پیشنهادهای صمد توحیدی(شهرام) (٢,٢٠٣)
قرق :کِرَک. دور . خط. مرز. گنده. هور. دور.
" اِیلمانِی ":استقلال. " اِیلِمان " :استقلال.
ول انگاری . زرانگاری. سَرانگاری. بهرانگاری. سِّرانگاری. هَرانگاری. بَرانگاری. کَرانگاری. دَرانگاری. نَرانگاری. گرانگاری. انگ انگاری. رنگ انگاری. چنگ ...
خیام اگر یکصد وچند سال بزیست. "یک ساعت تلف نموده باشد" از کیست. در دانش و فرزانش و آیین وز راز. یا در سدد است یا که بنمود که چیست. شهرام. صمد
سَدَدِیات. در سددیات. سَدَدِیاتی در زبان. سددیاتی پیرامون زبان. سَدَدِیاتِی در بارهء زبان. سددیاتی بازبان. وهر رشتهء دانستنیهای چهار گانهء دانشها، ف ...
" درسَدَدِ فرزانشِ بَرِین ": تاملات در فلسفهء اولی.
هرکس چو پیامبر خدا می باشد. بنگر به سیاست رهنما می باشد. سرمایه شناسی رفاه و آسایش. فرهنگ به جاودان روا می باشد. شهرام ص
گمانه شناسی. گمانه ورزی. گمانه داری. گمانه آوری. گمانه پردازی. گمانه آمیزی. گمانه پرهیزی. گمانه مندی. گمانه چندی. گمانه اندی. گمانه وند. گمانه وندی. ...
انگارشناسی. انگار برای پنداشتهایی چند پیرامون گمانه ها.
" گُشِه ":اُپن.
لَسم:فلج. برخی لسم را لمس می گویند.
چامه؛چامه گزاری. گزارهء چامه:شعر ؛شرح شعر
" یافتش وگواهش ":کشف و شهود.
آیین شناورِ روند:suiming ) afloat in trend ) آیین را من خودم برای کسانی که در روند سیر می کنند به دست میدهم. بی آنکه به آیینی گرایش و بستگی داشته با ...
" زمانمند. زمانمندی ":ضرب الاجل
" زودباش ":ضرب الاجل.
افتامد . فرا افتامد. فروافتامد. پسا افتامد. پیشاافتامد. واافتامد. زیرافتامد. . زِبَرافتامد. بازافتامد. ورافتامد. ؛با افزودن گرا وگرایش و گرایی به هر ...
بدبهرِگی امروزه روز از همهء دیگر پدیده ها بیشتر مورد بدبهرگی می باشد ، واز هر گفتار و پندار و کرداری برپایهء هر راست ودرستی و آیینی بیشتر در بدبهرگی ...
فروافتامد گرایی:foluwrealism. که با واپس گرایی ونیز با؛ واپیشگرایی فرق دارد و با واگرایی یکی نیست. من به دنبال آیینی میگردم که همهء گراها وگرایشها ...
یکه خودن. شگفت زده. ( بوالعجبی:شگفتی را به دیگر واژگان برای مهم بودن گزاره به کار بردن ) .
mark timeism:" درجازدنگرایی ":برو به گاوها. برو به گاوها چرا من بروم پس کی برود ( با یک ضربه ناسفت ) این مرد برود. و. . . . . . .
supercrookerway:ابرکچراهه. مانند؛ آب سرد یا آب گرم. در هر صورت کس گوش مالی می خورد. به هر رنگی بپردازد.
ابرکچراهه:سوپر superunstright
" دادِه گِرا ":دادائیسم. ( هر پدیداری یک داده است، بر پایهء هر آیینی که نگریسته شود. )
" اَبَر اُفتامَدی ( ابر راستی ) ":سوپر ریالیسم.
شیشلیک:سیخ بریژ به لری به فارسی آن سیخ برشت:برشتن با سیخ. که برگ آن به لری گِلَه بِریژ گفته می شود. و به فارسی؛ ۱_سیخ برشت. ۲_گله برشت.
بهشت بی تو به مانند سرابی. ودوزخ بویی از قلب کبابی. چنانکه با تو مهر کردگار است. به آیینی که باشد در کتابی. ص شهرام.
رفت فصل زمستان و نکردیم کاری. کاری که بود از بهر یاری، یاری. این فصل که آتش بیار عشق بود. باشد به چهارشنبه سوری اش انگاری. شهرام ص
پُراپُر:لبالب. پُرِپُر:مالامال.
فرا جام. اَبَرجام:سوپرجام.
میبی :نام دختر. می بی. کیبی:نام پسر. کی بی.
مُشکسا. هواسا. نام برای دختران.
" کنار آب ":توالت.
" کَند و کاو ": تجریدالاعتقاد. کَند، کَندن ، کَندِش. کاو، کاویدن از پیچیدگی در آوردن.
" جِردَک ":شورت. مایو.
مانیوود:مانیبود. وود:بود
" شیلات. شیلنگ. شیل ":شیلات
دو چیزِ نانما هستند که کار هر کسی نیستند ؛ ۱_سیاست. ۲_رازوری. سیاست سیا سیا نشان دادن است. رازوری سفید سفید درون بودن است.
ارج گذاری و بها دادن به خود ودیگران یا واژگان دیگران قاف انداختن به دیگران است.
" پیشین . زودتر. گذشته. گذشته ها. پیشتر. جلوتر. جلوترها. ":اسبق. ( اسبق سابق:پیش پیشین. پیشتر پیش. پیشتر پیشین )
" سَبُک شُو ":مینی واش
" روش آموزش ":روش تدریس. روش درس:روش تدریس.
مهریه:مَهر . مه آر. بهترین چیزی را آوردن.
"نَهِل، نَهِل گرایی. ناهَلِیده باور. گرایش به آنچه هَلِیده نشده است":نِهِلِیزم. نیهیلیزم. نیهیلیسم. نیهیلیست.
عشق:"این همانی دل ودیده". اشق ، اشک؛عشق.
دو حرف کاف و گاف هم چنانکه زودتر یکسان نوشته می شدند و به روند سرکش گاف به دست آمد پندار من این است که در گفتش هم یکسان بوده باشند و به روند جدایش ی ...
ازجمله. من جمله:از گذارده. جمله ، گذارده تا دارای نهاد و گذاره باشد.
به گیتی در: به شهر اندر و مانند آن می رساند که سرشت مردم سرشت سرایندگی هم هست و به روند سرود وساده نمودار یافته اند این سبک واژگان جای سرودی و شعری خ ...
بنگر به چهار شنبه سوری اینک. هان نسل جوان وبا چه شوری اینک. آتش که نشان خشم بردیوان است. در خشم شده دیو و چه جوری اینک. ص شهرام.
چهار شنبه سوری درایران باستان و هم پریدن از روی آتش بوده است. وگذراندن سیاووش از روی آتش می رساند که آتش ناب نبوده است زیرا سیاووش را برای بختُم گنا ...