پیشنهاد‌های صمد توحیدی(شهرام) (٢,٢٠٤)

بازدید
١,٥٨٢
تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خودیگرایی:پارتی بازی.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تشنه ام من تشنه ام بر آرزو. شوق دارم ذوق هم بر آرزو. کو به کو گردیده ام در کوی عشق. عاشقم در کوی او بر آرزو. آرزو بینم که بینم جان خود. هست امید ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آمد به فرودین بهارانم. گل می دمد به باغ و بستان. مجنون کند هوای مجنونم. شیدا کند صدای دستانم. پرتو دهد به ماه خورشیدم. از خود برد شورش دشتانم. ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بهاری عید ونوروزی گلی سیراب را مانی. به کویت عاشقم تاگوهری پر آب را مانی . نسیمی باد نوروزی صبایی گلشن افروزی. به خوبی در گمانم پاره ای مهتاب رام ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نه فلک را نه کمال در یار . به همه هستی به از هر چیز یار. گنج اقلیم کم از خاک سیه. کهکشان را نی بهایی بی یار. آسمان را منزلت مانده به راه. چون نم ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شهرام نوروز خوش آمد ودیدی. با پیش کشی گلی و خلعتی عیدی. یک هدیهء زیبا پر از نقشهء گل دار. پیچک به تن صنوبری پیچیدی. زین غنچه به آن غنچه وزان شاخ ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ابرنیساری بر آمد بر فراز کوهسار. تا بشوید پیکرش کوه وزمین وکشتزار. می فزاید بر دل هرچشمه ای ذوقی دگر. تا رساند آب جاری بر گیاه و بر چنار. دشت را چ ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خورشید زند پرچم و راه دگری . بر طرهء شب نشسته ماه دگری. از تیر و زبهمن و زآذر بگذر . فریاد کند زمین و آه دگری. تا غنچه ز تن پوش نماید خود را. بل ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیا جانا بیا ای ماه آفاق. بیا بر ما ببخشا پاله ای شاق. گلی دارم چه جویم آشنایی. که نرگس وار شیدا گردم وساق. دماغ ودل از او پرورده دارم. برایش من ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آمد سپه نوروز و بگرفت زمین. بشتاب به جلوی میر نوروز آیین. آورده صبا از رخ گل نامهء بلبل. بگشوده هزاران به سر از گل رخ ز رّین. صد چشمه خروشان بنور ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چو خونین دلم از اهورا لقایی. به کوی حریفان توساقی کجایی. چو خورشید تابان وماه شبی خود. توسرو روان جان من آشنایی. زمجنون گذشتم زدم بیستون را . زلی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چه بسا عهد بگردم سرّ خود را که بپوشم. نبود تاب وتوانم به چنین رای بکوشم. چو بخواهم که به خلوت که پناهی بگزینم. به کمینم بگذارند و کمان دار به دوشم. ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اگر که یار نجویم به راه یار چو پویم. بتی چو خود بتراشم بتی عیار بجویم. چنانکه دیده نبیند چنانکه عقل نیابد. به چنگ و ناخن ودندان روان خویش پژویم. ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بر آن شوم که رویش با چشم جان نگارم. چشمان خاک سا را بامشک جان به بارم. نیکو ترین غزل را با نام او به گویم. غمگین ترین ترانه با یاد خود گذارم. تاز ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خورشید فشاند زر بر پردگی خانه. تا آنکه بیفزاید آری که زند چانه. سیمای سحر روشن گردد چو رخ جانان. دشت و چمن وکویش گویی شده گلخانه. آیینهء گیتی بر ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گرامی نازنین دلبر چه آزادم ز بست تو. نه از دوش و پریر وپار بلی هم از الست تو. ز مهر پاک یزدانی که دارد نقش ایرانی. به دل دارم گمانی کان بود از جام ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کیست یاران آشنایان تا دماغم گل کند. بشکفد روشن شود بر جان و کامم مل کند. گاه سرمستم کند تاگل در اندازم به پاش. گاه سنبل کارد و یک را به صد سنبل کن ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بر خود ببند ناز و دلال و شکنج را. تاباخود آوری همه عشق به خنج را. زی بر تو شاد عشق اگر که باشدت. زینسان نگر تو یک صد و پنجاه و پنج را. شا تا که بش ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تو بفرما چو نباشم به سر انجام نگار. به سرانجام نباشد به چو الهام نگار. به که گفتی که از او نام ونشانی نبود. تو که دانی که مرانیست مر دام نگار. زچ ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

می سرایم عشق را در پرده های زیر وبم. می نوازم جان خود با چامه هااز سیل غم. با دو بیتی یا غزل یا قالبی به زان که نیست. گر چه نو پرداز را بینم چو خو ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گفته ای گر گفتمت مندیش باز . سر مپیچان غمزه کن آغاز ناز. چو سپیده راز می گو باصبا. تا بخواند از رخ گل مر غ باز. بلبلان در کار چامی ساختن. خوش به ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اینک بهار خرم و رفتن به کوی گل. گلگشت با طراوت و در جست وجوی گل. طاووس بین زنقشهء گیتی زند گمان. خطی سپیده زد چو آهو زکوی گل. تا فرّ ایزدی آید از ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نه توان عشق فرو هشت که چون کار خدایی است. آدمی زادهء بی عشق ز یزدانش جدای است. آرزو بی عشق به مانند حباب است و سرابی کوههء عشق شکست آنکه سرشتش ز گ ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به نام آنکه دل آیینه دارد. همانی را که اندر سینه دارد. نگر از بهر خود این گنج دارد. کجا این گنج را بی رنج دارد. همان گنجی که چشمش راه باشد. بریز ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بر افق اکنون نگر چهرهء خورشید ما. تا بنماید دگر چهرهء ما از شما. روشنی چشم را روشنی افسون کند. سحر و فسونش همی فرای اوج هما. دل چو پر از ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دانشمندی و دانشوری باید راستین باشد نه در وغین برای نمونه دانشوری یا مانند؛ زنا. لواط. جلق. شیطانی. سر وزیر . نیابتی. همسری. داروهای. و اینها ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برگهء مسافر. برگهء مسافران.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

