schism

/ˈskɪzəm//ˈskɪzəm/

معنی: جدایی، تفرقه، اختلاف، انفصال، شقاق، ایجاد جدایی، اختلاف و تفرقه در کلیسا
معانی دیگر: (به ویژه در مذهب) شقاق، نفاق، دودستگی، منافقه، منافقت، تفرقه افکنی، schismatism جدایی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a division into factions with opposing beliefs, esp. in a Christian church.
متضاد: compromise

- The eleventh century schism divided the Christian Church into what became the Eastern Orthodox Church and the Roman Catholic Church.
[ترجمه گوگل] شکاف قرن یازدهم، کلیسای مسیحی را به کلیسای ارتدکس شرقی و کلیسای کاتولیک رومی تقسیم کرد
[ترجمه ترگمان] سده یازدهم کلیسای مسیحی را به کلیسای ارتدوکس شرقی و کلیسای کاتولیک روم تقسیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Much of the blame for the schism is generally attributed to Nikon, the overbearing prelate elevated to the Patriarchate in 165
[ترجمه گوگل]بیشتر تقصیرهای این انشقاق عموماً به نیکون نسبت داده می شود، پیشوای مستبدی که در سال 165 به ایلخانی ارتقا یافت
[ترجمه ترگمان]بیشتر موارد سرزنش ناشی از اختلاف عموما به نیکون نسبت داده می شود، یک روحانی بزرگ که در ۱۶۵ مورد به سمت اسقفی اعظم منصوب شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There is a very real schism in the motorcycling community between people who ride Harleys and those who don't.
[ترجمه گوگل]یک شکاف بسیار واقعی در جامعه موتورسواری بین افرادی که هارلی سوار می شوند و کسانی که سوار نمی شوند وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک تفرقه بسیار واقعی در جامعه موتورسواری بین افرادی وجود دارد که دوچرخه سواری می کنند و کسانی که این کار را نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. However, an anticipated schism in party ranks failed to materialize.
[ترجمه گوگل]با این حال، شکاف پیش بینی شده در صفوف حزب محقق نشد
[ترجمه ترگمان]با این حال، یک تفرقه پیش بینی شده در صفوف حزب نتوانست تحقق یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Worse, because once again the great racial schism in this country has been laid bare.
[ترجمه گوگل]بدتر از آن، زیرا یک بار دیگر شکاف بزرگ نژادی در این کشور آشکار شده است
[ترجمه ترگمان]بدتر از همه، زیرا یک بار دیگر از این کشور که این کشور ما را به هم پیوند می دهد لخت شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There was now schism in Cologne as well as Mainz.
[ترجمه گوگل]اکنون در کلن و همچنین ماینتس انشقاق وجود داشت
[ترجمه ترگمان]اینک تفرقه در کولونی و ماینتس وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Gradually I adjusted to the inner schism.
[ترجمه گوگل]کم کم با شکاف درونی سازگار شدم
[ترجمه ترگمان]به تدریج با تفرقه درونی آشنا شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The issues on which the schism turned have often seemed to Western scholars so insignificant as to be almost laughable.
[ترجمه گوگل]مسائلی که این انشعاب به آن توجه داشت، اغلب از نظر دانشمندان غربی آنقدر بی اهمیت به نظر می رسید که تقریباً خنده دار است
[ترجمه ترگمان]موضوعاتی که در آن ها تفرقه باعث شد اندیشمندان غربی آن قدر ناچیز جلوه کنند که به نظر خنده دار نمی رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The Schism, we may say, tragically helped to polarise increasingly strong nationalist attitudes towards the war.
[ترجمه گوگل]ممکن است بگوییم که انشعاب به طور غم انگیزی به قطبی شدن نگرش های ملی گرایانه قوی نسبت به جنگ کمک کرد
[ترجمه ترگمان]ممکن است بگوییم که دودستگی به طور غم انگیزی باعث ایجاد نگرش های ملی گرایانه قوی نسبت به جنگ شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The Labour Party, riven by schism and self-doubt, seemed in long-term, inexorable decline, for sociological as well as ideological reasons.
[ترجمه گوگل]به نظر می‌رسد که حزب کارگر، که در اثر شکاف و شک و تردید به خود متلاشی شده است، به دلایل جامعه‌شناختی و همچنین ایدئولوژیک، در حال افول طولانی‌مدت و غیرقابل اجتناب است
[ترجمه ترگمان]حزب کارگر، که با اختلاف و self از هم پاشید، به دلایل ایدئولوژیک، و به دلایل ایدئولوژیک، در دوران بلند مدت به نظر رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It seems that there is a schism in the ruling party over the plan.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد در حزب حاکم بر سر این طرح انشعاب به وجود آمده است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که یک تفرقه در حزب حاکم بر سر این طرح وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It is a schism which may have contributed to the stalled development of GaAs as an alternative in digital technology.
[ترجمه گوگل]این شکافی است که ممکن است به توسعه متوقف شده GaAs به عنوان جایگزینی در فناوری دیجیتال کمک کرده باشد
[ترجمه ترگمان]این یک انشعاب است که ممکن است منجر به توسعه stalled GaAs به عنوان جایگزینی در فن آوری دیجیتال شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The letter provided further evidence of the widening schism between the church and Downing Street.
[ترجمه گوگل]این نامه شواهد بیشتری از شکاف گسترده بین کلیسا و خیابان داونینگ ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]این نامه حاوی شواهد بیشتری در مورد جدایی فزاینده بین کلیسا و خیابان داونینگ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In 1378 a schism, occasioned by a double election to the papacy, split the western Church.
[ترجمه گوگل]در سال 1378 یک انشقاق که به دلیل انتخابات مضاعف برای پاپ رخ داد، کلیسای غربی را شکافت
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۳۷۸، به علت اختلاف دو جانبه با دستگاه پاپی، کلیسای غربی را از هم جدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In 182 a fierce schism had shaken the Quaker community.
[ترجمه گوگل]در سال 182 یک انشقاق شدید جامعه کواکر را تکان داد
[ترجمه ترگمان]این مساله که ما را به کلی از هم جدا کرده بود، جامعه کوی کر را از هم جدا کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جدایی (اسم)
abscission, separation, divorce, segregation, breakaway, rupture, dissociation, gulf, schism, divorcement, schismatism, disjunction, disunion, seclusion, sequestrum, severance

