پیشنهاد‌های صمد توحیدی(شهرام) (١,٩٣٤)

بازدید
٢٥٤
تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در کوچه باغ نیستی گشتم روانه. تا بهر مهر و دوستی یابم نشانه. دور از هیا هوی جهان و این زمانه. آرام یابم زندگی آنجاست خانه. آبی بر آرم از پس تن جا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ساقی ره عیش و طرب خوب می زنی. گفتی سلام و بر سر من چوب میزنی. مارا نخست بر عشق رخت کرده پای بند. بر دست وپایِ بستهء میخکوب می زنی. روزی نوازش تو ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آنان که راه عشق به یاران نموده اند. با جاودان عاشق ودلدار بوده اند. با سر خوشان وادی عیش و طرب بگوی. اینان لباس اطلس و دیبا گشوده اند. هوراگنان ب ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱_پرستشگاه خورشید. ۲_معبد خورشید.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اکوان :اخوان. اکوان دیو :برادران دیو. پس فارسی می باشند.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رام بردن:تسلیم. رامبرد:تسلیم شد. رام شدن. رام نمودن. رام کردن.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تراز؛ دو یا چند تراز دارد.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هر کس در زندگی به نیت خود به کار وبار زندگی می پردازد پس؛ ۱_اگر کار وبارش با نیت نیک باشد دست با شاهد مقصود در آغوشش باد. ۲_اگر بد نیت باشد یک زرشک ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به بوی گل شبدر به روی گل شبدر. رود کودک زیبا به کوی گل شبدر. نگر تا چه که زیبا وز این رنگ چه غوغا. نگر آنکه ببینی ز روی گل شبدر. چو خواهی بگردی ب ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در جاودان هر کو نشیند به سور عشق. بر دیگرش مخوان چو بگرفت شور عشق. فرزانگان که یگانه به کوی آفرینشند. دلخوش بوند وسر خوش اندر شعور عشق. غمخوار کو ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گفتم که دور و زمانت مر آشکار نیست. گفتا درست دماغ ودلم به کار نیست. گفتم که چیست بر داشت تو از شبانه روز. گفتا بجز وصال مرا کار وبار نیست. گفتم ک ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روز پیروزی ایران شادباد. شاد باد آن روزگاران شاد باد. کام بهمن گشت شیرین جاودان. بانگ آزادی و انسان شاد باد. لاله ها اندر خیابان ها و کوی. کشت گ ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گاه می باشد که مردم شاد و خندان می شود. گاه دیگر همچنان خندان و شادان می شود. گفته ای دارم که هر کس خواند پر جان می شود. هر کسی اندر هوای جان و جا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

" دوشاخ خور. دوشاخه خور. دوشاخور. دوشاخور . دو شاخه خوار. دوشاخ خوار. ":پریز؛ خور و خوار =برای همه.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از آزمون بهانهء در دست بنگرید. بسپرده پاسبان به کسی مست بنگرید. یا مست را به پاسبان چون سپرده اند. یا می چرا به بی سر و بی دست بنگرید. آنانکه جان ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یاران من ار فناء فی الله بخواهید. فتوای من آن است اگر آن راه بخواهید. باید که ریا کار شوید بی کم و بی کاست. سر منزل آن یار اگر جاه بخواهید. عمریس ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اینک غزل که چهره را آشنا کند بسی. آهوی ناب که نافه اندر هوا کند بسی. خورشید بین که آینه را پاک می کند. همچون هوا که اختران جابجا کند بسی. اینک زم ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هر شب به یاد تو دلم سر باز می کند. وز نام او به سوی تو آغاز می کند. بنگر ترانه ای که به نام تو می زند. برتربود زهر چه دگر ساز می کند. آواز دل به ر ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کنون گاه آن است به صحرا روم. ره دشت گیرم به بالا روم. به کوه ودر ودشت ودریا زنم. به بوم و بر و بام و هر جا روم. ره مرغزار همچو گلزار نیز. به باغ ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ز آزادی نگو آزاد بنشین. ریاکاری گزین دلشاد بنشین. چو مست لاابالی باش یارا. روند مستی و اوتاد بگزین. اگر خواهی جهان بر کام باشد. روندش را چو حزب ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گر چه این گفتم هنوزش زود باد. راستی را راستی در پود باد. سنگدل گشتم ز کار روز گار. ورنه می باید ز اشکم رود باد. جانم از تلخی چو کام مرگ شد. آن ه ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دی به گاه سحرم یاد گلستان آمد. قصهء سرو و گل و سوسن و و ریحان آمد. باغبان تا که فراق گل و بلبل دانست. یادش از خرمی فصل بهاران آمد. ناله دیگر نتوا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شهرام. شهرام. ص. صمد شهرام.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

*شیطان را دینهای ابراهیمی شناسه نموده اند و نفرینی و لعنتی است بر پایهء خود ادیان ابیایی، بااین همه خود شیطان مردم را سر کار می گذارد لعن و نفرینش کن ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

