پیشنهادهای صمد توحیدی(شهرام) (٢,٢٠٣)
" آن جور. همان جور که. همان طور. از نگاه ":به مصداق.
انام و امام:پسوا و پیشوا. امام:پیشدار. جلودار.
" درخور یاد است. شایسته است. شایستهء یاد است ":قابل توجه.
" یادمندانه ":قابل توجه. *یادمندانه است: قابل توجه است. * توجه کنید:ببینید. بنگرید. توجه کن:ببین. بنگر. توجه نمایید. . و . . . .
جلب توجه :"چشمگیر بود. جلب توجه می کرد. دیدآیند؛دیدایند است، میباشد.
جلب توجه:" چشمگیری. "چشمگیر. "
بَست. بستی. :دیپلماتی. و. . . . از نگاه بست و بستی : از نگاه دیپلماتی و دیپلماتیک و . . . .
آیا بهتر نیست که؛ " رسا " :نام پسران. و؛ " شیوا " : نام دختران باشد.
" ویراستار . ویراینده . ویراستگر. ویراستکار:مصحِح" . تصحیح: ویراست. ویرایش. ویراسته. مصحَح:ویراسته.
پرچیدن: در لری به پنداشت ودریافت برسر کسی ریختن برای نمونه بر سر فروشنده برای خرید ریختن . جانوران نیز برای چریدن گیاه و آب ، مردم می گویند حیوانات پ ...
شیوا:راحت می فهمی. سخنی که راحت فهمیده شود. رسا:راحت می شنوی. سخنی که راحت شنیده گردد. " آیین رسایی و شیوایی سخن. " " آیین سخن شیوا ورسا. " " سخن ر ...
تنزیه و تشبیه:ناهمانند و هماند. تنزیه:ناهمانند. تشبیه:همانند.
" آرمان ابزار را به دست می دهد ":هدف وسیله را توجیح می کند.
" پرتوهای الهی ":روشنای خدایی. روشنای الهی. پرتوهای خدایی " :لمعات الهیه
تشبیه : " همانند ". تعطیل:" گذاشتن. وانهادن . " تحریم:" آرام. آرامیدن . " تنزیه:ناهمانند. تکبیر:بزرگی. تکفیر:ناسپاس نمایی. دورباش. دورش. تحدید:مر ...
" ویژایی . شناسش":توصیف.
بر عهدهء ماست:بر ماست. وظیفه است:برماست. " چند وجهشی واژگان فارسی را آشکار می سازد. " هرچند وظیفه "وَ سی وتَه"فارسی است.
" استوار " :اثبات.
" سفارشا " :اوصیا.
گردای همهء ویژگی های افتا و پایا:مستجمع جمیع صفات ثبوتیه و سلبیه.
" نابرترنده ":بلامرجح. " نابرتر ":لامرجح.
" بَرتَرِ نابَرتَرَندِه ":ترجیح بلا مرجح.
" درگذشته . درگذشته گان ": متوفی. متوفیان.
گسترهء زمان. گسترهء زمانی. زمانشی. گسترهء مکان. گسترهء مکانی. مکانشی. گسترهء جایگاه جایگاهی. جایگاهشی. گسترهء جایی. جایشی. گسترهء گاهی. گاهشی. ...
" جهانیدن. جهانی. جهانشی. دنیا. دنیایی. دنیایشی. گیتی. گیتیایی. گیتیایشی . هستی. هستیایی. هستیایشی. ":global#, نیستی. نیستیایی. نیستیایشی.
" گریز را بر ستیز برتری داد ":فرار را برقرار ترجیح داد. گریز را بر ستیز بهتر و به دانست ویا به دید.
گیتیِ گمان:عالمِ تخیل
" شَنوَک ":سَمعَک.
" یابش و یابشگر " : برای انسان. " یاب و یابگر " :برای فناوری ها.
" په به ":په بگو ، پس بگو.
بصیر:بینا. الله بصیر:" خدا بیناست. " ان الله بصیر بالعباد:" خدا به بندگانش بیناست. " بینا از نوع بینش.
" آشکار است شکوهش ":جلّ جلاله.
بزرگش:عظمت. " عظمته ":بزرگشش.
" یابگر ( یابشگر ) الکترونیک ":حسگر الکترونیک.
" یابِشگَر ":حسگر. " یابگر ":حسگر.
" رهرو " : سالک. سیر وسلوک:" سُرِیدَن و سُلقِیدَن . " طی طریق:رَهنَوَرد. اهل طریق:" اهل راه ". اهل سلوک:" اهل روند. " مرحله به مرحله:" راه به راه. ...
" بالا به بردِ پایین ":منصوب به نزع خافض. " فرا به برداشتِ زیر. ".
" فُروبَر و فَرابَر ":خافض ورافع.
" خوار و والا ":خَفض و رَفع. " فُرو و فَرا ":خفض و رفع. خوار و خاص.
" کَمندِه و اَفزَندِه ":خافض و رافع.
*هوالحکیم:" او فرزانه است. " اِنّ اللهَ حکیم:" راستی خدا فرزانه است. " [حکیم :" فرزانه ". ]*
شاید همانندیهایی باشد که این گونه برداشتها را به دست می دهد و در همهء جهان نیز همین سبک و نمونه به چشم می خورد، نباید بر پایهء نمای پدیداری ساختی و آ ...
وجع مفصل:دردِ بند.
به کوهها ودنهای کوهها بنگرید ؛ ۱_دماوند. ۲_سبلان ۳_دنا . . . . . . . . . . و در هر استانی ودیگری کوهی و دنی شناخته است. و نیز درجهان، اینجاست که ...
آنهایی که بر دینداری می باشند باید زبان فارسی را آن سان از واژگان بیگانه بپردازند که همگان شگفت زده شوند نه اینکه به شک بیفتند. زیرا ؛ ۱_پیامبر اسلام ...
" سرود و سرایندگان . چامه چامگان. چام و چامگو. چامسرا. چام. چامک. سرود و سراینده. بیت و بیت بَند " :شعر و شعرا.
" سامانه ها ویا الگو های برد و بار " :اگر در هر چند کیلومتر یک چند دقیقه بایستند از برخوردها پیشگیری و جلو گیری می گردد. سامانه دادش: وسایط ویا وسیل ...
ترمز: " ایستگر " :ابزاری به جای ترمز در" برد وبار ( حمل ونقل ) . ایستان. ایستا".
" واپس افتادن ":آبادیس
" هرگز و هیچ. هرگزهرگز. هیچ هرگز. هرگز هیچ ":never ever