پیشنهادهای صمد توحیدی(شهرام) (٣,٠١٠)
حق:اک یک. هک. حق. بیمانند. بیتا. ناهمتا. نامانند. ناگونه. بیگونه.
حکیم:اَکم. یَکم. یِکم. بیمانند. تک. تکه. یک. یکه.
کَت. شپه=اشتباه=اژپا=اشتباه. کت کرد. کتی نمود. شپه کرد. شپه شد.
نمک شیرین#نمک شور؛ در کانش ( طبیعت ) هست باید یافت شود.
پی. پس. بیدرنگ . درپی. درپس. پس از: تعاقب.
" تا. تا اینکه. درپی. پس. سرانجام ":متعاقبا.
" پَس ":متعاقبا.
" پزشک قانون ":پزشکی قانونی .
" بِنار . بِناری ":فلات. نجد.
" کژایه زدا. کژایه زدایی ":خرافه زدایی. زداکژایه=ضدخرافه. علیه خرافه ها:زدایش خرافات. کژایه زدایی.
احتیاج. احتیاجی:برای داشت. داشت.
" ارج ":ارزش. " مرج ":شرط. " مرج دانستنیها ":شرط دانستنیها. مرجها:شرطها. شرایط.
بازش. بازایش. بازنمود. بازنما. بازکن. بازکرد. رونما. رویش. آشکار. آشکارگر. آشکارگری. بازوَر. بازوَرز. بازوَرزی. بازنمود. بازیاد:" بحث ".
" ماندِ دانِستی. ماندِ دانشی. ":میراث علمی.
مانده های پسا:میراث ملموس. مانده های ناپسا:میراث ناملموس. " پساماند:نا پسامانده. " پساماند ":ملموس پسا " ناپساماند ":. ناملموس پسا.
بوی رِسک. بوی گَند. بوی بد. چلیده. چلیسه. چرک. مُرداری. مُردالی ( لری ) :متعفن
" بازکردِپایه های باور ":توضیح اصول عقاید. " بازکرد ":توضیح .
" دانش ( دانست ) پایه های باور ":علم اصول عقاید. , دانش پایه های دین . دانش پایه های ایمان. دانش پایه های باور. باورها.
" پایه های باور. بن باور. ته باور. بیخ باور. ریشهء باور ( ها ) ":اصول عقاید.
" باخدا در روند ":باخدا در صحنه.
" پوش فرزانش. . پوشش فرزانش. پوشی فرزانش. همگی فرزانش. همهء فرزانش. همش فرزانش ":کلیات فلسفه.
جنبش فرزانش. نهضت فرزانش:حرکت فلسفی.
تَنهء فرزانش:جسم فلسفی.
فرزانش روایی: فلسفهء روایی.
" فرزانش بررسی، کاوشی. پژوهشی ":فلسفهء تحلیلی.
" هنگامیَت فرزانش ":موقعیت فلسفه.
" مانندی و نامانندی دانش و فرزانش. همانند وناهمانند دانش و فرزانش. مانند ونامانند دانش ( دانست ) کلام و فرزانش. همانندی و ناهمانندی دانش و فرزانش": ...
دانشنامهء فرزانش. گستر فرزانش. فرزانش گستر:موسوعه الفلسفه.
چیستی فرزانش:چیستی فلسفه. کُدامیِ فرزانش.
فرزانش ورزش: فلسفهء ورزش.
" فرزانش در ایران ":فلسفه در ایران
" نهادهای فرزانش ":موضوعات فلسفی.
" فرزانشِ فرزانش ":فلسفهء فلسفه. " اندیشِ اندیش ":منطقِ منطق.
" نهاد فرزانش برین ":موضوع فلسفهءاولی.
" نهاد فرزانش ":موضوع فلسفه.
امروزش. امروزشی. امروزین. امروزینی. امروزا. امروزیه. امروزه. امروزه روزمدرنیته. امروزه روزی:مدرن . مدرنیته.
" فرزانش نوین، نوینی. فرزانش نوینه. فرزانش نوینا. فرزانش نو، نویی":فلسفهء مدرن.
فرزانش آیین. آیین فرزانش:فلسفهء تشریع.
فرزانش کار. کار فرزانش:فلسفهء فعل.
فرزانش نوین. فرزانش نو. فرزانش تازه:فلسفهء جدید.
فرزانش اخلاق:فلسفهء اخلاق.
" فرزانش ساز. فرزانش آواز. فرزانش ساز و آواز "فلسفهء موسیقی.
فرزانش دین:فلسفهء دین.
" فرزانگان. فرزانه ها . دانایان. داناها. داناک. داناکان. داناک ها":فلاسفه.
" فرزانش زبانی. فرزانش زبان. ":فلسفهء زبانی.
" فرزانشِ گزارش ها. فرزانش گزارشات. ":فلسفهء اطلاعات.
" فرزانش هستی. هستی فرزانش:فلسفهء هستی ":فلسفهء وجود.
فرزانش برین . برین فرزانش. فرزانش برتر. برتر فرزانش. فرزانش فرازین. فرازین فرزانش. فرزانش والا. والافرزانش. فرزانش بالا. بالافرزانش.
فرزانش دیرین. فرزانش کهن. کهن فرزانش. دیرین فرزانش. فرزانش باستان. باستان فرزانش. فرزانش گذشته. گذشته فرزانش:فلسفهء قدیم.
" همواره و همین . هان وهمی. هانی وهمی. هانش و همینش. هان و همین. همان و همین. همانا و همینا. همانشی و همینشی. همسایی و ناهمواری. همسانش و ناهمسانش. . ...