پیشنهاد‌های وهسودان مرزبان (١,٢٨١)

بازدید
١,٨٢٨
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

پنبهَ به پارسی دری و پَختهَ به پارسی خراسانی و پنبخ به پارسی پهلوی اذری و پنبگ به پارسی پهلوی ساسانی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

ممقان و ممگان پیش از ترکی شدن اذربایجان نیز رواج داشته چلقه ای به چم جرگه ای = حلقه ای و پامبخ و پمبخ پهلوی اذری پمبه است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

قالی در اصل گالین است که با گاله و گلیم و گالش همخانواده پوشن را همه فارس میگویند قشقاییها عشایر همپیمان از کلهر و بختیاری و کهکیلویه و باصری و بسیار ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

گم و گمان پوشیده گومه خیمه و پوشه همان گیومه فرنگی است و گامه و جامه هر پوشن است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

کوک در فارسی دری و استان فارس و پهلوی همان کبک است و کوک دوختنی را در استان فارس و بسیار جاهای دیگر گندمیگوییم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

گمانم کویگ و کوک که دوستان بختیاری گفتند همان کودک باشد چرا که کودک در گویش بسیاری جاها کویک می شود و اصل این وازه همان کوچک است که به بچه زیر جوان م ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-١١

دیوان لغت الترک کتابیست که زمان ما بدست گروه های نژادگرا بیرون امد وچاپ شد و چاپ شده ان را چند تن از اروپیان در نبود نوشته ها درباره ترک ها با شور فر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

تابگ و تابک و تبوک و تبگ اوند لبه دار پهن را گویند و اگر لبه ان بالاتر باشد تشت است و تشتی که دهانه اش پهنتر باشد لگن گویند اگر لبه ها بسیار بلند با ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

تابگ و تابک و تبوک و تبگ اوند لبه دار پهن را گویند و اگر لبه ان بالاتر باشد تشت است و تشتی که دهانه اش پهنتر باشد لگن گویند اگر لبه ها بسیار بلند باش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

سطل را ناوه گویند پیشتر ناوه را از تنه درخت تهی کرده می ساختند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

ناوه هر چیز میان تهی است بویژه اگر دراز باشد برای همین لوله را می توان ناوه گفت و کشتی بزرگ را ناوو ناوه گفت و جوی نیز ناو و ناوه گفته اند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناوه کپه آوند تاوه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

بحرین همه کناره میان بصره تا دبای عمان انسوی گلفار را بحرین گویند و حد ان نجد و ربع الخالی است همه ابخوستها و کاظمه کویت دمام قطیف و هجر احساء قطر و ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

انکه برادرمان اریا بهداروند گفت سعی عربی است و پیوندی با سهی ندارد واژگان فارسی را هرگونه که بزرگان ما در بلوچی و پشتو و کرمانجیو یا فارسی دری در روس ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

سرو سهی سرو دیدنی سروچشم نواز سرو سهیگ - سرو سی کردنی - در فارس میگویند سی = بنگر - یا می گویند سی سی = بنگر بنگر - شاید سهیگ و یهب لچم دیده شده و گو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

در فارس سرو ر ا سلب و سلو و سرب و سلبک و سلوک و سولک نیز می گویند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

فرسپ به بچم ستون است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

نشگون از نشگ است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

در فارس همه گویه های شوهر شوی شو شی شوگر شیگر شیهر شیئر شوئر را می توان از زبان یک تن شنید

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

ذز زوستاهایی از فارس هر ده گویه دخت دهت دت دتر دوئر دوهر دیئر دیهر دختر دهتر زا اط طبان یکتن می توان شنید

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

دخت دختر دوهر دتر دهت دت دوئر دهتر دیئر دیهر در روستاهای پارس ( هر دو سوی شیراز ) همه این ده گویه را می توان از زبان یک تن شنید

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

افسان و افسانه و افسون نیز امده از نفس سخن کم جو در مجلس جانبازی بر تارک بی نفسی فرموده دل افسان ساز. سنائی - هزارافسان ؛ هزار افسانه هزار و ده ص ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

مشکل بزرگ اینست که هرکس درباره هر چیزی که می نویسد از نخست نتیجه و خواسته خود را نشانه گرفته و سپس بر ان راه میرود که میواهد یکی میخخواهد بگوید کردها ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

این ارش محمد تا کنون پنجاه تا واژه گوناگون که هیچ کدام پیوندی معنایی و واژگانی به هم نداشته اند را دیده ام که نوشته از ریشه اکماک گرفته شده مثلا اهنگ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

آماج و آماچ و اماچگ به چند گونه آش و حلوا گویند و واژه ایست پارسی آماج اماد تیر و تیر رس است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