تفرقه (اسم)
division, concision, schism, divorcement, schismatism, scissoring, sequestration, deployment

اختلاف (اسم)
friction, quarrel, cross, discord, division, variation, disagreement, difference, schism, schismatism, scissoring, variance, disparity, discrepancy, dissension, versatility, inequality, mean square deviation

انفصال (اسم)
secession, separation, discharge, discontinuity, schism, schismatism, disjunction, extrusion, disunion, retirement

شقاق (اسم)
schism, schismatism, dissension

ایجاد جدایی (اسم)
schism, schismatism

اختلاف و تفرقه در کلیسا (اسم)
schism, schismatism

انگلیسی به انگلیسی

• division into two factions, separation into opposing parties
when schism or a schism happens, a group or organization divides into two groups as a result of differences in thinking and beliefs; a formal word.

پیشنهاد کاربران

a division into two groups caused by a disagreement about ideas, especially in a religious organization
تقسیم شدن به دو گروه به دلیل اختلاف نظر در مورد عقاید، به ویژه در یک سازمان مذهبی، اختلاف و جدایی، تفرقه
...
[مشاهده متن کامل]

a schism in/within the Church
The events of 7 October and Russia’s pro - Palestinian stance in the aftermath have brought a decisive schism in their ties.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/schism?q=schism
دوهوایی. [ دُ هََ ] ( حامص مرکب ) اختلاف و دو تیرگی. دو دستگی. خصومت. چگونگی آنکه دو هوایا خواهش مختلف دارد. ( یادداشت مؤلف ) :
خاقانیا چه مژده دهی کز سواد ملک
یکباره فتنه دوهوایی فرونشست.
خاقانی.
...
[مشاهده متن کامل]

عقل و عقد جهان بدو شد راست
دوهوایی ز مملکت برخاست.
نظامی.
- دوهوایی کردن ؛ دو آرزو و هوای مختلف داشتن. اظهار اختلاف و دو دستگی کردن :
یا میکده یا کعبه یا عشرت و یا زهد
اینجا نتوان کرد به یک دل دوهوایی.
خاقانی.
و با سلطان محمد لشکری اندک بود که خاصگیان چنانکه قاعده لشکر باشد دوهوایی می کردند و پراکنده شده بودند سلطان محمد بهر تسکین ایشان به کلاه زرمی بخشید و به جوال جامه ، لشکر می ستدند و می گریختند. ( راحةالصدور راوندی ) .
خلق گویند برو دل به هوای دگری ده
نکنم خاصه در ایام اتابک دوهوایی.
سعدی.

اگه با حرف بزرگ بنویسه Schismیعنی انشقاق در مسیحیت که آن رو به۲شاخه کاتولیک ( غرب ) وارتودکس ( شرق ) تقسیک کردسال۱۰۵۴
1054 ( the Great Schism which formed the Eastern and Western Church )
دور افتادگی. .

اختلاف
doctrinal schism = اختلاف عقیدتی
اختلاف سلیقه ( مذهب بیشتر )
که باعث جدایی یا نفاق میشود.

بپرس