پیشنهاد‌های وهسودان مرزبان (١,٢٨٠)

بازدید
١,٧٩٧
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

شگفتا که فرزندان ایران هریک بهم در افتادند - کر - جر - گر - کار - چر - چار= جنگ است در واژه کرنای و کارن ( قارن - گارن ) و کارینجار کارزار پیکار انرا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

در پهلوی به گوسفند نیز پس میگویند که بز گویه دیگر انست - دوست بختیاری داریوش نخست هخامنشی میگوید نئیم کام تی پث کَرَئَیش نیمَ کام تی ( تو - در ) ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

در شاهرود و اطراف تهران به پازن پاژنگ میگویند -

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

دگرش دال به لام در پارسی بسیار بوده است و استادانی که گفته اند دال سترده شده بیراهه رفته اند در اوستا نیز بسیار میبینیم که دال لام میشود در گویشهای ب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

پارسی مربا انبه است و نه پرورده که گرته برداری شده از مرباست - پارسیان بنا بر انچه در صیدنه بیرونی امده میوه های هندوستانی و خراسانی را انبه می کردند ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

سو - سی - زی - از شیراز سوی هرات - از بلخ زی همدان - از یاسوج سی بدخشان - سی به چشم جانب و برای

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

درست ان سللار است که گویه دیگری از سردار است در گویه ای از پارسی دال به لام تبدیل میشد و را نیز به لام و سردار سللار شده است

پیشنهاد
١

لگام یک اسب است و کمند چهار اسپ

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

کمند جنگ افزاری ساده به چم پاهنگ است ریسمانی که انرا بسیار خشک می بافند و پیوسته سواران انرا بر فتراک اسب می بستند یا در بازو ی خود می انداختند برای ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

بَختی است منسوب به بلخ بَخت روشن - ایا نمی بینید که سعدی انرا با سختی قافیه کرده است پای مسکین پیاده چند رود کز تحمل ستوه شد بَختی تا شود جسم فرب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

غژگاو یا ابریشم گاو گونه ای گاو است که مویی ابریشمین دارد و غژ ابریشم باشد پیشتر گونه کوهی ان که تا هزار کیلو میرسد در کوهای شرق ایران در پامیر و هند ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

اقا دکتر فاروق سومر اگر سواد داشت می دانست که اشخاصی را که ترک اراک نام برد جریانش اینست که زمان محمود سلجوقی عده ای از ترکان که خاندان سلجوقی هم بخش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

شمار و مار و مر پارسی رقم است - عدد پارسیش تا است - - هفت عدد = هفت تا - مردی هفت تیر داشت به هر عدد مردی بینداخت مردی هفت تیر داشت به هر تا مردی ب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

دوستی که جواب این شخص داد و گفت با ورود عربها ترکان خزری به اران امدند و زمان عمر بن عبدالعزیز ترکان قیام کردند عزیز اولا ان اقا ادرس درستی نداد و نس ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

اما انچه خود ترک پنداران از تاریخ طبری و دیگران ترجمه و تحریف میکنند سراسر به خاطر نفهمیدنشان از عربی است از انجا که به سنت یهودی مردم دنیا را اولاد ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

کتاب روحی انارجانی به زبان محلی اهل تبریز است پیدا کنید بخوانید هم چاپ شده و هم در نت مجانی هست در سایت پارسی انجمن لینکش هست ببنید ابا زبان محلی اها ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

فردوسی اسپیجاب را از ایران دانسته مقدسی که اسپیجاپ را دیده بود مردمانش را پارسی خوانده و نام اسپیجاب خود گواه بزرگ بر پارسی بودنش است باید دانست که ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

دن پارسی نشاط است - با نشاط را دنان گویند - فرمان دادن بدان را نیز دن گویند همه ماهه بگرد دن همی دن - دن مدن - دنم دنی دند - دنیم دنید دنند - دنید ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

پارسی ان دننده - دناور

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

خذین و ختین و ختون و خاتون یک واژه با گویه های گوناگونست

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

دن بچم نشاط است هر نشاطی - ستاک دنیدن است و دنان انست که نشاط کند برای همین رودکی و منوچهری انرا بچم جنگ اورده اند و داد و فریاد و به نشاط رفتن را نی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

در ترجمه تاریخ تبری امده آن که خراسانیان و وَرَزْرودیان ) �خدیز� میگفتند �. . . و خدیژ به زبانِ ماوراالنّهر کذبانو باشذ. . . . � �سعید عبد العزیز م ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

تراوشگه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

پل را به پهلوی و دری پرد گویند و هنوز بسیاری از ایرانیان انرا پرد گویند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پرد به پهلوی و دری پل باشد و هنوز بسیاری از ایرانیان انرا پرد گویند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