چار - چاره - آچار و چارا مانند خور خوره - آخور و خورا است گشا حل - - چاره گشایش راه حل - آچار - گشاینده حلال ابزار گشایش و در خورد و سزا - یازکننده و ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

اغوز اغاز شیر است و اغوز غوز و گوز و جوز بچم گزدکان است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

مردَریگ و ان که وسط امده ها نیز بلکه ا است گرد گشته بجای فتحه و قدما هرجا که امکان درست خواندن نبود مانند اینجا که اگر نبود مرد ریگ خوانده میشد و یا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

الفغده بچم کسب باشد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

انچه گفته اند وشی منسوب به ترکستانست یاوه است ان منسوب به یمن است و وشی واکه ای عربیست و و وشی و وشاء گویند همتم گفتا که ملبوس جلال دق مصری وشی صنعا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

این واژه به اشتباه نامگزاری شده در منطقه شنیدم که به گویش زرزاری ساکنانش نلیوان گفته میشود که گویه دیگر نریوان و نریمان است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

دوستانی که زبان خویش را از شاخه داد می دانند ایاحتی یک خط مانده است که صراحتا بگوید این به زبان مادی است یا یک واژه -

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

حصمان و ضدان را گویند و نه چهار گوهر - اری چهار گوهر ضدانند در برابر هم و نه هر یک به تنها بساختند چهارآخشیج دشمن ازآن که رای تست بحق گشته در میان د ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

آخشیک و آشتیگ چون جنگ و اشتی است و هیچ بچم گوهر نیست مگر آخشیگان که چهار گوهرند بساختند چهارآخشیج دشمن ازآن که رای تست بحق گشته در میان داور . مسعود ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

در استان فارس و بسیاری جاهای دیگر تا کنون پسندر و دختندر را پس اندری و دخخت اندری می گویند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

آخشیجان چهار گوهر آخشیح اب و اتش و خاک و باد است خاقانی فرماید آخشیجان امهات و علویان ابای من

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

امیر علی شیر سارت را به معنی پارسی به کار برده و گفته است : از زمانی که مُلک، از عرب و سارت به خانهای ترک انتقال پیدا کرد؛ در زبان ترکی هم از زمان هل ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

پس بیوبارید ایشان را همه نه شبان را هشت زنده نه رمه . رودکی . بدشت ار بشمشیر بگزاردم از آن به که ماهی بیوباردم . رودکی .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

دو برادر بودند: یک پیرمرد و یکی جاهل؛ آن جوان که به او نایب غلامحسین می گفتند، او بیشتر می آمد. بازپرسی پیر میرزا رضای کرمانی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

اوبار اوپار اوبارده اوباشتن بیوباردن. اوباردن و اوباریدن انباردن - - اوباران - اوبارند - اوباره برانباشتن انپاشتن. انباردن : انبار انبوه . . انبارد ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

پالا بچم پال و پالیدن و پروردن است و هم اکنون در پشتو و بسیاری بهجه های بلوچی و پامیری گفته می شود و واژه فال عربی نیز از همین ریشه است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

شگفتا که مردم کوت را در عراق و شوش نمی بینند که تاریخی چند هزارساله دارد و نام شهر کویت را از ان گرفته اند میگویند هندی است اخر نمیدانید که اریان هند ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

نمی دانم چرا شرم از چشم ما رفته است چرا باید دروغ گفت ؟ رود ارس را در ترکی نیز ارس میگویند این ترکان عثمانی و این ترکی ترکیه و اذربایجانی هم انرا ارس ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

دستکش ستبر و پهن که برای ایمنی از چنگال شاهین و عقاب و باز بدست کنند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

نزد - پهلو - کنار - پهنای هم بنشیننید پهنای من بنشین

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

دیوان لغات الترک یک کتاب جعلی است که تندروان پانترک زمان عثمانی ساختندش و گفتند گم بوده تازه پیدا شده - اما از انجا که ساختگی بود ان را به نام خلیفه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پهل که بلوچان به معنی بخشودن و حلال کردن میگویند همان بهل است باید دانست که بلوچی همان ادامه پهلوی است و پ همان ب در فارسی دری است البته بسیاری هم در ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

وازه هایی چون خنگ و کودن هردو از اسب گرفته شده مانند اینکه بگویند عجب اسبی هست - ای اسب -

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

خنگ با فتحه به چم سفید است زی فرنگستان سه کرت شاه ایران راند خنگ - خواست تا ایران شود همچون فرنگستان قشنگ بهار میگوید

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

قشنگ از واژه خشنگ است خش با نون نسبت گاف پهلوی و شاید هم خش شنگ باشد