پیشنهادهای صمد توحیدی(شهرام) (١,٩٣٠)
واژگان فارسی چند نمودی هستند برای نمونه ؛ برش به پنداشت ودریافت؛ ۱_برش:قطعه ای از هر گونه شعر. ۲_برش:تقریض و دیباچه برکتابها. ۳_برش:تقریض شعر در دا ...
مبحث مدخل:در آمد ( ها ) مبحث ( اصول ) :پایه ( ها ) و روند. ( درآمد بر پایه های دانستنیها. ) .
دلگشا#نادلگشا. دلگشا#دلتنگا.
خم و چم پذیر. خم پذیر. چم پذیر. خمشی. چمشی. خمشی چمشی. چمشی خمشی. خمی چمی. چمی خمی. چم و خم پذیر. و آنچه آوردیم. و . . . . . . . . .
اینکه سرایندگان کهن در سرود های خود به همه ویا برخی از دانشهای روزگار خود می گراییدند مرزیده بودن و فراگیری آسان و سادهء آن دانشها بوده است. با آنکه ...
آورده اند که در هنگام نبش گور رودکی یافته اند که استخوانهایش شکسته بوده اند که؛ شاید این شکستگی استخوان در گور و بر اثر زمین لرزهء پس از خاک سپاری و ...
سوی . سوغ . سوق. سمت. گوشه وکناری برای کاری همگانی در شهرها. پس سوق فارسی و سوغات یعنی بازاریات آنچه از سوق یا بازار بخرند.
شریف و وضیع: بزرگوار و خوار وار.
خوی رازوران: انیس العارفین.
عشق:اشق، اشک. و اشک ریزی. مهر:مهریه ای باید. دوستی. گرایش. خواهان. شیفته. دلداده. جور. و. . . . .
خوی شیفتگان. خوی دوستداران. خوی مهرورزان:انیس العشاق
" خوی مهر ورزان ":انیس العشاق.
" خوی خواهان و سیاههء روند گان": انیس الطالبین وعده السالکین.
انیس الطالبین و عده السلکین: کنار خواهان وبستهء روندگان.
" آیین آموزندگان ":آداب المتعلمین. آموزندگان:۱_کسانی که آموزش می بینند. ۲_ کسانی که آموزش می دهند. روشهای آموزش:آداب المتعلمین.
دیروز پیشن. دیروز پسین. پسین دیروز. پیسین امروز. پسین پاس :عصر بخیر. پیشین پیش:صبح بخیر.
"تفسیر یاتشریح:":مانند شرح که همان شُر کردِ ویا شُرنمودن و مانند شر شره آوردن باشد. که شُر سبکی از ریخت و پاش است.
شاید پایهء تفسیر در فارسی باشد به دریافت پَسِرَه کا همان پیسر یا پی سر هم باشد.
۱_اما:در لری امانه گفته می شده است که به پنداشت ودریافت آیا می ماند مانند امانت است که به معنی آیا می ماند آیا نزدشان می ماند که به روند روند یافته ...
"دل پسند. دلخواه. گرامی دل. دوست داشتهء دل. دوست داشتنی دل": محبوب القلوب.
" دوست داشتنی فرزانگان ": محبوب الحکما. , نوشتهء ( ابوعبدالله معصومی ) " پدر بنده خدا پاکی" شاگرد پورسینا " دوست داشتنی فرزانگان ویا گرامی فرزانگان. ...
" داده. آمده. دستاورد. نتیجه ":data
" قاف ":مسخره. قاف به زبانش لری ویا فرس ( فارسی ) کهن.
پیش گویی پذیر:قابل پیش گویی
پیشگویی پذیر: قابل پیش بینی.
پیش بینی ناپذیر:غیرقابل پیش بینی.
ظرفیت:گنجایش. ظرفیت:ژرفیت. ظرف:ژرف.
ذهن:دان. دانایی. ذهنم را کور نکنید به لری :مخم را نزنید. دان:زان. زبان.
سیاهی لشکر: سواد اعظم، که به هر انبوهی گفته می شود. در فیلم. در گروه و جمعیت ودر دیگر آورده ها. شلوغی.
مغان :مهان. نیکان. به روند هزاره ها واژگان نیز جابجا می گردند. و در یافت وپنداشت را از نو می خواهند.
معاینه: دیدن. پزشک ببیند: پزشک معاینه کند.
احتمال عقلی:شاید خردی. شاید اندیشی. احتمال آماری:شاید آماری. توانش آماری.
خوشامد. خوش آمد:خیر مقدم. قدمت خیر.
زحل :زهره به لری زَلَه منی زله سوزه :به زهرهء سبز می ماند. ( کهنسالان سبز را آبی و یا کبود هم می گویند. ) پس زحل فارسی است.
تفسیر به رای:خودپژوهانه. خود سرانه. خودپیسرانه.
پَسانه. جان کشی. شیره کشی:عصاره کشی. در لری عصاره را پسانه گویند.
لا تعد ولاتحصی:بیشمار و بی اندازه.
آپایش: مکانیزه.
پایه و ناپایه:معرب و مبنی.
ساختار :ریختار. رُختار.
هوشنگ. هوشنده. هوشندگی:هوش مصنوعی. هوش ساختگی. تاتوان.
نا خدا مَر خدا:لا اله الا الله.
سِبُن. سه بانگ :تریبون.
خاطر:خط آر. در خط.
دِ کِرِّش بی در خطش بود. دکر:در یادش بود؛ذکر.
قلیان:از قل زدن. مانند غل زدن آب کتری است و هر دو فارسی اند.
گاهاً:احیانا.
تکثیر:افزایه.
انقباض:بست. #انبساط=باز. قبض و بسط:بست و باز.
خویشانی:نفسانی. خودانی.