تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

To keep To maintain To keep going To keep alive To keep in existence To continue To carry on To keep up

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

enough به مقدار / اندازه کافی or more than enough plentiful

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

on time به موقع سر وقت as planned or expected طبق برنامه طبق روال عادی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

in a way that is exact and clear; precisely. به طور دقیق و واضح و صریح ( با جزئیات ) با صراحت ( صراحتا )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

قوه - توانایی حرف زدن /صبحت کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

indistinguishable hard to understand hard to make out غیر قابل تشخیص/شناخت/شناسایی نامشخص غیر قابل درک / فهم غیر قابل تمیز دادن ( از طریق حواس پنجگا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

( chiefly in science fiction ) a person with the paranormal ability to perceive the mental or emotional state of another individual. در ژانر علمی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

متروک و دور افتاده خالی از سکنه ( که پرنده توش پر نمیزنه )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

literary To be happy To be joyful To be glad To be pleased To be delighted To be thrilled To revel

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

1. if ideas, beliefs, emotions etc permeate something, they are present in every part of it To fill فرا گرفتن پر کردن ( مثلا هوا ) احاطه کردن 2. ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

Certainly clearly obviously مطمئناً، قطعاً، یقیناً، مسلماً، بی شک به طور قطع ( پرواضح است/بدیهی است ) No doubt you think I can wake him up with a ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

worthy of attention prominent out of the ordinary unusual uncommon impressive extraordinary amazing astonishing

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

Bull's eye : زدی تو هدف! زدی تو خال ! Bull's - eye, Mr. Spock ! Thank you Mr. Chekov !

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

( of a scientific theory or solution to a problem ) pleasingly ingenious and simple effective ingenious clever intelligent

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

burst in on/upon somebody/something To interrupt someone or something by entering a room in a way that embarrasses you or other people At times ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

friendship fellowship closeness intimacy togetherness rapport

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

To invade To violate To interfere with To disturb To disrupt

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Great Excellent Awesome Powerful Strong Dreadful Spooky Dangerous Outstanding Efficient Gifted Skrillex talented

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

change in the form of an electrical signal or sound wave during processing. تغییر در امواج صوتی یا سیگنال های الکترونیکیِ ( در حال جریان )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

Space time continuum زنجیره ی زمان و فضا دارای چهار بعد ( سه بعد فضا یک بعد زمان ) که از قانون نسبیت انیشتن برگرفته شده.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

زنجیره ی زمان و فضا دارای چهار بعد ( سه بعد فضا یک بعد زمان ) که از قانون نسبیت انیشتن برگرفته شده.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

detail fact

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

Informal : To be of the opinion To assert 2. said when making a polite request or offering help. Allow me . . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

To adorn To enhance To beautify To prettify زیبا کردن - مزین کردن زیبایی بخشیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

To revolt To disgust To sicken To horrify To nauseate To repulse

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

To promote To announce To proclaim To publicize To spread

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Adj: of or shared by all the members of a group. Joint combined united Company common

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

expressing polite pleasure at an introduction

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

directed or moving backwards در حال پسرفت رو به پسرفت رو به عقب افتادگی رو به عقب حرکت کننده رو به عقب ( که به سوی عقب افتادگی حرکت میکند ) A regr ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

دور افتادگی. .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Fluid balance is an aspect of the homeostasis of organisms in which the amount of water in the organism needs to be controlled, تعادل حیاتی عضوهای ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

Live it / this down To make people forget something embarrassing you did To get over an embarrassing event این عبارت وقتی استفاده میشه که سعی میک ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

courteous polite kind kind - hearted considerate thoughtful ladylike gentlemanly civil friendly

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

pre - agreed predestined set Decided in advance از قبل معین، مشخص، معلوم شده از قبل تعیین و تصمیمی گیری شده تقدیر شده مقرر شده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

تضعیف شده تحلیل رفته تحلیل شده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

تحلیل رفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

the action of unfairly criticizing someone or something انتقاد سخت انتقاد ناعادلانه ایراد غیر منصفانه ایرادگیر سخت و نابجا توهین به مهارت واعتبار ساب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٩

Terrified = وحشت زده ( فرد ) Terrifying = وحشتناک ( چیزی یا فردی )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

society nation people community

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

: adverb در جدول Across = افقی Down = عمودی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

the action of using up a resource. utilization ( عمل استعمال از هر گونه منبع یا منابعی ) مصرف ( انرژی - نیرو ) استعمال ( انرژی - نیرو ) بکارگی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

مربوط به سطح ( زمین - آب . . . )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. Part Half قسمت 2. Surface سطح پوشش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

you cannot afford to do something, you must not do it because it would cause serious problems for you وقتی نباید کاری را انجام بدی چون مشکلات جدی ا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

Noun: chance coincidence accident اتفاق تصادفی تصادف شانس رخداد تصادفی تقارن تطابق انطباق همانندی همسانی ( همزمانی ) تلاقیِ ( زمانی - وقایع ) ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

As a adj 1. ( chiefly in science fiction ) intelligent. "sapient life forms" در ژانر علمی تخیلی : هوشمند 2. Relating to the human species ( Ho ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

As a noun : a schematic diagram ( نما، شما دیاگرامِ، طرحِ، جدولِ، نمودارِ، نقشه ) نموداری/ الگو وار / نمایشی Mr. Chekov, please put a schematic ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

To eliminate To finish off To take the life of To end the life of To get rid of To slaughter To butcher To massacre To wipe out به کلی از بین بردن ن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

ناقل بیماری ( در فردی که خود علایم و نشانه ای از آن بیماری بروز نمیدهد ) ناقل ویروس یا میکرب

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

شک کردن - تردید به خود راه دادن - تردید کردن درنگ کردن - معطل کردن To think twice To delay To stall