sapient

/ˈseɪpɪənt//ˈseɪpɪənt/

معنی: عاقل، دانشمند، خردمند، دانا
معانی دیگر: با عقل و درایت، فهمیده، اهل تمیز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: sapiently (adv.), sapience (n.)
• : تعریف: having or showing great wisdom; sage.
مشابه: sage, wise

جمله های نمونه

1. one of the sapient authorities . . .
یکی از بزرگان اهل تمیز . . .

2. Its industrious and brave, sapient people have created brilliant national culture during a long time of productive labor and practice and building culture is a model among them.
[ترجمه گوگل]مردمان پرتلاش و شجاع و فهیم آن در طول مدت طولانی کار مولد و ممارست، فرهنگ درخشان ملی را آفریده اند و فرهنگ سازی در میان آنان الگو است
[ترجمه ترگمان]مردم مشتاق و شجاع آن، فرهنگ ملی درخشانی را در طول زمان طولانی کار تولیدی و عمل و فرهنگ ایجاد کرده اند و فرهنگ یک مدل در میان آن ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Contrary to popular belief, most computers are neither sapient nor hostile.
[ترجمه گوگل]برخلاف تصور رایج، اکثر کامپیوترها نه خردمند هستند و نه متخاصم
[ترجمه ترگمان]برخلاف باور عمومی، اغلب رایانه ها نه sapient هستند و نه دشمن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. If you follow her sapient advice, you will be sure to succeed.
[ترجمه گوگل]اگر به توصیه های عاقلانه او عمل کنید، مطمئناً موفق خواهید شد
[ترجمه ترگمان]اگر نصیحت sapient را دنبال کنید، حتما موفق خواهید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. My company, Sapient, opened an office in Delhi in 2000 and currently has over 000 people across three offices in India alone.
[ترجمه گوگل]شرکت من، Sapient، در سال 2000 یک دفتر در دهلی افتتاح کرد و در حال حاضر بیش از 000 نفر در سه دفتر تنها در هند دارد
[ترجمه ترگمان]شرکت من، Sapient، در سال ۲۰۰۰ دفتری را در دهلی افتتاح کرد و در حال حاضر بیش از ۳۰،۰۰۰ نفر را در سراسر هند تنها یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Sapient integrates U. S. - and Europe-based studios near the client geography with creative and technology teams in India to produce banner ads, microsites and web/mobile applications.
[ترجمه گوگل]Sapient استودیوهای مستقر در ایالات متحده و اروپا را در نزدیکی جغرافیای مشتری با تیم های خلاق و فناوری در هند ادغام می کند تا تبلیغات بنری، میکروسایت ها و برنامه های کاربردی وب/موبایل را تولید کند
[ترجمه ترگمان]Sapient U را ادغام می کند اس - و استودیوهای اروپا - مستقر در اروپا در نزدیکی جغرافیای مشتری با تیم های خلاق و فن آوری در هند برای تولید بنر، microsites و برنامه های کاربردی وب \/ تلفن همراه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The sapient man used his sagacity in the perpendicular commercial device.
[ترجمه گوگل]مرد خردمند از خرد خود در دستگاه تجاری عمود استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]مرد sapient از زیرکی خود در دستگاه تجارت عمود استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Now, you the sapient, differentiate me, why should our days quit us, never to return?
[ترجمه گوگل]حالا ای عاقل، مرا متمایز کن، چرا باید روزگار ما را رها کند، دیگر برنگردد؟
[ترجمه ترگمان]حالا، تو the، مرا از هم جدا کن، چرا روزه ای ما باید از ما جدا شود، و هرگز برنگردد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It was no just and sapient counsellor, in its last analysis.
[ترجمه گوگل]در آخرین تحلیل خود، مشاور عادل و خردمندی نبود
[ترجمه ترگمان]در آخرین تجزیه و تحلیل آن، نه تنها و نه مشاور sapient بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. During the long-term evolution an integrated regulation system, which is highly conserved in eukaryotes from yeast to homo sapient, has developed to regulate copper transportation and homeostasis.
[ترجمه گوگل]در طول تکامل بلندمدت، یک سیستم تنظیم یکپارچه، که در یوکاریوت‌ها از مخمر تا همو ساپینت به شدت حفظ شده است، برای تنظیم حمل‌ونقل مس و هموستاز ایجاد شده است
[ترجمه ترگمان]در طول تکامل طولانی مدت یک سیستم تنظیم یکپارچه، که در eukaryotes از مخمر تا هومو sapient حفظ می شود، توسعه حمل و نقل و homeostasis مس را توسعه داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It hired 90 employees, bought lots of expensive servers and database software licenses from Oracle, and paid web-development firms Sapient and Scient millions to develop features.
[ترجمه گوگل]90 کارمند را استخدام کرد، سرورهای گران قیمت و مجوزهای نرم افزار پایگاه داده از اوراکل خریداری کرد و میلیون ها دلار به شرکت های توسعه وب Sapient و Scient برای توسعه ویژگی ها پرداخت کرد
[ترجمه ترگمان]این شرکت ۹۰ کارمند را استخدام کرد، بسیاری از سرورهای گران قیمت و مجوزهای نرم افزار پایگاه داده را از Oracle خرید، و شرکت های توسعه وب را Sapient و scient میلیون دلار برای توسعه ویژگی ها پرداخت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Does the Su appropriate Er adore not apt favor that he alternatively she has its her female?She has been expressing so nice ugg boots sapient huge degree . . . . . .
[ترجمه گوگل]آیا سو مناسب Er ستایش به نفع نیست که او به جای او زن خود را دارد؟
[ترجمه ترگمان]ا … ا … ا … ا … ا … ا … ا … ا … ا … ا … ا … ا … ا … ا … ا … ا … ا … ا … ا … ا … ا … ا … ا … ا … ا … ا … ا … ا … ا او از این چکمه های قشنگ و sapient و degree بسیار عالی بیان کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. "Finish saying to toward Li Ge Zhu's way:"At the opening when we plea for help evil knife fortress' choosing to sapient about private survival is also a mutual consciousness!
[ترجمه گوگل]"به راه لی گه ژو گفتن را به پایان برسانید:"در افتتاحیه، هنگامی که ما درخواست کمک می کنیم، قلعه چاقوی شیطانی را انتخاب می کند تا در مورد بقای خصوصی آگاه شود، همچنین یک آگاهی متقابل است!
[ترجمه ترگمان]\"به پایان بگویید که به سمت لی Ge می گویم:\" در دهانه، هنگامی که درخواست کمک به دژ چاقو شیطان را درخواست می کنیم، بقا در مورد بقای خصوصی نیز یک آگاهی متقابل است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عاقل (اسم)
sage, sapient, witan

دانشمند (اسم)
scholar, oracle, litterateur, erudite, scientist, savant, pundit, sapient

خردمند (صفت)
wise, reasonable, intellectual, sapient

دانا (صفت)
capable, wise, sage, learned, lettered, spry, astute, knowing, sagacious, sapient

انگلیسی به انگلیسی

• intelligent, wise, sagacious; seemingly wise, posing as intelligent

پیشنهاد کاربران

As a adj
1. ( chiefly in science fiction )
intelligent.
"sapient life forms"
در ژانر علمی تخیلی : هوشمند
2. Relating to the human species
( Homo sapiens )
مربوط به هومو سِیپین ها = انسان خردمند اولیه
...
[مشاهده متن کامل]

As a noun:
a human of the species Homo sapiens.
انسان از گونه ی هومو سِیپین ها/ انسان خرمند ( که جز انسان های اولیه هستند )

بپرس