" باد پو ":آیرودینامیک

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پرسشی دارم تورا پاسخ بباید، دار نیک. تاسرآغاز و سرانجامش بود ای یار نیک. یار اگر خواهی تورا یاری وفا داری بود. یار را یاری نما ودر وفا دیدار نیک. ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شنیده ام سخنانی نگو دم از فسانه زنم. که گفته های دگران را به آن بهانه زنم. کنون که شد آشکارم که چرخ نیلوفر . به هر ستاره وچرخش که چون گمانه زنم. ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرخوش از بادهء نابت نگری نیست که نیست. پاک باز از گذرت پی سپری نیست که نیست. خبر عشق که در گیتی جان غوغا کرد. سخنش در دل شیر وشکری نیست که نیست. ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

من به بهانهء غزل زلف تو شانه می زنم. ببین چگونه شانه را من عاشقانه می زنم. به ساز گیتی گوش کن نوازش سروش کن. خموش از این فرامشی چام زمانه می زنم. ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تا از آن روز سخن با دل شیدا کردی. چشم دل را همه پر آب تمنا کردی. خواستم چامه زپیروزی عاشق گوید. باز عاشق بیش گردید و توغوغا کردی با نیایش خواستم پ ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یارمن تا که روان شد زروان بهتر شد. وز نسیم سحر وبوی جنان بهتر شد. یارمن تا نگری برچامهء من انداخت. گفت سبک تو که از پیر وجوان بهتر شد. سرو من تا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خوب شد صدر المتاءلهین نشدم. خوب شد قدیس از اکین نشدم. خوب شد از فلاطونی بگذشتم. خوب شد لایوتزوی چین نشدم. خوب شد نوش جان نوش جانی نیست. خوب شد ک ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

من ترک یار با می وساغر نمی کنم. فرزانگیم همین ودیگر نمی کنم. رو این همان" خردِ یک" پیش گیر. آری بدان که چنین من سر نمی کنم. آیا فراتر از این فرزا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هرگز به باغ گل نگر من نمی کنم. هرگز به کوی مل نظر من نمی کنم. گفتی کلید باغ امروز زان توست. دیگر به میوه اش نگر من نمی کنم. در تیره روشن سپیده ره ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ای بلبل کوی آشنایی. وی مهر فزوده روشنایی. سرمست به کوی لاله میرو. مسرور به دادهء خدایی. یاد آر ازل تا به ابد ها. می خوان سرودهء رهایی. بگذار هر ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مهر ورزان همچنان کشتهء چشمان تواند . دردشان کشت و هنوز در پی درمان تواند. همچو شیرین که فرهاد برایش خود کشت. بر سر مهر تو و در پی درمان تواند. بر ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گذر به کوی یار را روانه می دانم. واین روش زروند زمانه میدانم. اگر زگلشن وگلزار آشیان بایست. مرا بپرس که بلند آشیانه می دانم. زشمع وز گل و زپروانه ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

می از کف یارت بگیر وبه کار زن . بگذشته را یکی دگر از این هزار زن. گر آب به دست توست زمینش گذار هین. یا بوسه ای که بر رخای نگارزن. امید وآرزوی بسی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پایداری رو ز سرو و گل استاده نگر. در چهار راه وبه میدان وبه هر جاده نگر. مهر در دل جای دارد به زبان بنمایند. چون برومند در ختان فردافتاده نگر. ره ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آنکه سنجش بنمود ونقد در کارش بود. نیک کالا بنگر بر سر بازارش بود. دانش و فرزانش وآیین وراز می دانست. وین همه در سر هر نقد وسخن یارش بود. راستی را ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گردش و چرخش کیهان که از پوی رسد. روبه اوی است که تا با های و با هوی رسد. پوی جادوی پدیدارنماید به نمود. تا از این کوی سر انجام به آن سوی رسد. زند ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روزگاریست که عشق و عاشقی کار من است. عشق دلدار من و دلبر و هم یار من است. چامه پردازم و از عشق سخن میگویم. تا بدانی که چنین سبک به گفتار من است. ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بینک خوانش خود را چو به چشمان بزنم. چامهء خوب به روی گل وریحان بزنم. باسحر روی به روی دشت وگلزار نهم. دامن گل که بگیرم به نیستان بزنم. در چمن تا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آنکه پندارد به نیکی زندگانی می کند. راست باشد تا برای زندگانی می کند. وآنکه از بهر بدی ها می گذارد زندگی. او به راه ناسپاسی پاسبانی می کند. ای که ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روان باید روانِ راه باشد. روندی را رود آگاه باشد. بر آگاهی روند خویش دارد. روندی راستین در پیش گیرد. پریشانی روان نیکو نیفتد. نکویی هم تباهی پو ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اگر خود را شناسی گردی آرام. خدا را یاد آور گام بر گام. نه از نا آشنایی برده کامی. نه لب را آشنا کن با لب جام. به پیمایی همه زیگار نیکو. شباروزی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

*یکی نام خدا را نیک دانی. یکی را نیک باشد در نهانی. یکی یزدان شناس راستینی. یکی را در کژایه استخوانی. یکی را فکر فرزند است در سر. یکی را دیده اش ...