تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

امتحان کردن / سراغ رفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

درست همون چیزی که . . . Just what i need: دقیقا همون چیزیه که می خوام.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

حراج شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

چیزی [لباس] به کسی آمدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

به گوش خورد I overheard: به گوشم خورد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

نبودن، حالا چه به معنی خونه نبودن و مسافرت بودن، یا به معنی زنده نبودن. while i'm gone: وقتی من نیستم . . . how long will you be gone: چند وقت نیست ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

گروه چهارنفره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

crazy

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

آزار دادن روحی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

خیلی راضی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

ارزش دردسرش رو نداره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

how have you been چطوری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

غرق چیزی شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

خیلی بیشتر از

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

تحویل تکلیف هم میشه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

لنز Wear contacts: لنز زدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

آب یخ / آب خنک!

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

با کمترین دمای

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

حداکثر دما

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

حداقل دما

پیشنهاد
٢

جا دادن I put a roof over your head: من بهت جا دادم.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

فلنگ رو بستن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

دیگه کاریتون ندارم می تونید برید

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
-١٨

هیچ کدوم از

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

از سر راه کسی کنار رفتن / اذیت نکردن کسی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

برای مو به معنی از بالا بستن مو هم به کار میره.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

چی شده؟

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

جک و لوبیای سحرآمیز

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

وقتی به کار میره که از کاری که طرف مقابل گفتگو می کنه یا می خواد بکنه خوشمون نیاد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

خلاص شده I'm relieved: خلاص شدم.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

احترام قائل بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

یه خواهشی ازت داشتم.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

رو دور بودن / روبه راه بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

در پاسخ به جوک، وقتی می خواید بگید حرفت جوک بود. بامزه that's a good one: بامزه بود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

پردیس سینمایی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

حین حمل وسایل معادل "آروم" کوتاه شده ی "take it easy"

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

برای کالاها ترجمه ی "گیر آوردن" خوبه به نظرم. I want to find a cheap one: می خوام یه ارزونش رو گیر بیارم.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

ازدواجی / کسی که قصد ازدواج داره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

کنایه از زیاده روی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

در مقایسه با prison برای مجازات های بلندمدت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

mind your own business: سرت به کار خودت باشه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیشرفت کار به جلو

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

دخل داشتن it doesn't concern you. mind your own business: دخلی به تو نداره. سرت به کار خودت باشه.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

حرفشم نزن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

آب گل آلود

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

به معنای بیرون کشیدن هم هست

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مشکل همینه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

برای چیدن وسایل خونه هم به کار میره.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

تیپ زدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

در انتهای جمله به کار میره چیزی شبیه "بدون اغراق"