلق به رئیس جمهور است🏺🏺
مجهز 🔮🔮 This laboratory is equipped with the latest computers این آزمایشگاه مجهز به جدیدترین سیستم های کامپیوتری است
Scientists haven't found a cure for cancer yet دانشمندان هنوز درمانی برای سرطان نیافته اند 📿📿
She spends hours on the telephone every day او هر روز چندین ساعت با تلفن مشغول است 💈💈
Tom went to Boston by airplane تام با هواپیما به بستون رفت 🧿🧿
Thomas Edison invented the light bulb توماس ادیسون لامپ را اختراع کرد ⚗️⚗️⚗️
You can't bring your camera to this exhibition 🔭🔭 شما نمیتوانید دوربین عکاسیتان را داخل این نمایشگاه بیاورید
He narrated the story of Rustam and Sohrab او داستان رستم و سهراب را نقل کرد 🔬🔬
did you hear what the teacher just said آیا شنیدی اندکی پیش معلم چه گفت؟؟🕳🕳
I was waiting for a call from my family 💊 منتظر یک تماس تلفنی از طرف خانواده ام بودم
we were having lunch when we heard the news داشتیم ناهار میخوردیم که اخبار را شنیدیم 💉💉
خودخواه🧬🧬 some people are very selfish بعضی افراد خیلی خودخواه هستند
last night I dropped a plate when I was doing the dishes دیشب وقتی داشتم ظرف ها را می شستم یک بشقاب را انداختم🦠
Anna fell asleep while she was watching a boring film 🧪 وقتی آنا در حال تماشا کردن یک فیلم خسته کننده بود خوابش برد
it was raining when I got up وقتی از خواب بیدار شدم داشت باران میبارید 🌡🌡
some friends of mine are building their own house now بعضی از دوستانم اکنون در حال ساختن خانه خودشان هستند 🧹
do you want something to eat آیا می خواهید چیزی بخورید؟؟🧺
Nicky is thinking of giving up her job 🧻 نایکی درباره ی ترک کردن شغلش فکر می کند
دیروز 🚽 what were you doing at this time yesterday دیروز این موقع چیکار میکردی؟؟
شام 🚰🚰 my mother was cooking something for supper in the kitchen مادرم داشت در آشپزخانه برای شام چیزی درست می کرد
I can do it by myself من میتوانم به تنهایی آنرا انجام دهم 🚿🚿
he often likes to spend time by himself او اغلب دوست دارد به تنهایی وقت بگذراند🛁
Mike didn't have any money with him مایک هیچ پولی با خودش نداشت 🛀🏼🛀🏼
سریع تر ، تند تر it's quicker if you do it yourself 🧼🧼 اگر خودت آن کار را انجام دهی سریع تر است
the house it self is nice but the garden is small خود خانه زیباست اما باغ کوچک است 🧽🧽
گذشته فعل speak the teacher herself spoke to me خود معلم با من حرف زد 🧴🧴
I'm going to tell her a few facts about herself می خواهم حقایقی را به او درباره ی خودش بگویم🛎
I love you for yourself not for your money من تو را بخاطر خودت دوست دارم نه بخاطر پولت 🔑🔑
his conversations are all about himself همه ی صحبت هایش درباره ی خودش است🗝
the children watch themselves on video بچه ها خودشان را در فیلم تماشا کردن 🚪🚪
گرفتن I need to get myself some new shoes باید برای خودم تعدادی کفش نو بخرم🛋🛋
آینه🛏🛏 Ali looked at himself in the mirror علی به خودش در آینه نگاه کرد
منظور 🛌 I see what you mean فهمیدم منظورت چیست
اشتباه ، خطا I think you made a mistake تصور میکنم شما اشتباه کردید🧸
فکر کردن 🖼 I'm thinking about my mom now من الان به مادرم فکر میکنم
as Eric was walking down the road he saw James وقتی اریک به پایین جاده قدم میزد، جیمز را دید 🎈🎈
تلفن the phone rang while I was having dinner وقتی داشتم شام می خوردم تلفن زنگ خورد🎏
when I got up this morning the sun was shining وقتی امروز صبح از خواب بیدار شدم ، خورشید داشت می درخشید 🎀🎀
تماشا کردن 🎊🎊 Edward was watching TV at nine o'clock yesterday evening ادوارد ساعت نه دیشب ، تلویزیون تماشا می کرد
پنجره 🎉🎉 Daniel broke a window this morning دنیل امروز یک پنجره را شکست
شب🎎🎎 I slept for eight hours last night دیشب هشت ساعت خوابیدم