" دانسته ":تعبیه ( برای شعر ) . زین تعبیه:دانسته. می دان. پندار. انگار.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خون خدا: ثارالله.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد

بستمانی. بستمان:تامین.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برخی خوار ( ی ) :رانت خوار ( ی )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خود رایی:باند بازی.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خودیگرایی:پارتی بازی.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تشنه ام من تشنه ام بر آرزو. شوق دارم ذوق هم بر آرزو. کو به کو گردیده ام در کوی عشق. عاشقم در کوی او بر آرزو. آرزو بینم که بینم جان خود. هست امید ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آمد به فرودین بهارانم. گل می دمد به باغ و بستان. مجنون کند هوای مجنونم. شیدا کند صدای دستانم. پرتو دهد به ماه خورشیدم. از خود برد شورش دشتانم. ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بهاری عید ونوروزی گلی سیراب را مانی. به کویت عاشقم تاگوهری پر آب را مانی . نسیمی باد نوروزی صبایی گلشن افروزی. به خوبی در گمانم پاره ای مهتاب رام ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نه فلک را نه کمال در یار . به همه هستی به از هر چیز یار. گنج اقلیم کم از خاک سیه. کهکشان را نی بهایی بی یار. آسمان را منزلت مانده به راه. چون نم ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شهرام نوروز خوش آمد ودیدی. با پیش کشی گلی و خلعتی عیدی. یک هدیهء زیبا پر از نقشهء گل دار. پیچک به تن صنوبری پیچیدی. زین غنچه به آن غنچه وزان شاخ ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ابرنیساری بر آمد بر فراز کوهسار. تا بشوید پیکرش کوه وزمین وکشتزار. می فزاید بر دل هرچشمه ای ذوقی دگر. تا رساند آب جاری بر گیاه و بر چنار. دشت را چ ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خورشید زند پرچم و راه دگری . بر طرهء شب نشسته ماه دگری. از تیر و زبهمن و زآذر بگذر . فریاد کند زمین و آه دگری. تا غنچه ز تن پوش نماید خود را. بل ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیا جانا بیا ای ماه آفاق. بیا بر ما ببخشا پاله ای شاق. گلی دارم چه جویم آشنایی. که نرگس وار شیدا گردم وساق. دماغ ودل از او پرورده دارم. برایش من ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آمد سپه نوروز و بگرفت زمین. بشتاب به جلوی میر نوروز آیین. آورده صبا از رخ گل نامهء بلبل. بگشوده هزاران به سر از گل رخ ز رّین. صد چشمه خروشان بنور ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چو خونین دلم از اهورا لقایی. به کوی حریفان توساقی کجایی. چو خورشید تابان وماه شبی خود. توسرو روان جان من آشنایی. زمجنون گذشتم زدم بیستون را . زلی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چه بسا عهد بگردم سرّ خود را که بپوشم. نبود تاب وتوانم به چنین رای بکوشم. چو بخواهم که به خلوت که پناهی بگزینم. به کمینم بگذارند و کمان دار به دوشم. ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اگر که یار نجویم به راه یار چو پویم. بتی چو خود بتراشم بتی عیار بجویم. چنانکه دیده نبیند چنانکه عقل نیابد. به چنگ و ناخن ودندان روان خویش پژویم. ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بر آن شوم که رویش با چشم جان نگارم. چشمان خاک سا را بامشک جان به بارم. نیکو ترین غزل را با نام او به گویم. غمگین ترین ترانه با یاد خود گذارم. تاز ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خورشید فشاند زر بر پردگی خانه. تا آنکه بیفزاید آری که زند چانه. سیمای سحر روشن گردد چو رخ جانان. دشت و چمن وکویش گویی شده گلخانه. آیینهء گیتی بر ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گرامی نازنین دلبر چه آزادم ز بست تو. نه از دوش و پریر وپار بلی هم از الست تو. ز مهر پاک یزدانی که دارد نقش ایرانی. به دل دارم گمانی کان بود از جام ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کیست یاران آشنایان تا دماغم گل کند. بشکفد روشن شود بر جان و کامم مل کند. گاه سرمستم کند تاگل در اندازم به پاش. گاه سنبل کارد و یک را به صد سنبل کن ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بر خود ببند ناز و دلال و شکنج را. تاباخود آوری همه عشق به خنج را. زی بر تو شاد عشق اگر که باشدت. زینسان نگر تو یک صد و پنجاه و پنج را. شا تا که بش ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تو بفرما چو نباشم به سر انجام نگار. به سرانجام نباشد به چو الهام نگار. به که گفتی که از او نام ونشانی نبود. تو که دانی که مرانیست مر دام نگار. زچ ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

می سرایم عشق را در پرده های زیر وبم. می نوازم جان خود با چامه هااز سیل غم. با دو بیتی یا غزل یا قالبی به زان که نیست. گر چه نو پرداز را بینم چو خو ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گفته ای گر گفتمت مندیش باز . سر مپیچان غمزه کن آغاز ناز. چو سپیده راز می گو باصبا. تا بخواند از رخ گل مر غ باز. بلبلان در کار چامی ساختن. خوش به ...