پیشنهادهای Seyyedalith (٦٧٢)
نوعی بازی
روزشماری کردن
تکون خوردن شدید به این ور و اون ور
به نظرم �واجب� ترجمه ی خوبیه. it's imperative to see: دیدنش واجبه [باید دید].
وقتی کسی در جایی حاضر نیست ولی دلش اونجاست
آتیش کردن fire up the car: ماشین رو آتیش کن بریم.
نوه
خلوت و کساد
رو پا
زمان گذاشتن / اختصاص دادن به چیزی
نرم کردن کسی
به طرز وحشتناکی pretty damn good: خیلی خوب
رفتن پای کار
نوشته ها و پلاکاردهای بزرگ در حیاط خانه
بیدار بودن / ماندن
جان کسی را گرفتن
محتویات چیزی را بیرون ریختن
یک چیزی شبیه خواهرخوانده
قبضه کردن it takes over the internet: اینترنت رو قبضه کرده.
راحت
بدون a هم به کار میره.
آمدن
وقتی یه سیاه پوست داره خیلی دری وری میگه استفاده میشه. حاجی بسه دیگه!
Capital punishment
پا پیش گذاشتن
مخالف emotionally
قاطی کردن
selfish
Apologize عذرخواهی کردن
پول شو
فکر کنم یعنی از اول اولش
خدمت رسیدن
Make fun of sb Play joke on sb
خانواده دوست
گذشته ی DM
From an early age از سنین کم
پایین انداختن
از امروز
تصاویر آدم ها که روی مقوا زده میشه و وایمیسه.
توانایی حس روح
خیلی قرمز / مثل چغندر قرمز
دامپزشک
یا there's no danger وقتی که اطمینان داریم چیزی اتفاق نمی افته.
پشت در مانده
یه همچین چیزی
آب گازدار فکر کنم.
مثل take a flight با تاکید بیشتر بر دیر نکردن و به موقع رسیدن.
توییت کردن
راست و ریس کردن
تمام شده