آن خوشه بین چنانکه یکی خیک پرنبید سربسته و نبرده بدو دست هیچکس بر گونه سیاهی چشم است غژم او هم بر مثال مردمک چشم از او تکس . بهرامی ( از لغت فرس اسد ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

آن خوشه بین چنانکه یکی خیک پرنبید سربسته و نبرده بدو دست هیچکس بر گونه سیاهی چشم است غژم او هم بر مثال مردمک چشم از او تکس . بهرامی ( از لغت فرس اسد ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

تگ = ته ش و تلاو = تراو تراو - تراوش - چون زای و زایش انچه تراوش میشود تلاو است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

گویا همان واژه دان و دانگ است و داو است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

در فارس به معنی نوبت دون شب دون روز - در روستاها انان که گله بسیار ندارند چند نفر شده و هربار شیر را به خانه یکی برده و میگویند دون خانه من است و د ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

دن بچم نشاط است هر نشاطی - ستاک دنیدن است و دنان انست که نشاط کند برای همین رودکی و منوچهری انرا بچم جنگ اورده اند و داد و فریاد و به نشاط رفتن را نی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

در این دو سرود رودکی و منوچهری هر دو دن به چم جنگ و کارزار است مگر نمی نگرید که نخست از مرد شصت ساله سودمند سخن میگوید و دوم از کلک و دن سخن میگوید ک ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

ریشه این نام بی گمان پارسی است چرا که جریب و گریپ و گریوه همه بچم گردن است و گریفا و گریوا بچم گردن دراز است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

زرافه جریفه گریفه گریوه نام این جانور در پارسی گریوا و گریفا است واو بسیاری جاها در پارسی به فا دگر میشود مانند یاوه و یافه -

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

جای انکه ریشه واژه جنگل را بگوید و پارسی بودن و نبودش را بگوید درباره درخت گفته

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

پورانا گویه دیگر پارینه است -

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

جیوه و زیبق هردو فارسی هستند اما در پهلوی گاف را چون ق مینوشتند و زیبگ و زیبق هردو می خواندند و در عربی نیز بیشتر عربها گاف میگفتند و نه قاف مگر مکه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

چو بشنید بهرام پالاى خواست یکى جامه خسرو آراى خواست‏

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

بال در فارس به معنی حساب است و لرها هم میگویند - نمونه این بال نیست این قبول نیست - این در حساب و شمار نیست - بال به معنی چیز اماده منتظر گذاشته شده ...

پیشنهاد

تقسیم بندی شمالی جنوبی اگرچه تقسیم دانشگاهی مشهور است اما بسیاری از استادان زبان شناس با ان مخالف هستند اشکال بزرگ ان اینست که مثلا زبان فارسی دری که ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

نزدیک فهلیان و نوراباد شهر کهن نوبندگان بود در تاریخ گردیزی امده است و افریدون ضحاک را بگرفت و از پوستش زهی بر گرفت و او را بدان ببست و به سوی کوه دم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

پیشتر نزدیک شهر نوراباد شهر تاریخی نوبندگان بود - متنبی شاعر بزرگ عرب هنگامی که به دیدار عضدالدوله دیلمی میرفت از بهبهان تا نوبندگان را در چندین شعر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

در روستاهای شیراز اوشن و هوشن و هوشوم میگویند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

در استان پارس چاق را چاک نیز گویند - و چاک در پهلوی فربهی و چالاکی است و به چم پیه نیز بوده و هنوز کردان میگویند چاک و چاکی - و در پشتو نیز به چم پیه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

اخر هرچیزی که قاف و غین داشت که ترکی نمیشود با کدام ریشه اخر چگونه ؟ - بنچاق گویه کوچه و بازاری بن چک و چک واژه ای پارسی است چک بنوشت یکی مأمون ر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

شیر آغازین را آغوز میگویند که گویه دیگری از آغاز است گردکان که به پارسی انرا گوج و گوی و غوز وآغوز و کوز و جوز و گردو گویند همه نامهای پارسی است پارس ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

اسماعیل ابن عامر ، سردار سپاه خراسان بود، طبری از می گوید که اسماعیل به خراسانیان گفت : " دهیذ ای جوانکان "

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

پرک بک پر از در دو لختی چشم که انرا پلک نیز میگوییم و دیگر نام پارسی ستاره سهیل و دیگر فلک و پره و پرهون و چرخ را گویند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

برهان دچار اشتباه شده است شیراز نیز پارسی است انرا اکنون در فارس و بین قشقاییان نیز درست میکنند و انرا ماستانه گویند ترکان چین از ازبکی و ایغور و مغو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

گتگ و گتخ و گته خورش را گویند و در پهلوی نیز امده پیش از امدن ترکان به کاشغرو خراسان